پاسخ اجمالی:
حقوق «اقلیت های» دینی را می توان در چند بخش خلاصه کرد: 1- حقوق عقیدتی، که اسلام با وجود دعوت اهل کتاب به اسلام، اما آنان را در انتخاب آزاد گذاشته و اجبار در پذیرش اسلام را تجویز نمی کند. 2- اسلام در پناه قانون از پیروان سایر ادیان حمایت کرده و در صورت عمل به شرایط «ذمه» جان و مال آنان محترم است. 3- اسلام تعدی به اموال غیر مسلمانان را حرام دانسته و حقوق مالی و اقتصادی آنان را محترم می شمارد. 4- اسلام حقوق اجتماعی اهل کتاب را رعایت کرده و در صورت فقر و استضعاف برای آنان حقوقی مقرر کرده است.
پاسخ تفصیلی:
حقوق «اقلیت های» دینی را می توان در چند بخش خلاصه کرد:
بخش اول: حقوق عقیدتی
این قسمت از حقوق را می توان به چند مورد تقسیم کرد:
1- حق اعتقاد و تدین
اسلام گرچه مردم خصوصاً اهل کتاب را به دین حقیقی و اصیل دعوت می کند ولی در انتخاب آن، مردم را آزاد می گذارد و هرگز پذیرفتن به اکراه دین را تجویز نمی کند. قرآن می فرماید: «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ...»(1)؛ (اکراهى در قبول دین، نیست. [زیرا] راه درست از راه انحرافى، روشن شده است). علامه «طبرسی» در تفسیر این آیه می فرماید: «مقصود از آیه این است که در دین اکراهی از جانب خدا نیست، و بنده در انتخاب آن مخیر است؛ زیرا دین در حقیقت از افعال قلبی است... و کسی که با اکراه اظهار شهادتین کرده در حقیقت دین ندارد».(2) علامه «طباطبایی»(رحمه الله) می فرماید: «این آیه یکی از آیاتی است که دلالت دارد بر این که اسلام بر اساس شمشیر و خون بنا نشده و به اکراه و زور فتوا نداده است، بر خلاف آنچه برخی از افراد محقّق تازه وارد، چنین می پندارند که اسلام دین شمشیر است... .
جنگی را که اسلام به آن دعوت کرده به جهت احراز پیشی گرفتن و گسترش دین به زور و اکراه نیست، بلکه به جهت زنده کردن حق و دفاع از توحید فطری است... و لذا می توان گفت که آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» به آیه قتال با شمشیر نسخ نشده است».(3) این مطلب از روش و سیره عملی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به خوبی به دست می آید؛ زیرا حضرت هیچ کس را بر عقیده و شریعت اسلامی مجبور نکرد. و این مطلبی است که غیر مسلمانان از اهل کتاب به آن اعتراف کرده اند.
یکی از شخصیت های مسیحی به نام «سیمون» می گوید: «عربی که خداوند سلطنت و حکومت بر زمین را به او داد، هرگز بر دین مسیحی هجوم نیاورد... بلکه آنان ما را مساعدت کرده و خدای ما و قدّیس ما را محترم می شماردند...».(4) «گوستاو لوبون» می گوید: «قوّت و قدرت، عامل انتشار و گسترش اسلام نبود... و حقّ آن است که امت ها فاتحانی را رحیم تر و با گذشت تر از عرب [مسلمانان] ندیدند».(5) «سیر توماس» می گوید: «ما می توانیم از ارتباطات دوستانه ای که بین مسیحیان و مسلمانان عرب برقرار شد به این نتیجه برسیم که قوت و قدرت، عامل اساسی در گرایش مردم به اسلام نبوده است».(6) «توماس کاریل» می گوید: «اتّهام زدن به محمّد(صلی الله علیه وآله) که بر وادار کردن مردم به اجابت دعوتش به شمشیر تکیه کرد، سخنی سخیف و بی معنا است».(7) «روبرتسون» می گوید: «تنها مسلمانان بودند که بین جهاد و روحیه گذشت نسبت به ادیان دیگر که بر آن ها غلبه پیدا می کردند، جمع نموده و آنان را در برپایی شعارهای دینی شان آزاد گذاشتند».(8) «میشون» نیز می گوید: «از امور ناگوار بر امت های مسیحی این بود که روحیه گذشت دینی که بزرگ ترین ناموس برای محبت بین جماعت ها است را باید از مسلمانان فرا بگیرند».(9)
2- آزادی اندیشه و حق اظهار نظر
اسلام آزادی اندیشه و حق اظهار رأی و نظر را حتّی به پیروان ادیانی که در سایه حکومت و مجتمع اسلامی زندگی می کنند داده است؛ زیرا مبنای اسلام بر آزادی عقل و تفکر با اقامه حجت و برهان است و لذا انسان را دعوت می کند که رأی خود را بدون تقلید و متابعت از دیگری و بر اساس فکر و تعقل و گفت و گو اظهار دارد، گرچه با واقع مخالف باشد. قرآن کریم درباره عقاید اهل کتاب می فرماید: «وَقَالُوا لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ ۗ تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ ۗ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(10)؛ (آنها گفتند: هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. این [پندار و] آرزوى آنهاست. بگو: اگر راست مى گویید، دلیل خود را [بر این موضوع] بیاورید!).
قرآن دستور می دهد که هنگام جدال با صاحبان ادیان با بهترین اسلوب برخورد کنند و این خود دلالت بر اجازه آزادی به آن ها برای اظهار نظر در مسائل مختلف را دارد. قرآن در این باره می فرماید: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ۖ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(11)؛ (با اهل کتاب جز به نیکوترین روش مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند؛ و [به آنها] بگویید: ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر اوتسلیم هستیم) و لذا مشاهده می کنیم که یهود و نصارا در مدینه به محضر پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیده و با او در عقایدشان مباحثه می کردند، و این روش بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز ادامه پیدا کرد، گرچه در عهد خلافت شیخین [ابوبکر و عمر] به جهت قدرت نداشتن پاسخگویی به آنان از این حرّیت ممانعت می کردند.
بخش دوم: حمایت در پناه قانون
از مصادیق رأفت و رحمت اسلام به پیروان ادیان دیگر، حمایت در پناه قانون از هر گونه ظلم و تعدّی است. آنان در صورتی که به شرایط ذمّه عمل کنند جان و مال و آبرویشان در امان است. بررسی موقعیت اهل ذمّه در مدینه منوّره در صدر اسلام گویای این مدعا است. و نیز حکومت حضرت علی(علیه السلام) نیز گواه این واقعیت است. حضرت در جایی می فرماید: «وَ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوما»(12)؛ (... به من خبر رسیده که فردی از لشکر معاویه بر زن مسلمان و زنی دیگر از اهل کتاب که هم پیمان با مسلمانان است وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند آن ها را به زور گرفته است... لذا اگر انسان مسلمانی بعد از این واقعه به جهت تأسّف بر آن بمیرد نباید سرزنش شود).
بخش سوم: حقوق مالی و اقتصادی
اسلام برای غیر مسلمانان نیز ضمانت حقوق اقتصادی و مالی کرده است و تعدّی بر اموال آن ها به سرقت و غصب و غش و حیله را حرام نموده و تنها جزیه را بر آنان فرض کرده است. و این ممکن است به این جهت باشد که مملکت خرج دارد و از آنجا که اهل کتاب، خمس و زکات و سایر حقوق مالی نمی دهند لذا ازاین طریق امور مالی برآنان مقرّر شده است. شیخ «مفید»(رحمه الله) می فرماید: «خداوند متعال جزیه را به جهت حفظ خون اهل کتاب و منع از بردگی کشاندن آنان و حفظ اموالشان قرار داده است».(13)
اسلام حتی در گرفتن جزیه از اهل کتاب مراعات تفاوت اقتصادی را کرده است. از باب نمونه این که از کسانی که عاجز از پرداختن جزیه اند و نیز کودکان و زنان و بردگان و پیرمردان مسن و کسانی که بیماری جسمی و عقلی دارند، جزیه را عفو کرده است.( 14) و حتی از آن کسانی که جزیه گرفته می شود مراعات حال آن ها را نموده است. زراره می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: حدّ جزیه بر اهل کتاب چه مقدار است؟ و آیا حدّ و اندازه ای در جزیه بر آنان است که نمی توان از آن تجاوز کرد؟ حضرت فرمود: «امر آن به دست امام است که از هر انسانی از اهل کتاب آنچه را خواسته، اخذ کند، لکن به مقدار مالش، به قدری که در توان او است».(15) اسلام در حفظ اموال اهل ذمّه چنان مقید است که حتی برای شرابی را که کافر آن را مخفی داشته حرمت قائل شده و اجازه نداده است تا کسی آن را سرقت نماید. شهید اول می فرماید: «شراب کافری که استتار کرده محترم است و کسی که آن را غصب نماید قیمت موجود نزد حلال شمرده را ضامن است. و همچنین است خوک».(16)
بخش چهارم: حقوق اجتماعی
اهل کتاب حقّ هر گونه شغلی را در کشورهای اسلامی دارند مگر شغلی را که اسلام اجازه نداده است و نمی توانند علناً به آن تظاهر کنند. و نیز نمی توان آنان را بر کار خاصی مجبور کرد. از این رو اسلام حقوق اجتماعی اهل کتاب را نیز مراعات کرده و در صورتی که به درجه فقر و استضعاف رسیدند برای آنان حقوقی مقرّر نموده است. روایت شده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) گذرش به پیرمردی افتاد که از مردم گدایی می کرد. حضرت فرمود: او کیست؟ عرض کردند: ای امیرالمؤمنین! او مردی نصرانی است. حضرت فرمود: «اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَال»(17)؛ (از او کار کشیدید و هنگامی که مسن و پیر شد و از کار عاجز گشت او را رها کرده و از او منع نمودید؟! از بیت المال به او انفاق نمایید).
«سید عاملی» در کتاب «مفتاح الکرامه» می فرماید: «قول قریب تر به واقع آن است که صدقه دادن به ذمّی جایز می باشد آن گونه که در لمعه آمده است. و ظاهر اطلاق کلام شهید اول و دوم آن است که در این امر بین رَحِم و اجنبی فرقی نیست. و بر جواز آن به ذمی گرچه اجنبی باشد در شرایع و تذکره و تحریر و ارشاد و تبصره و دروس و روض و مسالک و روضه و مفاتیح و جامع المقاصد تصریح شده است».(18) حتی قانون اسلامی ضمانت کرده در صورتی که کافر ذمّی مسلمانی را از روی خطا بکشد و استطاعت مالی برای پرداخت دیه او نداشته باشد و نتواند کوشش کند تا دیه او را بپردازد، از بیت المال مسلمین دیه او پرداخت شود.(19) ما مشاهده می کنیم که اسلام بالاتر از این حدّ، حتّی به مسلمانانی که در کشورهای مسیحی در اقلیت هستند اجازه تعدّی به حقوق آنان را نداده و التزام به مقررات و قوانین آنان را لازم دانسته است. اینک به برخی از این قوانین اشاره می کنیم:
1- بر هر مسلمانی حرام است به کسی که او را بر مال یا کاری امین قرار داده گرچه کافر باشد، خیانت کند.
2- سرقت اموال غیر مسلمانان؛ چه اموال خصوصی و چه عمومی و نیز تلف کردن آن جایز نیست.
3- اگر مسلمانی از شرکت اجنبی در یکی از کشورهای اسلامی چیزی بخرد و فروشنده از روی اشتباه بیش از آنچه خریده به او بدهد، خریدار مسلمان نمی تواند آن زیادتی را اخذ کند و اگر گرفت باید آن را ارجاع دهد.
4- متوقف کردن شمارش کنتور برق یا آب و یا گاز یا بازی با آن در کشورهای غیر اسلامی جایز نیست.
5- غشّ و حیله در شرکت های بیمه در کشورهای غیر اسلامی جایز نیست؛ گرچه مطمئن شود که عمل او به شوکت اسلام و مسلمین ضرر نمی رساند.
6- جایز نیست بر مسلمانان که به دوایر حکومتی در اروپا اطلاعات غیر صحیح به جهت دسترسی به مزایا و تسهیلات مالی یا معنوی، بدهند.(20)
بخش پنجم: حقوق مدنی
اسلام حقوق مدنی اهل ذمّه را نیز محترم شمرده و بر عقود و ایقاعاتی که نزد آنان منعقد می شود تا مادامی که اعتقاد به صحت آن ها دارند، ترتیب اثر داده است، گرچه با احکام اسلام مخالفت داشته باشد، به استثنای عقود و ایقاعاتی که سبب تضعیف مسلمانان باشد؛ همچون پیمان های جنگی با دشمنان اسلام. اینک به برخی از این نوع حقوق ها اشاره می کنیم:
1- عقد ازدواج و طلاق
اسلام عقد و طلاق آنان را ترتیب اثر داده است. و لذا از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «أَنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ نِکَاحا»(21)؛ (همانا برای هر امتی نکاحی است).
2- حقّ ارث
اسلام حق ارث را بین غیر مسلمین امضا کرده است، و لذا اگر یکی از اهل کتاب از بین برود اموال او به ورثه اش منتقل می شود و کسی حق تصاحب آن را ندارد، و این متفرّع بر امضا کردن اسلام انتساب و اسباب(22) بین اهل کتاب است. «حلبی» در «الکافی» می گوید: «کافران از یکدیگر ارث می برند؛ گرچه جهات کفرشان مختلف باشد».(23)
3- وصیت
اسلام بر وصایای غیر مسلمین ترتیب اثر گذاشته و آن ها را محترم شده است. «محمد بن مسلم» می گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره مردی سؤال کردم که وصیت کرده بود تا مالش را در راه خدا صدقه دهند. حضرت فرمود: «أَعْطِهِ لِمَنْ أَوْصَى بِهِ لَهُ وَ إِنْ کَانَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا»( 24)؛ (آن مال را به کسانی که بر آن ها وصیت کرده بپرداز؛ گرچه یهودی یا نصرانی باشند). اسلام حتی اجازه نمی دهد تا محتوای وصیت بر غیر مسلمین تغییر کرده یا الغا شود. «ریان بن شبیب» می گوید: خواهرم دو فرش برای قومی از نصارا وصیت کرد. اصحاب ما گفتند: ما آن را در بین فقرای مؤمنین از اصحاب تو تقسیم می کنیم. من مسأله را از امام رضا(علیه السلام) سؤال کردم و عرض کردم: خواهرم برای قومی از نصارا وصیت کرده و من می خواهم آن را در بین قومی از اصحاب مسلمان خودمان مصرف کنم؟ حضرت فرمود: «أَمْضِ الْوَصِیَّةَ عَلَى مَا أَوْصَتْ بِه»(25)؛ (به وصیت در آنچه به آن وصیت کرده عمل کن).
4- صدقه و وقف
اسلام بر صدقات و وقوف ترتیب اثر داده و هرگز اجازه نداده تا کسی آن را ابطال کرده یا تغییر و تحول دهد و یا آن را در غیر موردش مصرف نماید. «حلبی» می گوید: «بر غیر مسلمان جایز است که بر یکدیگر صدقه داده و اموالشان را در آنچه مصالحشان در آن است و نیز در معبدهای خود مصرف نمایند».(26) او نیز می گوید: «اگر ذمّی چیزی را ببخشد یا صدقه دهد یا چیزی را از زمین صلح بر کسی وقف کند، آن زمین به او منتقل می شود».(27) شیخ «طوسی»(رحمه الله) می فرماید: «و اگر وقف بر یکی از مواضعی باشد که اهل کتاب در آن به خدای متعال تقرّب پیدا می کنند، وقف او صحیح است. و هر گاه چیزی را بر فقرا وقف کند وقف او نافذ در فقرای اهل ملتش می باشد، نه فقرای از دیگر ملت ها».(28)
بخش ششم: حفظ کرامت مخالفان
انسان در نظر اسلام، مخلوقی متمایز از سایر مخلوقات است. انسان مخلوقی است دارای کرامت، هر چند عقیده ای خاص برای خود داشته باشد. و لذا مشاهده می کنیم که آیات تکریم و کرامت انسان که در قرآن وارد شده اختصاص به انسان مسلمان ندارد، بلکه شامل تمام اصناف مردم با دیدگاه ها و عقاید مختلف می شود. از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «إِذَا أَتَاکُمْ کَرِیمُ قَوْمٍ فَأَکْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَکُم»(29)؛ (هر گاه شخصی کریم از قومی نزد شما آمد او را اکرام کنید گرچه با شما مخالف است). سیره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز بر تکریم غیر مسلمین استوار بود. و لذا هنگامی که دختر «حاتم طایی» اسیر شد حضرت او را اکرام کرده و پوشانید و نفقه اش داده و او را آزاد کرد. و نیز هنگامی که «عدی بن حاتم» به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد حضرت برای او زیراندازی را پهن کرد و او را بر آن نشاند.
بدین جهت است که اسلام خدعه و نیرنگ را حرام کرده؛ زیرا با کرامت انسانی سازگاری ندارد. امام علی(علیه السلام) طبق سفارشی به یکی از والیانش درباره اهل ذمّه می فرماید: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ وَ یَسْتَفِیضُونَ بِهِ إِلَى جِوَارِهِ فَلَا خِدَاعَ وَ لَا مُدَالَسَةَ وَ لَا إِدْغَالَ فِیه»(30)؛ (به تحقیق خداوند عهد و ذمه اهل کتاب را مایه امنیت او قرار داده و آن را به جهت رحمتش بین تمام بندگان کشیده است. و نیز حریمی قرار داده که در حصار آن سکنی می گزینند، و از جوار آن فیض می برند. پس هرگز خدعه و نیرنگ و دغلکاری نیست) و بدین جهت است که اسلام محرمات مربوط به کرامت انسان را به تمام انسان ها تعمیم داده است؛ از قبیل:
1- حرمت قذف غیر مسلمان
اسلام نسبت ناشایست را حرام کرده و در این جهت بین مسلمان و غیر مسلمان فرقی نگذاشته است. «ابی الحسن حذّاء» می گوید: من نزد امام صادق(علیه السلام) بودم، کسی از من سؤال کرد: بدهکار تو چه کرد؟ من به او گفتم: او فرزند زن زناکار است. در این هنگام امام صادق(علیه السلام) نگاه تندی به من کردند. عرض کردم: فدایت گردم، او مجوسی است و مادرش خواهرش می باشد. حضرت فرمود: «أَ وَ لَیْسَ ذَلِکَ فِی دِینِهِمْ نِکَاحا»(31)؛ (آیا این ازدواج در دینشان نکاح به حساب نمی آید). «عمر بن عجلان» می گوید:امام صادق(علیه السلام) رفیقی داشتند که هرگز از حضرت جدا نمی شد. آن مرد روزی به غلامش گفت: ای فرزند زن بدکار، کجا بودی؟ در این هنگام حضرت دست مبارک خود را بلند کرد و بر پیشانی خود زد، سپس فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ کُنْتُ أَرَى أَنَّ لَکَ وَرَعاً فَإِذَا لَیْسَ لَکَ وَرَع»؛ (منزه است خدا، تو مادرش را نسبت ناروا می دهی؟! من نظرم نسبت به تو آن بود که دارای ورع هستی، ولی الآن مشخص شد که ورع نداری.) آن مرد گفت: فدایت گردم! مادرش از اهالی سند و مشرک است. حضرت فرمود: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ نِکَاحاً تَنَحَّ عَنِّی»(32)؛ (آیا ندانستی که برای هر امتی نکاح است. از من دور شو...).
2- حمایت قانونی
دستورات اسلام متکفّل حمایت از آبروی هر انسانی است؛ گرچه مسلمان نباشد. در عصر حکومت حضرت علی(علیه السلام) والی آن حضرت بر مصر درباره عقوبت مسلمانی که با زن نصرانی زنا کرده بود، از حضرت سؤال کرد؟ او فرمود: «أَنْ أَقِمِ الْحَدَّ فِیهِمْ عَلَى الْمُسْلِمِ ... وَ ادْفَعِ النَّصْرَانِیَّةَ إِلَى النَّصَارَى یَقْضُونَ فِیهَا مَا شَاءُوا»(33)؛ (این که حد را بر مسلمان جاری کن... و زن مسیحی را به مسیحیان بسپار تا درباره او خودشان آن گونه که می خواهند حکم نمایند).
3- حسن رفتار
اسلام به جهت تکمیل مکارم اخلاق و پیاده کردن آن در سطح جامعه آمده است، و گستردگی آن به حدّی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) ارزش های اخلاقی را در معاشرت و رفتار با غیر مسلمانان نیز تعمیم داده است. لذا در این روایت آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) همسایه ای یهودی داشت و در وقتی به عیادت او رفت.(34) در وقتی یکی از همسران حضرت بر جماعتی از یهود که به جای «سلام علیک» «سام علیک» گفته بودند که دلالت بر نفرین دارد، غضب کرد. حضرت به او فرمود: «...إِنَّ الْفُحْشَ لَوْ کَانَ مُمَثَّلًا لَکَانَ مِثَالَ سَوْءٍ إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یُوضَعْ عَلَى شَیْءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَهُ وَ لَمْ یُرْفَعْ عَنْهُ قَطُّ إِلَّا شَانَه»(35)؛ (... همانا فحش اگر به صورت تمثالی درآمده بود بد تمثالی بود. و همانا مدارات بر چیزی قرار نگرفت جز آن که او را زینت داد. و هرگز از چیزی رفع نشد جز آن که او را خوار کرد).
امام علی(علیه السلام) در عهد نامه خود به والی اش بر مصر می فرماید: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق»(36)؛ (و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آن ها را و مهربانی کردن با همگان. و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری؛ چه رعیت دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند می باشند).
«عبدالرحمن بن حجاج» می گوید: به امام کاظم(علیه السلام) عرض کردم: بفرمایید اگر من احتیاج به طبیب نصرانی پیدا کردم آیا بر او سلام کرده و برایش دعا کنم؟ حضرت فرمود: آری.(37) از جمله وصایای امام باقر(علیه السلام) این است که فرمود: «... وَ إِنْ جَالَسَکَ یَهُودِیٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَه»(38)؛ (و اگر شخصی یهودی با تو مجالست کرد، همنشینی او را نیکو بدار). از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که روزی امام علی(علیه السلام) با مردی ذمّی در راه مصاحبت پیدا کرد. و چون خواست که از او جدا شود چند قدمی او را مشایعت نمود. شخص ذمی به او عرض کرد: چرا با من به عدالت رفتار کردی؟ حضرت فرمود: «هَذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَةً إِذَا فَارَقَهُ وَ کَذَلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا»(39)؛ (این از تمام حسن مصاحبت است که انسان رفیقش را هنگامی که می خواهد از او جدا شود چند لحظه ای مشایعت نماید). شخص ذمی گفت: آری، کسانی که او را پیروی کردند به جهت همین رفتار کریمانه او بوده است.(40)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.