پاسخ اجمالی:
برخی از اهل سنت درصدد ردّ احادیث مهدویت برآمده اند که تكيه گاه عموم آنها كلام ابن خلدون است؛ لذا در نقد كلمات آنها به ردّ كلام او بطور اجمالى بسنده مى كنيم: ابن خلدون از بسياري روايات صحيح السند غفلت كرده و اگر همه آنها را جمع آوری مي كرد مي فهميد كه از حد تواتر گذشته و نيازي به بررسى سندى ندارند. هم چنين او تنها اسامى برخى از صحابه را آورده كه احاديث مهدويت را نقل كرده اند؛ در حالى كه تعداد آنها بيش از اينهاست.
پاسخ تفصیلی:
برخى از علماى اهل سنت در صدد انكار و توجيه روايات مهدويت برآمده تا اين موضوع مهم را در جامعه لوث كنند كه از آن جمله مى توان از افراد زير نام برد:
1. ابن خلدون؛ او گرچه موضوع مهدويت را مشهور بين همه اهل اسلام در گذر زمان مى داند؛ ولى با تمسك به قاعده «جرح، مقدم بر تعديل است»(1) در صدد ابطال روايات مهدويت برآمده است.(2)
2. محمد ابوزهره؛ او نيز خط ابن خلدون را ادامه داده و مى گويد: علماى اهل سنت در سندهاى اين احاديث خدشه كرده اند و لذا اين عقيده را نزد اهل سنت ثابت نمى داند.(3)
3. سعد محمد حسن از شيوخ الازهر؛ او نيز به دنبال نقادين احاديث مهدويت رفته و حرف هاى آنها را تكرار مى كند.(4)
4. محمد فريد وجدى؛ او مى گويد: «بسيارى از امامان حديث، احاديث مهدويت را تضعيف نموده اند ... ».(5)
5. احمد امين مصرى؛ او نيز به كلام ابن خلدون رضايت داده است.(6)
6. شيخ جبهان؛ او نيز از جمله كسانى است كه گمان كرده احاديث مهدويت همگى باطل است.(7)
7. شيخ سائح ليبيايى؛ او نيز از جمله كسانى است كه احاديث مهدويت را نقد كرده است.(8)
از آنجا كه تكيه گاه كلام عموم مخالفين احاديث مهدويت، ابن خلدون است لذا در نقد كلمات آنها به ردّ كلام ابن خلدون به صورت اجمالى بسنده مى كنيم:
1. ابن خلدون هنگام نقد احاديث مهدويت تنها به برخى از روايات مى پردازد؛ در حالى كه روايات ديگرى وجود دارد كه از صحت سند برخوردار است. لذا دكتر بستوى 46 روايت را با سند صحيح يا حسن در زمينه مهدويت در كتاب خود آورده است.(9)
2. او تنها اسامى برخى از صحابه را نقل كرده كه احاديث مهدويت را نقل كرده اند در حالى كه بيش از اينهاست و لذا شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد اسامى 26 نفر از صحابه را كه ناقل احاديث مهدويتند نقل كرده است.(10)
3. همو مى گويد: «ابن خلدون شخصى مورخ است نه رجالى و لذا به تضعيفات او توجهى نمى شود ... ».(11)
4. اينكه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعديل مى داند نزد اهل سنت عموميت ندارد؛ زيرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است. برخى با كوچكترين جهت، راوى را جرح مى كنند. لذا متخصصان فن، شرط كرده اند كه علت جرح بايد تفسير شود كه به چه جهتى بوده است. از جمله كسانى كه اين قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلانى، قاضى سبكى، خطيب بغدادى، نووى، سخاوى، سيوطى و سندى است.
دكتر عبدالحكيم بستوى مى گويد: «حتى در صورتى كه جرح در راوى به اثبات برسد هر جرحى روايت را از اعتبار ساقط نمى كند؛ بلكه برخى از جرح ها است كه شديد بوده و مستلزم ترك روايت است و برخى تا اين حد نيست؛ بلكه راوى متصف به جرح با غير خود از كسانى كه داراى اعتبارند تقويت شده و روايتش قابل احتجاج است».(12)
5. ابن خلدون احاديث را احصا نكرده و نمى داند كه از حد تواتر گذشته است و لذا احتياج به بررسى سندى ندارد.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.