پاسخ اجمالی:
اهمیت «دعا» و «نیایش» به حدی است که روان شناسان و سیاستمداران نیز به ضرورت آن پی برده اند. از این رو «دیل کارنگی» می گوید: «در آمریکا به طور متوسط هر 35 دقیقه یک نفر انتحار می کند، و... اگر مردم دنبال آن آرامشی که در مذهب و دعاهای مذهبی پنهان است، می رفتند بیشترِ این خودکشی ها منتفی می شد». همچنین «ماهاتما گاندی» می گوید: «من در تجارب زندگی خود، تلخ کامی های بسیار سخت داشته ام که مرا دست خوشِ ناامیدی می ساخت، اگر توانسته ام بر این ناامیدی ها چیره شوم به خاطر دعا و نمازهایم بوده است...».
پاسخ تفصیلی:
اهمیت «دعا» و «نیایش» به حدّی است که دانشمندان روان شناس و روانکاو و نیز سیاستمداران به ضرورت آن پی برده اند.
1- دکتر «الکسیس کارل» می گوید: «در موقع دعا نه فقط انسان یک فرمول واحدی را پیش خود می خواند، بلکه وجدان او چنان در عالم تجرّد و انقطاع فرو می رود که خودش تصور آن را نمی تواند بکند؛ این حالت عجیب را نباید به ترقّی و پیشرفت قوای روحی نسبت داد... دعا و مناجات در اعضای بدن ما حالتی به جا می گذارد که در نوع خود بی سابقه است. در روز اول آن قدرها جالب توجه نیست، امّا کم کم وقتی که عادی شد هیچ لذّتی در مقابل آن برابری نمی کند. انسان در این حالت خود را به طرزی به خدا تسلیم می نماید؛ مثل این که تخته سنگ مرمری در مقابل سنگ تراش بی اختیار است، و در همان حال از خدای خود رحمت و ترحّم را طلب می نماید!»(1)
2- «دیل کارنگی» می گوید: «امروز حتّی روان شناسان هم یک نوع مبلّغ جدید مذهبی شده اند، در آمریکا به طور متوسط هر 35 دقیقه یک نفر انتحار می کند، و هر دو دقیقه یک نفر دیوانه می شود. اگر مردم دنبال آن آرامشی که در مذهب و دعاهای مذهبی پنهان است می رفتند بیشترِ این خودکشی ها و دیوانگی ها منتفی می شد».(2)
3- «ماهاتما گاندی» می گوید: «من در تجارب زندگی عمومی و خصوصی خود، تلخ کامی های بسیار سخت داشته ام که مرا دست خوشِ ناامیدی می ساخت، اگر توانسته ام بر این ناامیدی ها چیره شوم به خاطر دعا و نمازهایم بوده است... هر چه زمان می گذشت اعتقاد من به خداوند افزایش می یافت و نیاز من به دعا و نماز بیشتر می گشت و صورتی مقاومت ناپذیر به خود می گرفت، که بدون آن زندگی برایم سرد و تهی بود».(3)
سپس در جای دیگر می گوید: «اگر من حضور خدا را در درون خود حس نمی کردم، در هر روز با آن چنان تیره روزی ها و مصایبی مواجه می گشتم که از ناامیدی دیوانه می شدم و سرنوشتم این بود که خود را در رود «هو گلی» بیفکنم».(4)،(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.