پاسخ اجمالی:
با آیات مربوط به «تسبیح» و «حمد» پروردگار می توان وجود خدا را اثبات کرد؛ حقيقت «تسبيح» منزّه و پاك دانستن از عيب و نقص و حقيقت «حمد» ستايش از كسى به خاطر نقاط قوّت و مثبت اوست و به تعبير ديگر، تسبيح در برابر «صفات جلال»؛ (صفات سلبيّه) و حمد در برابر «صفات جمال»؛ (صفات ثبوتيّه) است، يعنى تسبيح در برابر عيوبى است كه ندارد و حمد در مقابل كمالاتى است كه دارد.
پاسخ تفصیلی:
آياتى كه سخن از «تسبيح» و «حمد» تمامى ذرّات جهان هستى مى گويد گواه زنده ای بر استدلال از طريق نظام كائنات براى اثبات وجود خداست. در قرآن مى خوانيم: «يُسَبِّحُ للهِ مَا فِى السَّماوَاتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ»(1)؛ (آن چه در آسمانها و زمين است همواره خدا را تسبيح مى گويند) و در آيه ديگرى مى خوانيم: «و إنْ مِنْ شَىء إلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لَا تَفْقَهوُنَ تَسْبِيحَهُم»(2)؛ (و هر موجودى تسبيح و حمد خدا مى گويد امّا شما نمى فهميد!)
به علاوه در آياتى نيز سخن از تسبيح پرندگان، درختان، رعد و مانند آنها آمده است. مى دانيم حقيقت «تسبيح» منزّه و پاك دانستن از عيب و نقص و حقيقت «حمد» ستايش از كسى به خاطر نقاط قوّت و مثبت اوست و به تعبير ديگر، تسبيح در برابر «صفات جلال»؛ (صفات سلبيّه) و حمد در برابر «صفات جمال»؛ (صفات ثبوتيّه) است، يعنى تسبيح در برابر عيوبى است كه ندارد و حمد در مقابل كمالاتى است كه دارد.
اين نيز روشن است كه تمامى ذرّات اين عالم، كوهها، درختان، پرندگان، دانه هاى باران، سنگريزه ها و ذرّات سلولها و اتمها، زبان و ادراك ندارند تا جمله بندى كرده و تسبيح و حمد خدا گويند؛ بلكه آنها هر چه مى گويند با زبان حال و زبان تكوين است.
آنها با نظام دقيق و حيرت انگيز خود، با ساختمان موزون و حساب شده، با دقّت و ظرافتى كه در آنها به كار رفته، خلاصه با تمام هستى خود، نشانه اى از هستى آفريدگار و علم بى پايان و قدرت بى انتهاى او هستند.
همان طور كه يك بناى پر شكوه باستانى، يك قصيده يا غزل زيبا و پر معنا، يك كتاب آموزنده بامحتوا و ابتكارهاى فوق العاده، با زبان حال، ثناخوانِ معمار، سراينده، و نويسنده آن است، اين آثار از ذوق، سليقه، ابتكار، ظرافت طبع و نكته سنجى ابداع كنندگان آنها حكايت مى كند، و آنها را از كج سليقگى، بى ذوقى و جمود تنزيه نموده و پاك مى شمرد؛ و اين تسبيح و حمد اين آثار در برابر مبدعان آنهاست، البتّه تسبيحى محدود و ستايشى در چارچوبه معيّن؛ زيرا در اين جا سخن از موجود محدودى به نام انسان در ميان است.
همچنين تمام اتم هاى جهان مادّه و سلّول هاى بدن انسان، برگ هاى درختان، كهكشانها و منظومه ها به صورت وسيع و نامحدودى از قدرت خلّاقيّت و ابداع، و مبرّا بودن از جهل و ضعفِ مبدأ جهان هستى سخن مى گويند. ممكن است گفته شود اگر منظور اين است پس چرا در يكى از آيات بالا مى گويد: «شما تسبيح آنها را نمى فهميد؟»
پاسخ اين سئوال چندان پيچيده نيست؛ زيرا ما آن چه از اسرار كائنات مى دانيم گرچه بسيار است و دهها ميليون كتاب در مورد آنها به وسيله دانشمندان نوشته شده(3) ولى تمام آن چه را كه ما مى دانيم در مقابل آن چه نمى دانيم، قطره كوچكى است در برابر يك اقيانوس، با اين حال به طور كامل صحيح است كه گفته شود شما تسبيح آنها را نمى فهميد يعنى آن چه مى فهميد آن قدر ناچيز است كه به حساب نمى آيد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.