پاسخ اجمالی:
اگر کسانی بگویند باید به ظلم کمک کنیم تا ظهور نزدیک شود، پاسخ مي دهيم كه اولاً: ظلم و فساد باعث می شود که ما هم در صف مخالفان قرار بگیریم و به آنها کمک کنیم. ثانياً: ظلم و فساد عامل ظهور نیست؛ بلکه احساس نیاز به یک مصلح و آگاهی و آمادگی پذیرش آن، از عوامل ظهور می باشد. ثالثاً: ظلم و فساد در جهان زیاد است آنچه کم است افرادى هستند كه مردم را آگاه و بيدار كنند براى آماده سازي ظهور.
پاسخ تفصیلی:
عدّه اى پیرامون انتظار مى گويند: اگر شرط ظهور آن مصلح بزرگ پر شدن زمين از ظلم و فساد است، پس چرا ما در اين عصر و زمان، با فساد مبارزه كنيم و با ظلم و ستم بجنگيم؟ يا امر به معروف و نهى از منكر نماييم و آن انقلاب بزرگ را با اين عمل به تأخير افكنيم؟ نه تنها نبايد در جهت اصلاح گام برداشت بلكه براى تسريع آن ظهور، بايد به فساد بيشتر كمك نمود، تا شرط ظهور آن مصلح بزرگ زودتر تحقّق يابد!
اين سخن را مى توان به شكل ديگرى تشريح كرد كه مكمّل مسئله تخديرى بودن انتظار بوده باشد به اين بيان كه مى گويند: انتظار ظهور، نه تنها مانع مبارزه با ظلم و فساد نمى شود؛ بلكه مردم را به همكارى با ظالمان و ستمگران تشويق مى كند و اين خود موهبت بزرگى براى استعمار و استعمارگران خواهد بود كه استعمارشدگان با دست خود زنجير را به گردن خويش افكنند!؛ ولى اين يك نوع سفسطه و مغالطه خطرناكى است كه از تحريف مفهوم انتظار سرچشمه مى گيرد زيرا:
اوّل اين كه: در چنين انقلابى، تماشاچى و بى طرف وجود ندارد و در واقع در هيچ يك از انقلاب هاى اصلاحى، بى طرف مفهوم ندارد، خواه در مقياس جهانى باشد يا مقياس منطقه اى؛ زيرا اگر به سود اجتماع باشد همه افراد متعهّد، وظيفه دارند در آن شركت كنند. بنابراين اگر ما به ظلم و فساد كمك كنيم، بى شك در صف مخالف قرار خواهيم گرفت؛ مگر نه اين است كه ظهور مصلح جهانى براى ريشه كن ساختن ظلم و ستم از كره زمين است؟
به تعبير ديگر معقول نيست ما به تسريع انقلابى كمك كنيم كه خود جزو تصفيه شدگان آن خواهيم بود و اين مانند آن است كه آتشى برافروزيم كه پس از شعله ور شدن، دامن خود ما را خواهد گرفت. بنابراين اگر مى خواهيم صف خود را از هم اكنون مشخّص كنيم و جزو عناصر مصلح باشيم، بايد از همين حالا حساب خود را از فساد جدا سازيم، كه به ظلم و ستم كمك كردن، اگر آن انقلاب را تسريع كند مجازات ستمكار را نيز تسريع خواهد كرد.
دوّم اين كه: بر خلاف آن چه بعضى تصوّر مى كنند، آن چه براى تسريع ظهور مصلح جهانى لازم است، وجود ظلم و فساد در سراسر زمين نيست؛ بلكه آمادگى و تشنگى لازم است. البتّه نمى توان انكار كرد كه افزايش ظلم و فساد يكى از علل آمادگى و تشنگى خواهد بود، چون هنگامى كه مردم جهان ثمره تلخ و شوم تبعيض ها و بى عدالتى ها را بچشند، ناراحت مى شوند و در جستجوى طريق اصلاح و يافتن يك مصلح جهانى گام بر مى دارند.
همه از ظلم و ستم خسته شده *** رهروى راهبرى مى جويند!
مردم جهان به تدريج اين حقيقت را در مى يابند كه وجود حكومت هاى مختلف و كشورهاى متعدّد، سرچشمه غالب تصادمها، رقابتهاى ناسالم، جنگها و خونريزيها است و همين موضوع آنها را متوجّه تشكيل «حكومت واحد جهانى» خواهد كرد، تا در پناه آن به اين تصادمها و كشمكشها پايان داده شود و به تدريج متوجّه مى شوند كه مسابقه تسليحاتى به خصوص در ميان قدرت هاى بزرگ كه بيشتر سرمايه هاى انسانى و اقتصادى واحد جهان را به خود اختصاص داده و نتيجه آن، ويرانى باقيمانده سرمايه هاست، در درجه اوّل از فقدان حكومت واحد جهانى سرچشمه مى گيرد؛ چرا كه اگر جهان داراى يك حكومت و قانون باشد، تنها نيروى محدودى براى برقرارى نظم لازم است و اين همه انسان هاى فعّال و سرمايه هاى هنگفت، در مسير تخريب جهان قرار نخواهند گرفت، بلكه همه در طريق عمران و آبادى به كار خواهند افتاد. نتيجه اين كه، هسته اصلى زمينه سازى براى ظهور انقلاب، آمادگى و آگاهى از عواقب وضع نابسامان امروز دنياست، نه اين كه وجود ظلم و فساد هدف اصلى باشد. بنابراين منتظران واقعى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشريف) بايد تمام كوشش و تلاش خود را در بالا بردن سطح آگاهى مردم جهان به كار برند و عواقب دردناك وضع موجود را به آنها تفهيم كنند و لزوم دگرگونى سريع را در سرحدّ يك امر ضرورى گوشزد نمايند، نه اين كه خود در مسير ظلم و ستم گام نهند. موضوع قابل توجّه اين كه، اگر بتوان حتّى بدون عالم گير شدن ظلم و فساد، مردم جهان را متوجّه لزوم چنان جنبش اصلاحى كرد و هدف اصلى را كه آمادگى است فراهم نمود، شرط ظهور آن مصلح بزرگ جهانى حاصل شده است و نياز به كمك به توسعه فساد نيست.
سوّم اين كه: اين حقيقت را مى توان به شكل ديگرى نيز بيان كرد كه در دنياى كنونى جنگ، خونريزى، استعمار، تبعيض و فساد به اندازه كافى وجود دارد و آن چه در دنيا كم است مسئله آگاهى براى چنان برنامه اى است و بايد براى اين هدف كوشش و تلاش كرد. عامل فساد در دنيا فراوان است و جهان را پر از ستم كرده يا خواهد كرد، آن چه كم است، افرادى است كه مردم را آگاه و بيدار و براى آن برنامه بزرگ آماده كنند. شكّى نيست كه اگر گوشه اى از پايه هاى عمارتى ويران شود، آن را تعمير مى كنند؛ ولى اگر تمام پايه ها رو به ويرانى گذارد، همه عمارت را نوسازى مى كنند، امّا تنها ويرانى عمارت، براى شركت ساكنان در نوسازى آن كافى نيست؛ بلكه آن چه مهم است آن است كه آنها از اين ويرانى آگاه شده و عواقب آن را دريابند. ما هرگز وظيفه نداريم كه باقى مانده عمارت را بر سر آنها خراب كنيم؛ بلكه وظيفه داريم آنها را از خطرات كنونى باخبر سازيم تا براى نوسازى آماده شوند و يا اگر كسى براى نوسازىِ آن آستين بالا زند و پيشقدم شود به يارى او برخيزند. در مورد ياران مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشريف) در روايات چنين مى خوانيم: «أنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُؤتَى قُوَّةَ أرْبَعِينَ رَجُلاً وَ اَنَّ قَلْبَهُ لاَشُّدُ مِن زُبُرِ الحَدِيدِ وَ لَوْ مُرّوا بِجِبَالِ الحَدِيدِ لَقَطَعُوهَا».(1)
از اين حديث و مانند آن به خوبى استفاده مى شود كه تمام مقدّمات ظهور آن مصلح بزرگ در مسير سازندگى پيش مى رود، زيرا اين حديث مى گويد: «ياران او هر كدام به اندازه چهل نفر قدرت و توانايى [جسمى، فكرى و اخلاقى] دارند و دل هاى آنها همانند قطعات آهن است [اراده هاى آهنين دارند] و اگر بر كوه هاى آهن بگذارند آنها را قطعه قطعه مى كنند».(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.