پاسخ اجمالی:
«حجّ» داراي چند بُعد است؛ 1. بُعد اخلاقى: مراسم اِحرام، انسان را از امتيازات ظاهرى و لباس هاى رنگارنگ بيرون مى آورد و با تحريم لذائذ او را از جهان ماده جدا كرده و در عالَمى از نور و صفا فرو مى برد. 2. بُعد سياسى: كه مؤثرترين وسيله براى پيشبرد اهداف سياسى اسلام و وحدت صفوف مسلمانان است. 3. بُعد فرهنگى: مؤثرترين عامل براي مبادله فرهنگى و انتقال فكرها است. 4. بُعد اقتصادى: موجب تقويت پايه هاى اقتصادى كشورهاى اسلامى مي شود.
پاسخ تفصیلی:
«حجّ» اين مناسك بزرگ در حقيقت داراى چهار بُعد است كه هر يك از ديگرى ريشه دارتر و پر سودتر است:
1. بُعد اخلاقى حج: مهمترين فلسفه «حجّ» همان دگرگونى اخلاقى است كه در انسانها به وجود مى آورد، مراسم «اِحرام»، انسان را به كلى از تعيّنات مادى و امتيازات ظاهرى و لباس هاى رنگارنگ و زر و زيور بيرون مى برد و با تحريم لذائذ و پرداختن به خودسازى - كه از وظائف مُحرِم است - او را از جهان ماده جدا كرده و در عالَمى از نور و روحانيت و صفا فرو مى برد و آنها را كه در حال عادى، بار سنگين امتيازات موهوم و درجه ها و مدالها را بر دوش خود احساس مى كنند يكمرتبه سبكبار و راحت و آسوده مى كند. سپس مراسم ديگر حج يكى پس از ديگرى انجام مى گيرد، مراسمى كه علاقه هاى معنوى انسان را لحظه به لحظه با خدايش محكمتر و رابطه او را نزديكتر و قويتر مى سازد، او را از گذشته تاريك و گناه آلودش بريده و به آينده اى روشن و پر از صفا و نور پيوند مى دهد. مخصوصاً توجه به اين حقيقت كه مراسم حج در هر قدم يادآور خاطرات ابراهيم بت شكن و اسماعيل ذبيح الله و مادرش هاجر است و مجاهدتها و گذشتها و ايثارگرى آنها را لحظه به لحظه در برابر چشمان انسان مجسم مى كند و نيز توجه به اينكه سرزمين مكه عموماً و مسجدالحرام و خانه كعبه و محل طواف خصوصاً، يادآور خاطرات پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) و پيشوايان بزرگ و مجاهدت هاى مسلمانان صدر اول است اين انقلاب اخلاقى عميقتر مى گردد، به گونه اى كه در هر گوشه اى از مسجدالحرام و سرزمين مكه، انسان، چهره پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي(عليه السلام) و ساير پيشوايان بزرگ را مى بيند و صداى آواى حماسه هاى آنها را مى شنود.
آرى اينها همه دست به دست هم مى دهند و زمينه يك انقلاب اخلاقى را در دل هاى آماده فراهم مى سازد، به گونه اى توصيف ناشدنى ورق زندگانى انسان را بر مى گردانند و صفحه نوينى در حيات او آغاز مى كنند. بى جهت نيست كه در روايات اسلامى مى خوانيم: «كسى كه حج را به طور كامل انجام دهد: «يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ!»؛ (از گناهان خود بيرون مى آيد همانند روزى كه از مادر متولد شده)».(1) آرى حج براى مسلمانان يك تولّد ثانوى است، تولّدى كه آغازگر يك زندگى نوين انسانى مى باشد. البته احتياج به يادآورى ندارد كه اين بركات و آثار نه براى كسانى كه از حج تنها به پوسته اى از آن قناعت كرده و مغز آن را بدور افكنده اند و نه براى آنها كه حج را وسيله تفريح و سير و سياحت و يا تظاهر و ريا و تهيه وسائل مادىِ شخصى قرار داده و هرگز به روح آن واقف نشده اند سهم آنها همان است كه به آن رسيده اند!
2. بُعد سياسى حج: به گفته يكى از بزرگان فقهاى اسلام، مراسم حج در عين اينكه خالص ترين و عميق ترين عبادات را عرضه مى كند، مؤثرترين وسيله براى پيشبرد اهداف سياسى اسلام است. روح عبادت، توجه به خدا و روح سياست، توجه به خلق خدا است، اين دو در حج مانند تار و پود يك پارچه به هم آميخته اند! حج، عامل مؤثرى براى وحدت صفوف مسلمانان است. حج، عامل مبارزه با تعصبات ملى و نژادپرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافيائى است. حج، وسيله اى است براى شكستن سانسورها و از بين بردن خفقان هاى نظام هاى ظالمانه اى كه در كشورهاى اسلامى حكم فرما مى شود. حج، وسيله اى است براى انتقال اخبار سياسى كشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه ديگر، و بالاخره حج، عامل مؤثرى است براى شكستن زنجيرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمين و به همين دليل در آن ايام كه حاكمان جبار هم چون بنى اميه و بنى عباس بر سرزمين هاى مقدس اسلامى حكومت مى كردند و هرگونه تماس ميان قشرهاى مسلمان را زير نظر مى گرفتند تا هر حركت آزادى بخش را سركوب كنند، فرا رسيدن موسم حج دريچه اى است به سوى آزادى و تماس قشرهاى جامعه بزرگ اسلامى با يكديگر و طرح مسائل مختلف سياسى. روى همين جهت، اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به هنگامى كه فلسفه فرائض و عبادات را بر مى شمارد درباره حج مى گويد: «اَلْحَجُّ تَقْوِيَةٌ لِلدِّينِ»(2)؛ (خداوند مراسم حج را براى تقويت آئين اسلام تشريع كرد). بى جهت نيست كه يكى از سياستمداران معروف بيگانه در گفتار پر معنىِ خود مى گويد: «واى به حال مسلمانان اگر معنى حج را نفهمند و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درك كنند!» و حتى در روايات اسلامى، حج به عنوان جهاد افراد ضعيف شمرده شده، جهادى كه حتى پيرمردان و پيرزنانِ ناتوان با حضور در صحنه آن، مى توانند شكوه و عظمت امت اسلامى را منعكس سازند و با حلقه هاى تو در توىِ نمازگزاران گِردِ خانه خدا و سر دادن آواى وحدت و تكبير، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.
3. بُعد فرهنگى: ارتباط قشرهاى مسلمانان در ايام حج مى تواند به عنوان مؤثرترين عامل مبادله فرهنگى و انتقال فكرها درآيد. مخصوصاً با توجه به اين نكته كه اجتماع شكوهمند حج، نماينده طبيعى و واقعى همه قشرهاى مسلمانان جهان است (چرا كه در انتخاب افراد براى رفتن به زيارت خانه خدا هيچ عامل مصنوعى مؤثر نيست و زوّار كعبه از ميان تمام گروهها، نژادها، زبان هائى كه مسلمانان به آن تكلم مى كنند برخاسته و در آنجا جمع مى شوند). لذا در روايات اسلامى مى خوانيم: يكى از فوائد حج، نشر اخبار و آثار رسول الله(صلى الله عليه و آله و سلم) به تمام جهان اسلام است. «هشام بن حكم» كه از دوستان دانشمند امام صادق(عليه السلام) است مى گويد: «از آن حضرت درباره فلسفه حج و طواف كعبه سؤال كردم، فرمود: «خداوند اين بندگان را آفريد... و فرمان هائى در طريق مصلحت دين و دنيا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را [در آئين حج] مقرر داشت تا مسلمانان به خوبى يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند و هر گروهى سرمايه هاى تجارى را از شهرى به شهر ديگر منتقل كنند... و براى اينكه آثار پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نكنند».(3) به همين دليل در دوران هاى خفقان بارى كه خلفا و سلاطينِ جور، اجازه نشر اين احكام را به مسلمانان نمى دادند آنها با استفاده از اين فرصت، مشكلات خود را حل مى كردند و با تماس گرفتن با ائمه هُدى(عليهم السلام) و علماى بزرگ دين، پرده از چهره قوانين اسلام و سنت پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) برمى داشتند. از سوى ديگر، حج مى تواند، مبدّل به يك كنگره عظيم فرهنگى شود و انديشمندان جهان اسلام در ايامى كه در مكه هستند گرد هم آيند و افكار و ابتكارات خويش را به ديگران عرضه كنند. اصولا يكى از بدبختي هاى بزرگ اين است كه مرزهاى كشورهاى اسلامى سبب جدائى فرهنگى آنها شود، مسلمانان هر كشور تنها به خود بينديشند كه در اين صورت جامعه واحد اسلامى پاره پاره و نابود مى گردد، آرى حج مى تواند جلو اين سرنوشت شوم را بگيرد و چه جالب مى فرمايد امام صادق(عليه السلام) در ذيل همان روايت هشام بن حكم: «اگر هر قوم و ملتى تنها از كشور و بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلى كه در آن است بينديشند همگى نابود مى گردند و كشورهاي شان ويران مى شود، منافع آنها ساقط مى گردد و اخبار واقعى در پشت پرده قرار مى گيرد».(4)
4. بُعد اقتصادى حج: بر خلاف آنچه بعضى فكر مى كنند، استفاده از كنگره عظيم حج براى تقويت پايه هاى اقتصادى كشورهاى اسلامى نه تنها با روح حج منافات ندارد؛ بلكه طبق روايات اسلامى يكى از فلسفه هاى آن را تشكيل مى دهد. چه مانعى دارد مسلمانان در آن اجتماع بزرگ، پايه يك بازار مشترك اسلامى را بگذارند و زمينه هاى مبادلاتى و تجارى را در ميان خود بگونه اى فراهم سازند كه نه منافعشان به جيب دشمنان شان بريزد و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد كه اين، دنيا پرستى نيست، عين عبادت است و جهاد و لذا در همان روايت هشام بن حكم از امام صادق(عليه السلام) ضمن بيان فلسفه هاى حج صريحاً به اين موضوع اشاره شده بود كه يكى از اهداف حج، تقويت تجارت مسلمانان و تسهيل روابط اقتصادى است و در حديث ديگرى از همان امام(عليه السلام) در تفسير آيه «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ»(5) مى خوانيم كه: «فرمود: منظور از اين آيه، كسب روزى است: «فَاِذَا اَحَلَّ الرَّجُلُ مِنْ اِحْرَامِهِ وَ قَضَى فَلْيَشْتَرِ وَ لْيَبِعْ فِي الْمُوسِمِ»؛ (هنگامى كه انسان از اِحرام بيرون آيد و مناسك حج را بجا آورد در همان موسمِ حج، خريد و فروش كند [و اين موضوع نه تنها گناه ندارد؛ بلكه داراى ثواب است])».(6) همين معنى در ذيل حديثى كه از امام على بن موسى الرضا(عليهما السلام) بطور مشروح در بيان فلسفه هاى حج وارد شده است آمده و در پايان آن مى فرمايد: «لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ».(7) اشاره به اينكه آيه «لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ»(8) هم منافع معنوى را شامل مى شود و هم منافع مادى را كه از يك نظر همه معنوى است.
كوتاه سخن اينكه اين عبادت بزرگ اگر بطور صحيح و كامل مورد بهره بردارى قرار گيرد و زوّار خانه خدا در آن ايام كه در آن سرزمين مقدس حضور فعال دارند و دل هايشان آماده است از اين فرصت بزرگ براى حل مشكلات گوناگون جامعه اسلامى با تشكيل كنگره هاى مختلف سياسى، فرهنگى و اقتصادى استفاده كنند، اين عبادت مى تواند از هر نظر مشكل گشا باشد و شايد به همين دليل است كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «لَايَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»(9)؛ (مادام كه خانه كعبه برپا است اسلام هم برپا است) و نيز امام علي(عليه السلام) فرمود: خانه خدا را فراموش نكنيد كه اگر فراموش كنيد هلاك خواهيد شد: «اَلله اَلله فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَاتَخْلُوهُ مَا بَقِيتُمْ فَاِنَّهُ اِنْ تَرَكَ لَمْ تَنَاظَرُوا»(10)؛ (خدا را خدا را، در مورد خانه پروردگارتان، هرگز آن را خالى نگذاريد كه اگر آن را ترك گوئيد مهلت الهى از شما برداشته مى شود!) و نيز به خاطر اهميت اين موضوع است كه فصلى در روايات اسلامى تحت اين عنوان گشوده شده است كه اگر يكسال مسلمانان بخواهند حج را تعطيل كنند بر حكومت اسلامى واجب است كه با زور آن ها را به مكه بفرستد.(11)،(12)
«حج» يك عبادت مهم انسان ساز
سفر حج در حقيقت يك هجرت بزرگ است، يك سفر الهى است، يك ميدان گسترده خودسازى و جهاد اكبر است. مراسم حج در واقع عبادتى را نشان مى دهد كه عميقاً با خاطره مجاهدات ابراهيم(عليه السلام) و فرزندش اسماعيل(عليه السلام) و همسرش هاجر آميخته است و ما اگر در مطالعات در مورد اسرار حج از اين نكته غفلت كنيم بسيارى از مراسم آن به صورت معما درمى آيد، آرى كليد حل اين معما توجه به اين آميختگى عميق است. هنگامى كه در قربانگاه در سرزمين منا مى آئيم تعجب مى كنيم اين همه قربانى براى چيست؟ اصولا مگر ذبح حيوان مى تواند حلقه اى از مجموعه يك عبادت باشد؟! اما هنگامى كه مسأله قربانى ابراهيم(عليه السلام) را به خاطر مى آوريم كه عزيزترين عزيزانش و شيرين ترين ثمره عمرش را در اين ميدان در راه خدا ايثار كرد و بعداً سنتى به عنوان قربانى در منا به وجود آمد، به فلسفه اين كار پى مى بريم. قربانى كردن، رمز گذشت از همه چيز در راه معبود است، قربانى كردن مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غير خدا، و هنگامى مى توان از اين مناسك بهره تربيتى كافى گرفت كه تمام صحنه ذبح اسماعيل و روحيات اين پدر و پسر به هنگام قربانى در نظر مجسم شود و آن روحيات در وجود انسان پرتو افكن گردد.
هنگامى كه به سراغ جمرات (سه ستون سنگى مخصوصى كه حجاج در مراسم حج آنها را سنگ باران مى كنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) مى رويم اين معما در نظر ما خودنمائى مى كند كه پرتاب اين همه سنگ به يك ستون بى روح چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ و چه مشكلى را حل مى كند؟ اما هنگامى كه به خاطر مى آوريم اينها يادآور خاطره مبارزه ابراهيم(عليه السلام) قهرمان توحيد با وسوسه هاى شيطان است كه سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصميم داشت او را در اين ميدان «جهاد اكبر» گرفتار سستى و ترديد كند، اما هر زمان ابراهيم قهرمان(عليه السلام)، او را با سنگ از خود دور ساخت، محتواى اين مراسم روشنتر مى شود. مفهوم اين مراسم اين است كه همه شما نيز در طول عمر در ميدان جهاد اكبر با وسوسه هاى شياطين روبرو هستيد و تا آنها را سنگسار نكنيد و از خود نرانيد پيروز نخواهيد شد. اگر انتظار داريد كه خداوند بزرگ همان گونه كه سلام بر ابراهيم فرستاده و مكتب و ياد او را جاودان نموده به شما نيز نظر لطف و مرحمتى كند بايد خط او را تداوم بخشيد و يا هنگامى كه به «صفا» و «مروه» مى آئيم و مى بينيم گروه گروه مردم از اين كوه كوچك به آن كوه كوچكتر مى روند و از آنجا به اين باز مى گردند و بى آنكه چيزى به دست آورده باشند اين عمل را تكرار مى كنند، گاه مى دوند و گاه راه مى روند، مسلماً تعجب مى كنيم كه اين ديگر چه كارى است و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟! اما هنگامى كه به عقب بر مى گرديم و داستان سعى و تلاش آن زن با ايمان «هاجر» را براى نجات جان فرزند شيرخوارش اسماعيل در آن بيابان خشك و سوزان به خاطر مى آوريم كه چگونه بعد از اين سعى و تلاش، خداوند او را به مقصدش رسانيد، چشمه زمزم از زير پاى نوزادش جوشيدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب برمى گردد، پرده ها كنار مى رود و خود را در آن لحظه در كنار «هاجر» مى بينيم و با او در سعى و تلاشش همگام مى شويم كه در راه خدا بى سعى و تلاش كسى به جائى نمى رسد! و به آسانى مى توان از آنچه گفتيم نتيجه گرفت كه «حج» را بايد با اين رموز تعليم داد و خاطرات ابراهيم(عليه السلام) و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشيد تا هم فلسفه آن درك شود و هم اثرات عميق اخلاقى حج در نفوس حُجاج پرتو افكن گردد كه بدون آن آثار، قشرى بيش نيست.(13)،(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.