پاسخ اجمالی:
پيامبر(ص) و امامان(ع) از سوى خدا نصب شده و نيازى به بيعت ندارند، چراكه اطاعتشان واجب است، همان گونه كه قرآن مى گويد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ وَ أُولى الأَمْرِ مِنكمْ». با اين وجود می بینیم پيامبر(ص) كراراً از ياران خود يا تازه مسلمانان بيعت مي گرفت. دلیل اين کار بدون شك يك نوع تأكيد بر وفادارى بوده كه در مواقع خاصى انجام مى گرفته و مخصوصاً براى مقابله با بحرانها و حوادث سخت از آن استفاده مى شده است، تا در سايه آن روح تازه اى در كالبد افراد دميده شود.
پاسخ تفصیلی:
در مورد پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) كه از سوى خدا نصب مى شوند هيچ نيازى به بيعت نيست، يعنى اطاعت پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) و منصوب از سوى او بر همگان واجب است، چه كسانى كه بيعت كرده باشند و چه كسانى كه بيعت نكرده باشند و به تعبير ديگر: لازمه مقام نبوت و امامت، وجوب اطاعت است، همان گونه كه قرآن مى گويد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنكُمْ».(1)
ولى اين سؤال پيش مى آيد كه اگر چنين است؛ پس چرا پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) كراراً از ياران خود، يا تازه مسلمانان بيعت گرفت كه دو نمونه آن در قرآن صريحاً آمده است (بيعت رضوان در سوره «فتح»، آيه هيجدهم و بيعت با اهل مكه كه در سوره «ممتحنه» به آن اشاره شده است).
در پاسخ مى گوئيم بدون شك اين بيعتها يك نوع تأكيد بر وفادارى بوده كه در مواقع خاصى انجام مى گرفته و مخصوصاً براى مقابله با بحرانها و حوادث سخت از آن استفاده مى شده است تا در سايه آن روح تازه اى در كالبد افراد دميده شود؛ ولى در بيعت هائى كه براى خلفا مى گرفتند بيعت به عنوان پذيرش مقام خلافت بود، هر چند به عقيده ما خلافت پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) چيزى نبود كه از طريق بيعت مردم انجام گيرد؛ بلكه تنها از سوى خداوند و به وسيله شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) يا امام پيشين تحقق مى يافت و به همين دليل بيعتى را كه مسلمانان با امام علي(عليه السلام) يا امام حسن يا امام حسين (عليهما السلام) كردند آن نيز جنبه تأكيد بر وفادارى داشت و شبيه بيعت هاى پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود.
از بعضى از عبارات «نهج البلاغه» به خوبى بر مى آيد كه «بيعت» يكبار بيش نيست، تجديد نظر در آن راه ندارد و اختيار فسخ در آن نخواهد بود و هر كس از آن سر بتابد طعنه زن و عيبجو خوانده مى شود و آن كس كه درباره قبول يا رد آن بينديشد يا ترديد كند منافق است! «لِانّهَا بِيعَةٌ واحِدَةٌ، لَايَثنَى فِيهَا النَّظَر وَ لَايَستَأنِفُ فِيهَا الْخِيَارُ، اَلْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ وَ الْمَرْوِى فِيهَا مَدَاهِنٌ!».(2)
از مجموع اين تعبيرات استفاده مى شود كه امام علي(عليه السلام) در مقابل كسانى كه ايمان به امامت منصوصش از طرف پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) نداشتند و بهانه جوئى مى كردند به مسأله بيعت كه نزد آنها مسلم بود استدلال مى كرد، تا ياراى سرباز زدن از اطاعت امام(عليه السلام) را نداشته باشند و به معاويه و امثال او گوشزد مى كرد همانگونه كه مشروعيت براى خلافت خلفاى سه گانه قائل است بايد براى خلافت امام علي(عليه السلام) قائل باشد و در برابر آن تسليم گردد؛ بلكه خلافت او مشروعتر است، چون بيعت وى گسترده تر بود و از روى رضايت و رغبت عمومى انجام شد.
بنابراين استدلال به بيعت، هيچ منافاتى با مسأله نصب امام از طريق خدا و پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) و تأكيدى بودن بيعت ندارد؛ لذا در همين «نهج البلاغه» در يك مورد، امام(عليه السلام) به حديث ثقلين كه از نصوص امامت است اشاره مي فرمايد(3) و در جائى ديگر به مسأله وصيت و وراثت.(4) (دقت كنيد) و در عبارات ديگرش به لزوم وفادارى نسبت به بيعت و دوام آن و عدم امكان فسخ و تجديد نظر و عدم نياز به تكرار اشاره فرموده است كه اينها نيز مسائلى است مورد قبول درباره بيعت. ضمناً از آنها به خوبى استفاده مى شود كه اگر بيعت جنبه اجبار و اكراه داشته باشد يا به صورت غافلگير كردن مردم انجام گيرد ارزشى ندارد؛ بلكه بيعتى با ارزش است كه از روى اختيار و آزادى اراده و فكر و مطالعه انجام گيرد.(باز هم دقت كنيد)
توجه به اين نكته نيز ضرورى است كه مقام نيابت امام یا همان «ولى فقيه» از نظر ما مقامى است كه از سوى امامان معصوم(عليهم السلام) تعيين شده و هيچ گونه نيازى به بيعت ندارد، البته پيروى و اطاعت مردم از «ولى فقيه»، به او امكان استفاده از اين مقام و به اصطلاح «بسط يد» را مى دهد؛ ولى اين بدان معنى نيست كه مقام او در گرو تبعيت و پيروى مردم است و تازه مسأله پيروى مردم ارتباطى با مسأله بيعت ندارد؛ بلكه عمل به حكم الهى در مورد ولايت فقيه است.(دقت كنيد)(5)،(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.