پاسخ اجمالی:
خداوند در آيات مختلف قرآن به تاثیر «آرزوهای طولانی» بر زندگی انسان ها اشاره می کند و تأكيد مي كند كه مؤمنان مراقب وضع خویش باشند، مبادا بر اثر آرزوهای دور و دراز به سرنوشت اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند. سپس در جاي ديگر اشاره به این حقیقت می کند که غالباً آرزوهای دراز انسان را احاطه می کند و او را از رسیدن به سعادت باز می دارد. در سوره «همزه» نیز آرزوهای دراز را سبب طغیان و سرکشی انسان می داند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه 16 سوره «حدید» مؤمنان را به طور غير مستقيم مخاطب قرار داده و هشدار مى دهد كه مراقب وضع خويش باشند، مبادا بر اثر آرزوهاى دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناك اقوام پيشين گرفتار شوند، قرآن در اين باره مى فرمايد: «الَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ اوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْامَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»؛ (آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد، و مانند كسانى نباشند كه پيش از اين كتاب آسمانى بر آنها داده شد، سپس زمان طولانى به آنها گذشت [و بر اثر غفلت و آرزوهاى دراز] قلب هاى آنها قساوت پيدا كرد و بسيارى از آنان گناهكارند). مطابق اين آيه آنچه باعث نرمش قلب آدمى و انعطاف آن به سوى حق و خشوع و خضوع در پيشگاه خدا مى شود، همان ياد خدا و توجه به حق است، آرى ياد خدا است كه آرزوهاى دور و دراز را بر مى چيند، و انسان را متوجّه مسؤوليّت هايش مى كند، و دل را نورانى، و فكر انسان را واقع بين و ماهيّت زندگى ناپايدار دنيا را در برابر او مشخص مى سازد.
«دلى كز نور معنى نيست روشن مخوانش دل كه آن سنگ است و آهن
دلى كز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد».
در آيه 3 سوره «حجر» به غفلت زا بودن آرزوهای طولانی اشاره کرده و خطاب به پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْاَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»؛ (بگذار آنها [كفّار و مشركان] بخورند و از دنياى مادّى بهره گيرند و آرزوها[ى دراز] آنان را غافل سازد ولى به زودى خواهند فهميد [كه چه اشتباه بزرگى مرتكب شده اند]). آرى آنان همچون چهارپايانند كه جز آب و علف چيزى نمى فهمند، تنها تفاوتى كه با چهارپايان دارند و آنها را از چهارپايان پست تر كرده اين است كه يك مشت آرزوى طولانی و دراز اطراف فكرشان را احاطه كرده و به آنها اجازه نمى دهد كه در سرنوشت خود بينديشند و پيش از آنكه دست اجل گريبان آنها را بگيرد بيدار شوند و از بيراهه بازگردند. در اينجا تأثير منفى آرزوهاى دراز در وجود انسان به خوبى تبيين شده و نشان مى دهد كه تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول مى سازد و از خدا غافل مى كند. تعبير به «ذَرْهُمْ»؛ (آنها را رها كن) به وضوح نشان مى دهد كه اميدى به هدايت اين گروه نيست و گرنه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) هرگز مأمور نمى شد آنها را رها سازد. چگونه مى توان اميد به هدايت گروهى داشت كه هدف نهايى آنها خور و خواب همچون حيوانات است و آرزوهاى دراز به آنها اجازه نمى دهد كه لحظه اى به پايان زندگى و به آفريدگارى كه اين مواهب حيات را به آنها بخشيده بينديشند و درباره هدفى كه براى آن آفريده شده اند لحظه اى فكر كنند؟
در آيه 24 سوره «نجم»، اشاره به اين حقيقت مى كند كه غالباً آرزوهاى دراز - كه هرگز انسان به آنها نمى رسد - او را احاطه مى كنند و امكانات او را كه بايد در مسير سعادت به كار گرفته شود به خود جذب مى كند و او را از راه باز مى دارد، مى فرمايد: «اَمْ لِلْاِنْسَانِ مَا تَمَنَّى»؛ (آيا انسان به آنچه آرزو مى كند مى رسد؟![نه هرگز نخواهد رسيد]). اين استفهام در واقع يك نوع استفهام انكارى است، چگونه ممكن است انسان به همه آرزوهايش برسد در حالى كه طول آرزوها گاه دهها يا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلاً نقطه پايانى ندارد! و هر جا برسد آرزوهاى ديگرى در برابر او خودنمايى كرده و وى را به سوى خود جلب مى نمايد. بايد توجّه داشت كه اين آيه به دنبال آياتى است كه اشاره به بتهاى مشركان مى كند كه آرزو داشتند شفيع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن مى گويد اين آرزو هرگز برآورده نخواهد شد؛ ولى با اين حال مفهوم آيه عام است و به اصطلاح مورد، مخصّص نيست. در سوره «همزه» سخن از دنياپرستان خودخواه با آرزوهاى دور و دراز است، مى فرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ(1) * يَحْسَبُ اَنَّ مَالَهُ اَخْلَدَهُ»؛ (واى بر هر عيبجوى مسخره كننده اى * همان كس كه مال و ثروت [عظيمى] را جمع آورى و شماره كرده است [بى آنكه حساب مشروع و نامشروع را بكند] * و گمان مى كند اموالش سبب جاودانگى اوست!). در واقع اين سه آيه، علّت و معلول يكديگرند؛ چرا كه اين انسان بى خبر و خودبين و خودپسند ديگران را استهزاء مى كند، به خاطر آنكه ثروت عظيمى براى خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دست به جمع چنين ثروتى زده؟ به خاطر اينكه مى پندارند داشتن چنين ثروتى به او جاودانگى مى دهد، اين پندار كه با «طول امل» و «آرزوهاى دراز» همراه است سبب غرور و خودبرتربينى مى شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عيبجويى نسبت به ديگران است.(2)
از اين آيه به خوبى مى توان استفاده كرد كه آرزوهاى دراز گاهى به حدّى مى رسد كه انسان مرگ را به كلّى فراموش كرده، خود را جاودانه مى پندارد و همين امر سبب طغيان و سركشى او مى شود و آن طغيان سرچشمه گناهان ديگرى مى گردد.
خداوند در سوره «محمد(صلی الله و علیه و آله)» مى فرمايد: «اِنَّ الَّذِينَ اِرْتَدُّوا عَلَى اَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى اَلشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ اَمْلَى لَهُمْ»(3)؛ (كسانى كه بعد از روشن شدن حق به آن پشت كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است!). واژه «امْلَى لَهُمْ» از مادّه «امْلَاء» به معنى پديد آوردن آرزوهاى دور و دراز است كه انسان را به خود مشغول مى دارد. در واقع آيه ناظر به اين حقيقت است كه چگونه ممكن است يك انسان حق را بشناسد و باور كند سپس آن را ناديده بگيرد و به آن پشت كند و راه نجات خود را ببيند با اين حال از بيراهه برود!؟
آيا مى توان باور كرد انسان عاقلى چنين كند؟! آرى! هنگامى كه تسويلات شيطان انسان را احاطه كند و زشتى ها را در نظرش به صورت زيبايى ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهاى دور و دراز سازد، بعيد نيست حق را به دست فراموشى بسپارد و به آن پشت كند؟ از اينجا مى توان دريافت كه آرزوهاى طولانى چه بلايى بر سر انسان مى آورد و چگونه انسان عاقل را به كلّى از عقل و خرد بيگانه مى كند؟! از مجموع آيات فوق كه قسمتى درباره اقوام پيشين بود و بخشى درباره معاصران پيامبر(صلى الله عليه و آله) و قسمتى نيز به صورت يك قانون كلّى مطرح شده بود مى توان چنين نتيجه گرفت كه طول امل و آرزوهاى دراز از خطرناكترين دشمنان سعادت بشر است كه نه تنها افراد؛ بلكه اقوام و ملّتها را در كام مرگ و بدبختى فرو مى برد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.