پاسخ اجمالی:
اسلام در جنگ اهدافی را دنبال می کند که با فطرت انسان هماهنگ است و منابع اسلامی اهدافی را برای جنگ ترسیم می کنند. نخستین هدف، دفاع از کیان اسلام و مسلمین است. دومین هدف جنگ، حمایت از مظلومان است. پیامبر(ص) می فرماید: «كسى كه حق مظلوم را از ظالم بگيرد در بهشت با من خواهد بود». همچنین پایان دادن به درگیری های کشورهای اسلامی و خاموش کردن آتش فتنه از دیگر اهداف جنگ می باشد.
پاسخ تفصیلی:
اسلام در جنگها اهدافی را دنبال مى كند كه هماهنگ با فطرت انسان است. براى روشن شدن اين بحث، به سراغ قرآن مجيد كه مهمترين و اصيل ترين منبع تعليمات اسلامى است مى رويم. از آيات قرآن مجيد چهار هدف براى جنگ استفاده مى شود. توجّه فرماييد:
1. دفاع از كيان اسلام و مسلمين:
يكى از اهداف جنگ از منظر اسلام دفاع از جان، مال و ناموس است. اگر دشمن به ما حمله كرد، و جان و مال و ناموس ما را هدف قرار داد، آيا بايد سكوت كرده، و ضربات و لطمات دشمن را تحمّل نموده، و نابود شويم، يا كسى كه مورد هجوم قرار مى گيرد مطابق حكم عقل و شرع حق دارد از خود دفاع كند؟ بى شك شما گزينه دوم را انتخاب مى كنيد و جالب اين كه غالب جنگهاى اسلامى جنبه دفاعى داشته است.
مسلمانان مكّه در سالهاى اوّليّه ظهور اسلام تحت فشار فراوان كفّار و مشركان بودند، دشمنان به انحاء و اشكال مختلف مسلمانان را آزار و اذيّت مى كردند. مسلمانان خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده، و از آن حضرت خواستند تا اجازه جنگ و مبارزه عليه دشمنان و مشركان را صادر كند. امّا پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنها را دعوت به صبر كرد، تا اين كه مسلمانان مجبور به هجرت شدند. در مدينه خداوند به مسلمانانى كه مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند اجازه داد از خود دفاع كنند. آيات متعدّدى در مورد دفاع در مدينه نازل شد، كه به چند نمونه آن اشاره مى كنيم:
1. خداوند متعال در آيه 39 سوره حج، كه به اعتقاد جمعى از مفسّران اوّلين آيه اى است كه در مورد جهاد نازل شده،(1) مى فرمايد: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»؛ (به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته اند؛ و به يقين خدا بر يارى آنها تواناست). اين آيه شريفه صراحت در جنگ دفاعى دارد، و به مظلومين اجازه مى دهد در مقابل ظلم ظالمين از خود دفاع كنند. كسانى كه مى گويند: «اسلام با زورِ شمشير، پيشرفت كرده است» چه جوابى در مقابل اين آيات دارند؟
2. دومين آيه اى كه دلالت بر ادّعاى ما دارد، و به اعتقاد برخى از مفسّران اوّلين آيه اى است كه در مورد جهاد دفاعى نازل شده،(2) آيه شريفه 190 سوره بقره است. به اين آيه توجّه كنيد: «وَ قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»؛ (و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى جنگند نبرد كنيد؛ و از حدّ تجاوز نكنيد، كه خدا متجاوزان را دوست ندارد). اين آيه شريفه به صراحت مى گويد: «اگر به شما حمله كردند با آنها بجنگيد و از خود دفاع كنيد، و در عين حال در موقع جنگِ دفاعى افراط نكنيد».
آرى، از ديدگاه اسلام به هنگام نبرد، زنها، بچّه ها، پيرمردها، حيوانات، درختان و آب آشاميدنى دشمن در امانند، و استفاده از سلاحهاى كشتار جمعى ممنوع است. اين كه ما به دنبال سلاح اتمى نيستيم و آن را حرام مى دانيم، ريشه در عقايد دينى ما دارد؛ سلاح اتمى بى گناه و گناهکار، زن و مرد، بيمار و سالم، بزرگ و كوچك، همه را مى كشد، و اسلامى كه اجازه جلوگيرى از آب آشاميدنى دشمن را نمى دهد، چگونه اجازه ساخت سلاح اتمى مى دهد؟!
3. آيه 13 سوره توبه از ديگر آياتى است كه صراحت در جهاد دفاعى دارد: «أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّة أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ (آيا با گروهى كه پيمانهاى خود را شكستند، و تصميم به اخراج پيامبر گرفتند، پيكار نمى كنيد؟! در حالى كه نخستين بار، آنها [پيكار با شما را] آغاز كردند؛ آيا از آنها مى ترسيد؟! با اين كه اگر ايمان داريد خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد).
طبق اين آيه شريفه مسلمانان مأمور جنگ با كسانى شدند كه آغازگر جنگ بودند، و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و مؤمنين را از شهر و ديار خود بيرون رانده، و در مورد ترك مخاصمه به عهد و پيمان خويش وفادار نماندند. آيا در هيچ دين و مذهب و عقل و منطقى، چنين جنگى نامشروع است!؟
بله، يك گروه در جهان يافت مى شود كه جنگ و جهاد را به هيچ وجه ـ حتّى از نوع دفاعيش ـ قبول ندارد، و آن فرقه ضالّه بهائيت است. آنان دو اصل اساسى دارند كه همه اعضاى فرقه ضالّه به آن معتقد و پايبند هستند:
1. عدم مداخله در سياست
2. ترك جنگ و جهاد
اساساً فلسفه وجودى اين فرقه گمراهِ گمراه كننده همين مطلب است؛ زيرا استعمارگران با اسلام سياسى و جهادى نمى توانند كنار بيايند، و آن را مانع منافع و مطامع خويش مى بينند، لذا مذهبى ساختند كه نه كارى با سياست داشته باشد و نه به سراغ جهاد برود. اخيراً آمريكائيها به بعضى از كشورهاى اسلامى منطقه فشار آورده اند كه بايد سه دسته از آيات قرآن را از كتابهاى درسى دانش آموزانشان حذف كنند:
1. آيات مربوط به جهاد
2. آيات مربوط به شهادت
3. آياتى كه در مذمّت و نكوهش يهوديان سخن مى گويد!
یقینا اين سفارشات براى مسلمانان پيام دارد و آن اين كه: هر چه بيشتر روى اين گروه از آيات كار كرده، و فرزندانشان را بيش از پيش با آن آشنا كنند. اسلام به مسلمانان دستور مى دهد كه در مقابل ظلمِ ظالمان سكوت ننموده، بلكه بر عليه ظالمان قيام كنند، و اگر نفرات آنها كم بود از كمى نفرات نترسند كه خداوند به آنها كمك مى كند. حزب اللّه لبنان با نفرات كم بر لشكر تا دندان مسلّح اسرائيل پيروز شد، چون بر خداوند توكّل كردند و خداوند به آنها كمك كرد. ملّت رشيد و شجاع ايران در مقابل ارتش عراق، كه تمام قدرتهاى منطقه و جهان از آن حمايت مى كردند، با توكّل بر خداوند و استعانت از ذات پاكش پيروز شد.
4. آيه 90 سوره شريفه نساء از ديگر آياتى است كه جهاد دفاعى را تأييد مى كند، توجّه فرماييد: «فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلا»؛ (پس اگر از شما كناره گيرى كرده و با شما پيكار ننمودند، [بلكه] پيشنهاد صلح كردند، خداوند براى شما راهى براى تعرض بر آنان قرار نداده است). اين آيه شريفه جنگ را تا زمانى كه دشمن به جنگ ادامه مى دهد مجاز مى شمارد. بنابراين، به محض اين كه دشمن سلاح را زمين بگذارد مسلمانان نيز موظّفند دست از جنگ كشيده، و آتش بس را بپذيرند. اگر اسلام در سايه شمشير پيشرفت مى كرد، نبايد داراى چنين معارف بلندى باشد. حضرت على(عليه السلام) خطاب به مالك اشتر مى فرمايد: «دست صلحى كه به سوى تو دراز مى شود پذيرا باش، اما احتياط را از دست مده، مبادا دشمن با پيشنهاد صلح قصد تجديد قوا و حمله مجدّد را داشته باشد».(3)
5. آيه 8 و 9 سوره ممتحنه از ديگر آياتى است كه به روشنى دلالت بر جهاد دفاعى مى كند: «لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِّنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِّنْ دِيَارِكُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ (خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى كند؛ چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد. خداوند شما را تنها از دوستى و رابطه با كسانى نهى مى كند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند، و [كسانى كه] به بيرون راندن شما كمك كردند، و هر كس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ستمگر است).
ما به اين آيه شريفه در فقه استدلال كرده ايم كه تنها كفّار ذمّى مورد احترام نيستند، بلكه تمام اقسام كفّار، غير از كفّار حربى، مورد احترامند. طبق اين آيه شريفه، ما مسلمانان نه تنها حق جنگيدن با كشورها و دولتهايى كه با ما نمى جنگند را نداريم، بلكه مى توانيم با آنها روابط دوستانه داشته باشيم. و قطع رابطه دوستى تنها با دولتهايى است كه در حال جنگ با مسلمانان بوده، و آنها را از خانه و كاشانه خود آواره كردند.
به مقتضاى آيات مذكور هيچ كشور اسلامى نبايد با آمريكا و اسرائيل، كه دامانشان به خون مسلمانان آلوده است، رابطه داشته باشند. مگر اسرائيل با كمك و پشتيبانى آمريكا مسلمانان فلسطين را از وطنشان آواره نكرده است؟ پس چگونه برخى از دولتهاى اسلامى دست دوستى به سوى اين دولت غاصب دراز كرده اند؟!
6. خداوند متعال در آيه 60 سوره انفال مى فرمايد: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة وَ مِنْ رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمْ اللهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ شَىْء فِى سَبِيلِ اللهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ»؛ (براى مقابله با آنها هر چه در توان داريد از نيرو و از اسبهاى ورزيده آماده سازيد؛ تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن [شناخته شده] خويش را بترسانيد! و دشمنان ديگرى غير از اينها كه شما آنها را [به علت نفاقشان] نمى شناسيد و خدا آنها را مى شناسد. و هر چه در راه خدا [و تقويت اسلام] انفاق كنيد، بى كم و كاست به شما بازگردانده مى شود، و به شما ستم نخواهد شد).
در اين آيه شريفه نسبت به سه نكته مهم تأكيد شده است:
الف) آمادگى با تمام توان و قوا:
خداوند متعال در اين آيه شريفه ما را موظّف ساخته كه براى دفاع از كيان اسلام و مسلمين از تمام قوا استفاده كنيم. تعبير به «قوّه» كه در آيه شريفه آمده، مفهوم بسيار وسيع و گسترده اى دارد. بعضى تصوّر مى كنند كه قوّه تنها به معناى سلاحهاى مختلف جنگى است (البتّه غير از سلاحهاى كشتار جمعى كه از نظر اسلام تحريم شده است). ولى مفهوم قوّه وسيع تر است، و منحصر به آن چه گفته شد نمى باشد.
شاهد اين ادّعا حديثى از امام صادق(عليه السلام) است كه در تفسير آيه فوق در كتاب «من لا يحضره الفقيه» آمده، كه فرمود: «وَ مِنها الْخِضاب»(4) يعنى اگر موى سر و صورت افسران و سربازان لشكر اسلام سفيد شده، آن را خضاب و رنگ كنند و خود را جوان نشان دهند، تا ابهت بيشترى داشته باشند. طبق اين روايت قوّه، شامل رنگ مو و هر چيزى كه دشمن را بترساند و روحيه اش را تضعيف كند مى گردد و اين، دليل بر گستردگى مفهوم واژه قوّه است.
بنابراين، استفاده از وسايل تبليغاتى و ارتباط جمعى قوى، بهره گيرى از مسائل سياسى، و ساز و كارهاى اقتصادى و امور فرهنگى و مانند آن، همه از مصاديق آيه شريفه است.
ب) سواره نظام قوى و نيرومند:
خداوند متعال پس از تشويق و تحريص مسلمانان به آمادگى همه جانبه، نسبت به خصوص سواره نظام و استفاده از اسبهاى آماده و تربيت شده تأكيد مى كند. در نكته اوّل حكم عام و كلى را بيان كرد، و در نكته دوّم بر يكى از مصاديق آن كه اهمّيّت فراوانى دارد انگشت مى گذارد. اين مصداق در عصر پيامبر اسلام(صلی الله عليه و آله) اسبهاى پرورش داده شده و مخصوص ميدانهاى نبرد بوده، و در زمانهاى ديگر مانند زمان ما مصاديق ديگرى دارد، كه شامل تانكها و توپها و هواپيماها و موشكها و مانند آن مى شود.
ج) ترسانيدن دشمن:
سوّمين نكته كه در حقيقت ثمره نكات سابق و مهم ترين نكته است، ارهاب و ترسانيدن دشمن است. يعنى مسلمانان از نظر امكانات نظامى و دفاعى در سطحى از آمادگى باشند كه ابهت و هيبت لشكر اسلام در دل دشمن ايجاد رعب و وحشت كند، به گونه اى كه حتّى فكر حمله به كشور اسلامى را از سر بيرون كند.
آيا دشمنان اسلام اين جمله را ديده اند و ما را متّهم به جنگ طلبى مى كنند؟ آرى از نظر اسلام تجهيزات نظامى و آمادگى جنگى و دفاعى در حدّ اعلا براى ايجاد جنگ و خونريزى و ويرانى و خسارت به طرف مقابل نيست، بلكه براى جلوگيرى و پيشگيرى از جنگ است. آيا هيچ عاقلى در جهان، هر چند پايبند به هيچ دين و مذهبى نباشد، اين كار را تقبيح نموده، و زشت مى شمرد؟ اسلام براى جلوگيرى از جنگ، كه ضايعات روحى، روانى، جانى و مالى فراوانى به همراه دارد، به مسلمانان سفارش مى كند كه آنچنان قوى و نيرومند باشند تا دشمن خيال حمله به آنها را هم نداشته باشد، و در عين حال عزّت و آبرو و اعتبار آنان حفظ شود.
خلاصه اين كه يكى از اهداف جنگ از منظر قرآن، دفاع از كيان اسلام و مسلمين است.
2. حمايت از مظلومان:
اسلام براى حمايت از مظلوم و نجات وى از چنگال ظالم، به مسلمانان دستور مى دهد كه با ظالم بجنگند؛ حتّى اگر مظلوم غير مسلمان باشد. آيه شريفه 75 سوره نساء سند محكمى بر ادّعاى فوق است؛ توجّه فرماييد: «وَ مَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنْكَ وَلِيّاً وَ اجْعَل لَّنَا مِنْ لَّدُنْكَ نَصِيراً»؛ (چرا در راه خدا، و [براى رهايى] مردان و زنان و كودكانى كه[به دست ستمگران] تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟! همان افراد [ستمديده اى] كه مى گويند: پروردگارا! ما را از اين شهر [مكّه] كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر [و رهايى ببخش]؛ و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، يار و ياورى براى ما مقرر فرما). خلاصه اين كه طبق آيه شريفه 75 سوره نساء، مى توان براى حمايت از مظلومان و نجات آنان از ظلم و ستم بيدادگران با ظالمان جنگيد.
حمايت از مظلوم در روايات:
روايات متعدّدى در تأييد مضمون آيه مورد بحث وجود دارد، كه به چند نمونه آن اشاره مى شود:
1. پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «مَنْ اَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كانَ مَعى فى الجنّة مُصاحِباً»(5)؛ (كسى كه حقّ مظلوم را از ظالم بگيرد [چه مظلوم مسلمان باشد، و چه غير مسلمان] در بهشت با من خواهد بود). جايگاه بسيارى از انسانها در بهشت خواهد بود، ولى همه بهشتيان اين سعادت را ندارند كه در كنار پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) باشند، امّا كمك كردن و يارى رساندن به مظلوم، و گرفتن حق او از ظالم، به قدرى مهم است كه انسان را در بهشت همنشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كند.
2. در حديث ديگرى از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»(6)؛ (هر كس صداى مظلومى را بشنود كه از مسلمانان كمك مى طلبد، و به كمك او نشتابد مسلمان نيست). اين روايت نيز عام است و شامل غير مسلمانان نيز مى شود. بنابراين، طبق روايت فوق هر كس نداى مظلوميّت مظلومى را بشنود، و استغاثه اش به گوش او برسد، و توانايى يارى رساندن به او را داشته باشد، و به ياريش نشتابد مسلمان نيست.
شما اين دستور عالى اسلام را با رفتار دنياپرستان و پول پرستان دنياى مدرن امروز مقايسه كنيد. آنها صريحاً مى گويند: «ما در جايى سرمايه گذارى مى كنيم كه منافعى داشته باشيم، اگر در بوسنى و هرزگوين صدها هزار نفر كشته شوند براى ما مهم نيست، زيرا منافعى در آن منطقه نداريم!». آيا اسلام با اين معارف ارزشمندش جنگ طلب است، يا دنياپرستان و پول پرستانى كه بوى پول در هر گوشه اى از دنيا به مشام آنها برسد حاضرند براى تصاحب پول، آن منطقه را به آتش بكشند و مردمش را آواره نمايند؟
3. امام على(عليه السلام) خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسين(عليهما السلام) فرمود: «كُونا لِظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»(7)؛ (دشمنِ ظالم و يار و كمك كار مظلوم باشيد). در اين روايت نيز سخنى از مسلمانان نيست، بنابراين، دفاع از مظلوم وظيفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم غير مسلمان باشد.
4. امام سجّاد(عليه السلام) در كتاب ارزشمند صحيفه سجاديّه، دعاى 38 مى فرمايد: «اَللّهُمَّ اِنّى اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتى فَلَمْ اَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوف اُسْدِىَ اِلَىَّ فَلَمْ اَشْكُرْهُ، وَ مَنْ مُسِىء اِعْتَذَرَ اِلَىَّ فَلَمْ اَعْذِرْهُ»(8)؛ (پروردگارا! در پيشگاه تو از سه چيز عذرخواهى نموده، و پوزش مى طلبم: 1. از مظلومى كه در حضور من مورد ظلم و ستم قرار گرفته، و ياريش نكردم. 2. از كسى كه خدمتى به من كرده، و من از او قدردانى و تشكر ننمودم. 3. از شخص خطاكارى كه در حق من بدى كرده و عذرخواهى نمود، ولى عذر او را نپذيرفتم).
اوّلاً: امام سجاد(عليه السلام) كمك نكردن به مظلوم، قدردانى نكردن از مُنعم، و نپذيرفتن عذر خطاكار را گناه مى شمرد، و لذا به درگاه خداوند عذر تقصير مى آورد. ثانياً: با توجّه به اين كه او، امام معصوم است و گناه و خطا نمى كند، اين مطالب را براى ما بيان مى كند، كه اگر مرتكب اين خطاها شديم توبه كنيم. ثالثاً: همان گونه كه دوست داريم اگر مظلوم واقع شديم ديگران به فرياد ما برسند، و اگر به ديگران خدمت كرديم قدردان زحمات ما باشند، و اگر خطايى كرديم عذرمان را بپذيرند، بايد نسبت به ديگران نيز چنين باشيم. به مظلوم كمك كنيم، قدردان زحمات ديگران بوده، و عذر تقصيرشان را پذيرا باشيم.
عجيب است كه در مظانّ اجابت دعا انتظار داريم خداوند متعال تمام گناهان و خطاهاى ما را بخشيده، و قلم عفو بر جرائم اعمالمان بكشد، امّا نسبت به خطاى ديگران، گاه سالها كينه آن را در سينه نگه مى داريم، و به هيچ وجه حاضر به بخشيدن او نيستيم. اگر مردم، اهل عفو و گذشت بودند، و در اين زمينه سخت گيرى نمى كردند، بسيارى از پرونده هاى دادگسترى مختومه مى شد.
3. پايان دادن به درگيرى هاى كشورهاى اسلامى:
سومين هدف از جنگ در معارف اسلامى، پايان دادن به درگيريهايى است كه بين دو قبيله مسلمان يا دو كشور اسلامى رخ مى دهد و اين، همان چيزى است كه امروزه به نيروى محافظ صلح در دنيا معروف شده است. آيه 9 و 10 سوره حجرات به اين نوع جهاد اشاره دارد، توجّه فرماييد: «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»؛ (و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد؛ و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا باز گردد، و هرگاه بازگشت [و زمينه صلح فراهم شد]، در ميان آن دو صلح عادلانه برقرار سازيد؛ و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست مى دارد. مؤمنان برادر يكديگرند، پس بين دو برادر خود صلح و آشتى برقرار سازيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد تا مشمول رحمت او شويد).
نكات مهمّى از دو آيه فوق استفاده مى شود:
1. مسلمانان در برابر درگيريهاى فردى و گروهى ديگر مسلمانان، تماشاگر و بى تفاوت نباشند (همان گونه كه متأسّفانه در برخى از موارد ديده مى شود) بلكه براى پايان دادن به درگيرى و برقرارى صلح بين طرفينِ درگير اقدام كنند.
2. اگر مسلمانانِ مسئول و وظيفه شناس براى پايان دادن به درگيرى اقدام كردند، امّا يك طرفِ درگيرى به هيچ وجه حاضر به ترك مخاصمه و سازش نشد، بر مسلمانان لازم است با طغيانگر بجنگند، و با توسّل به زور او را وادار به ترك درگيرى و سازش كنند.
3. بعد از تسليم شدن دو طرف دعوا و اعلان آتش بس، نبايد آنها را رها كنند، بلكه لازم است تحقيق و بررسى نمايند كه منشأ نزاع چه بوده است؟ و با از بين بردن ريشه اختلاف، از درگيرى مجدّد پيشگيرى كنند.
4. اصلاح بر اساس عدالت باشد، نه اغراض شخصى و خواسته هاى نفسانى.
وظيفه مؤمنين در برابر همديگر
در روايات اسلامى موقعيّت مؤمنان و مسلمانان نسبت به يكديگر، و وظيفه آنها در برابر همديگر بيان شده است. به اين روايات توجّه كنيد:
1. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «اَلْمُؤْمِنُ اَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ اِنِ اشْتَكى شَيْئاً مَنْهُ وَجَد اَلَمَ ذلِكَ فى سائِرِ الْبَدَنِ»(9)؛ (مؤمنين برادر همديگر و همچون اعضاى يك پيكرند و هنگامى كه عضوى ناراحت و بيمار شود همه اعضا،، آن ناراحتى را احساس مى كنند).
2. حضرت على(عليه السلام) در بستر شهادت، خطاب به فرزندان عزيزش حسن و حسين(عليهما السلام) فرمود: «اُوصيكُما وَ جَميعَ وَلَدى وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتابى بِتَقْوَى اللّهِ وَ نَظْمِ اَمْرِكُمْ... وَ صَلاحِ ذَاتِ بَيْنَكُمْ»(10)؛ (حسن و حسين عزيزم و تمام كسانى كه اين نوشته من به آنها مى رسد! شما را به رعايت تقواى الهى و نظم و اصلاح امور مردم سفارش مى كنم).
مفضل بن عمر مى گويد: «امام صادق(عليه السلام) بودجه اى در اختيار من گذاشت تا هر زمان شيعيانش بر سر امور مالى اختلافى داشتند از محلّ آن بودجه اختلافات آنها را حلّ و فصل كنم. دو نفر از شيعيان را مشاهده كردم كه اختلاف دارند، پس از تحقيق و پرس و جو معلوم شد كه اختلاف آنها به خاطر چهار صد درهم است. چهارصد درهم را به آنها دادم و اختلافشان برطرف شد. سپس به آنها گفتم: اين پول از محلّ بودجه اى است كه امام صادق(عليه السلام) به اين منظور در اختيار من نهاده است».(11)
وظيفه هر مسلمانى است كه در مقابل مشكلات ساير مسلمانان بى تفاوت نباشد، و به هر شكل ممكن در راه حلِّ مشكلات آنها قدم بردارد.
4. مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى(رحمه الله) در كتاب ارزشمند «سفينة البحار»، واژه هجران، حديث تكان دهنده اى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند. توجّه فرماييد: «اَيُّما مسْلِمَيْنِ تَهاجَرا فَمكثاً ثَلاثَةَ اَيّام لَمْ يَصْطَلِحان اِلاّ ماتا خارِجَيْنِ عَنِ الاِسْلامِ»(12)؛ (هرگاه دو مسلمان با يكديگر قهر كرده، و قهر آنها سه روز ادامه پيدا كند و صلح نكنند و در همين حال بميرند، مسلمان از دنيا نخواهند رفت). در ادامه حديث آمده است: «هر كدام پيشقدم در صلح شود روز قيامت قبل از ديگرى وارد بهشت مى شود».
شوراى حلّ اختلاف:
خداوند متعال شورايى را براى رسيدگى به اختلافات خانوادگى پيش بينى كرده، و اعضاى آن را در قرآن مجيد مشخّص نموده، كه اگر مطابق آن عمل شود بسيارى از پرونده هاى اختلافات خانوادگى حل مى شود. به اين آيه شريفه توجّه كنيد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلاَحاً يُوَفِّقِ اللهُ بَيْنَهُمَا»(13)؛ (و اگر از جدايى ميان آن دو [همسر] بيم داشته باشيد، يك داور از خانواده شوهر، و يك داور از خانواده زن انتخاب كنيد [تا به كار آنان رسيدگى كنند]. اگر اين دو [داور]، تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند دل هاى آن دو را به هم نزديك مى سازد). جالب اين كه اعضاى شوراى حل اختلاف بايد از ميان فاميل انتخاب شوند، چرا كه در اين صورت، موفقيّت آنها بيشتر است. چه اشكال دارد از هر فاميلى دو نفر بزرگتر، كه مورد قبول همه هستند، براى حل اختلافات انتخاب شوند، و تمام اختلافات فاميل نزد آنها برده شود، تا آنها با توجّه به شناختى كه از طرفين دعوا دارند، اقدام به صلح و سازش نمايند.
4. جنگ براى خاموش كردن آتش فتنه
يكى ديگر از اهداف چهارگانه جنگ از ديدگاه اسلام، جهاد براى خاموش كردن آتش فتنه است؛ كه آيه 39 سوره انفال بدان اشاره دارد. توجّه فرماييد: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ للهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»؛ (و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه [و بت پرستى و سلب آزادى] برچيده شود، و دين [و پرستش] همه مخصوص خدا گردد. و اگر آنها [از اعمال نادرست خود] دست بردارند، [خداوند آنها را مى پذيرد؛] خدا به آنچه انجام مى دهند بيناست).(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.