پاسخ اجمالی:
مأمون تصمیم گرفت علما و بزرگان نصرانی، یهودی، صابئين، زردشتيان و علماي ديگر مکاتب در علم كلام را دعوت كند تا با مباحثه علمی بر امام(ع) فائق آمده و از شأن و منزلت ایشان در نزد مردم بکاهد. امام(ع) با دیدن نگرانی یکی از یاران خود فرمودند: «مأمون هنگامي كه ببیند استدلال پيروان مكتب هاي مختلف را به زبان خودشان و بر اساس روش و کتاب خودشان ابطال می کنم، از كار خود پشيمان مي شود».
پاسخ تفصیلی:
در عيون أخبار الرضا(علیه السلام) در اين باره چنين آمده است: هنگامي كه علي بن موسي الرضا(عليه السلام) بر مأمون وارد شد، مأمون به فضل بن سهل وزير مخصوصش(1) دستور داد كه پيروان مكاتب مختلف مانند جاثليق (عالم بزرگ مسيحي)، رأس الجالوت (پيشواي بزرگ يهوديان)، رؤساي «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواي بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومي» (عالم بزرگ نصراني) و علماي ديگر علم كلام را دعوت كند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.
فضل بن سهل آن ها را دعوت كرد. هنگامي كه همگي جمع شدند، نزد مأمون آمد و گفت: همه حاضرند، مأمون گفت: همه آن ها داخل شوند؛ پس از ورود، به همه خوش آمد و تهنيت گفت و سپس افزود: من شما را براي كار خيري دعوت كرده ام و دوست دارم با پسر عمويم كه اهل مدينه است و تازه بر من وارد شده، مناظره كنيد. فردا همگي نزد من آييد و احدي از شما غيبت نكند. همه گفتند: به چشم، همه سر بر فرمانيم و فردا صبح همگي نزد تو خواهيم آمد. شايد هدف مأمون از اعلام قبلي، اين بود كه آنها را براي مناظره آماده سازد تا راه را براي غلبه آن ها بگشايد؛ مبادا در اين امر غافلگير شوند و روحيه خود را از دست بدهند.
حسن بن سهل نوفلي(2) مي گويد: ما در محضر امام علي بن موسي(عليه السلام) مشغول صحبت بوديم كه ناگاه ياسر خادم كه عهده دار كارهاي حضرت بود، وارد شد و گفت: مأمون به شما سلام مي رساند و مي گويد: برادرت به قربانت باد! اصحاب مكاتب مختلف و ارباب اديان و علماي علم كلام از تمام فرق و مذاهب گرد آمده اند. اگر دوست داريد، قبول زحمت فرموده، فردا به مجلس ما آييد و سخنان آن ها را بشنويد، و اگر دوست نداريد، اصرار نمي كنيم، و نيز اگر مايل باشيد، ما به خدمت شما مي آييم و اين براي ما آسان است! امام(عليه السلام) در يك گفتار كوتاه و پرمعنا فرمود: «أَبْلِغْهُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ قَدْ عَلِمْتُ مَا أَرَدْتَ وَ أَنَا سَائِر اليك بُكْرَةً اِنَّ شَاءَ اللَّهُ»؛ (سلام مرا به او برسان و بگو: مي دانم چه مي خواهي؟ من ان شاء الله صبح نزد شما خواهم آمد).(3)
نوفلي كه از ياران حضرت بود، مي گويد: وقتي ياسر خادم از مجلس بيرون رفت، امام(عليه السلام) نگاهي به من كرد و فرمود: تو اهل عراق هستي و مردم عراق ظريف و باهوش اند. در اين باره چه مي انديشي؟ مأمون چه نقشه اي در سر دارد كه اهل شرك و علماي مذاهب را گرد آورده است؟ نوفلي مي گويد: عرض كردم: او مي خواهد شما را محك بزند و بداند پايه علمي شما تا چه حد است، ولي كار خود را بر پايه سستي بنا نهاده. به خدا سوگند طرح بدي ريخته و بناي بدي نهاده است!
امام(عليه السلام) فرمود: چه بنايي ساخته و چه نقشه اي كشيده است؟ نوفلي كه هنوز به مقام شامخ علمي امام(عليه السلام) معرفت كامل نداشت و از توطئه مأمون وحشت كرده بود، عرض كرد: علماي علم كلام اهل بدعت اند و مخالف دانشمندان اسلام اند، چرا كه عالِم واقعيت ها را انكار نمي كند، امّا اين ها اهل انكار و سفسطه اند. اگر دليل بياوري كه خدا يكي است، مي گويند: اين دليل را قبول نداريم. اگر بگويي: محمّد رسول الله است، مي گويند: رسالتش را اثبات كن. خلاصه (آن ها افرادي خطرناك اند و) در برابر انسان دست به مغالطه مي زنند و آن قدر سفسطه مي كنند تا انسان از حرف خودش دست بردارد. فدايت شوم، از اين ها بر حذر باش!
امام(عليه السلام) تبسمي فرمود و گفت: اي نوفلي، تو مي ترسي دلايل مرا باطل كنند و راه را بر من ببندند؟! نوفلي كه از گفته خود پشيمان شده بود، گفت: نه به خدا سوگند، من هرگز بر تو نمي ترسم. اميدوارم كه خداوند تو را بر همه آن ها پيروز كند.
امام فرمود: اي نوفلي، دوست داري بداني كِي مأمون از كار خود پشيمان مي شود؟ گفتم: آري. فرمود: هنگامي كه استدلالات مرا در برابر اهل تورات به توراتشان بشنود، و در برابر اهل انجيل به انجيلشان، و در مقابل اهل زبور به زبورشان، و در مقابل صابئين به زبان عبريشان، و در برابر هيربدان به زبان فارسي شان، و در برابر اهل روم به زبان رومي، و در برابر پيروان مكتب هاي مختلف به لغاتشان. آري، هنگامي كه دليل هر گروهي را جداگانه ابطال كردم، به طوري كه مذهب خود را رها كنند و قول مرا بپذيرند، آن گاه مأمون خواهد دانست مقامي را كه او درصدد آن است، مستحق نيست. آن وقت پشيمان خواهد شد و هيچ پناه و قوه اي جز به خداوند متعال عظيم نيست.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.