پاسخ اجمالی:
اگرچه اين جلسات با پوشش تبيين مقام والای امام(ع) بود؛ اما به گفته محقیین واقعیت چیز دیگری بود. مثلا وقتی می دید امام(ع) به علت فضايل و كمالات خود محبوبيت روزافزون مي یابد با فراخوان علماي متعدد از مناطق مختلف در صدد بود ایشان را در مباحثه به عجز انداخته و از رونق ایشان بکاهد. یا اینکه مي خواست مقام امام(ع) تنها در بُعد علمي منحصر شود و تدريجاً چنين نشان دهد كه ایشان كاري با مسائل سياسي ندارد و به اين ترتيب، شعار تفكيك دين از سياست را عملي كند.
پاسخ تفصیلی:
مي دانيم مأمون پس از تحميل مقام ولايت عهدي به امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) به خاطر حفظ موقعيت خويش و ثبات مقام خلافت كه خود داستان مشروح و مفصلي دارد، امام(عليه السلام) را از مدينه به طوس دعوت كرد و هنگام ورود امام(عليه السلام) به خراسان جلسات گسترده بحث و مناظره تشكيل داد و اكابر علماي زمان، اعم از مسلمان و غير مسلمان، را به اين جلسات دعوت نمود.
بي شك پوشش ظاهري اين دعوت، اثبات و تبيين مقام والاي امام(عليه السلام) در رشته هاي مختلف علوم و مكتب اسلام بود، امّا در اين كه زير اين پوشش ظاهري چه صورتي پنهان بود، در ميان محققان گفت وگو است:
1. گروهي كه با بدبيني اين مسائل را مي نگرند ـ و حق دارند كه بدبين باشند، چرا كه اصل در تفسير نگرش ها و رفتار سياسي جباران بر بدبيني است ـ مي گويند: مأمون هدفي جز اين نداشت كه به پندار خويش مقام امام(عليه السلام) را در انظار مردم، مخصوصاً ايرانيان كه سخت به اهل بيت عصمت(عليه السلام) علاقه داشتند و عشق مي ورزيدند، پايين بياورد، به گمان اين كه امام(عليه السلام) تنها به مسائل ساده اي از قرآن و حديث آشناست و از فنون علم و استدلال بي بهره است.
اينان براي اثبات اين مدعا به گفتار خود مأمون كه در متون اسلامي آمده است، استدلال مي كنند، چنان كه در روايتي از نوفلي يار نزديك امام(عليه السلام) مي خوانيم: «سليمان مروزي، عالم معروف علم كلام در خطه خراسان، نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامي داشت و انعام فراوان داد. سپس به او گفت: پسر عمويم علي بن موسي(عليه السلام) از حجاز نزد من آمده و او علم كلام (عقايد) و دانشمندان اين علم را دوست دارد. اگر مايلي روز ترويه(1) نزد ما بيا و با او به بحث و مناظره بنشين.
سليمان كه به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: اي امير المؤمنان! من دوست ندارم از شخصي مثل او در مجلس تو در حضور جماعتي از بني هاشم سؤال كنم؛ مبادا از عهده برنيايد و مقامش پايين آيد. من نمي توانم سخن را با امثال او زياد تعقيب كنم! مأمون گفت: اكنون كه چنين است، مانعي ندارد. در مجلسي از من و او دعوت كن و در اين صورت، سرزنشي بر من نخواهد بود.(2) در آن مجلس امام(عليه السلام)، سخت سليمان را در تنگنا قرار داد تمام راه هاي جواب را بر او بست و ضعف و ناتواني او را آشكار ساخت».
شاهد ديگر، حديثي از خود امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) است در هنگامي كه مأمون مجالس بحث و مناظره تشكيل مي داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بيت(عليهم السلام) به بحث مي نشست و امامت اميرمؤمنان علي(عليه السلام) و برتري او را بر تمام صحابه روشن مي ساخت تا به امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) تقرب جويد، امّا امام(عليه السلام) به برخي از يارانش كه مورد وثوق بودند، چنين فرمود: «لَا تَغْتَرُّوا بِقَوْلِهِ، فَمَا يَقْتُلُنِي وَ اللَّه غَيْرَهُ وَ لكِنَّهُ لَا بُدَّ لِي مِن الصَّبْرِ حتّي يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ!»؛ (فريب سخنان او را نخوريد؛ به خدا سوگند، هيچ كس جز او مرا به قتل نمي رساند، ولي چاره اي جز صبر ندارم تا دوران زندگي ام به سرآيد).(3)
البته مأمون حق داشت كه اين گونه با كمال صراحت از مكتب اميرمؤمنان علي(عليه السلام) دفاع كند؛ زيرا از يك سو شعار حكومت عباسيان شعار «الرضا من آل محمّد» بود و به بركت آن توانستند روي كار آيند و از سوي ديگر، ستون فقرات لشكر و رجال حكومتش را ايرانيان تشكيل مي دادند كه عاشق مكتب اهل بيت(عليهم السلام) بودند و براي حفظ آن ها راهي جز اين نداشت.
به هر حال، تعبيرات امام(عليه السلام )در حديث فوق به خوبي نشان مي دهد كه مأمون در تشكيل جلسات مناظره صداقتي نداشت، چنان كه اباصلت پيشكار امام(عليه السلام) در اين باره مي گويد: «... چون در ميان مردم به علت فضايل و كمالات معنوي خود محبوبيت روز افزون مي يافت، مأمون بر آن شد كه علماي كلام را از هر نقطه كشور فرا خواند تا در مباحثه امام(عليه السلام) را به عجز اندازند و بدين وسيله مقامش از نظر دانشمندان پايين بيايد و عامه مردم نيز پي به كمبودهايش ببرند، ولي امام(عليه السلام) دشمنان خود – اعم از يهودي، مسيحي، زردشتي، برهمن، منكر خدا و دهري – همه را در بحث محكوم نمود».(4)
جالب توجه آن كه دربار مأمون پيوسته محل برگزاري اين گونه مباحثات بود، ولي پس از شهادت امام(عليه السلام) ديگر اثري از آن مجالس علمي و بحث هاي كلامي ديده نشد و اين مسئله اهداف مأمون را روشن تر مي سازد.
خود امام(عليه السلام) هم كه از قصد مأمون آگاهي داشت، مي فرمود: «هنگامي كه من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجيل به انجليشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان و با روميان به سبك خودشان، و با اهل بحث و گفت وگو به زبان خودشان استدلال كنم و همه را به تصديق خود وادار سازم، مأمون خود خواهد فهميد كه راه خطا را برگزيده است و يقيناً پشيمان خواهد شد».(5)
به اين ترتيب، نظر بدبينان در اين زمينه كاملاً تقويت مي شود.
2. اگر از اين انگيزه صرف نظر كنيم، انگيزه ديگري كه در اين جا جلب توجه مي كند، اين است كه او مي خواست مقام والاي امام هشتم(عليه السلام) را تنها در بُعد علمي منحصر كند و تدريجاً او را از مسائل سياسي كنار بزند و چنين نشان دهد كه ایشان مرد عالمي است، ولي كاري با مسائل سياسي ندارد و به اين ترتيب، شعار تفكيك دين از سياست را عملي كند!
3. انگيزه ديگري كه در اين جا به نظر مي رسد، اين است كه هميشه سياست مداران شياد و كهنه كار اصرار دارند در مقطع هاي مختلف سرگرمي هايي براي توده مردم درست كنند تا افكار عمومي را به اين وسيله از مسائل اصلي جامعه و ضعف هاي حكومت خود منحرف سازند. مأمون مايل بود كه مناظره امام علي ابن موسي الرضا(عليه السلام) با علماي بزرگ عصر خود نقل محافل و مجالس باشد و همه علاقه مندان و عاشقان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) در جلسات خود به اين مسائل بپردازند و از پيروزي هاي امام(عليه السلام) در اين مباحث سخن بگويند، و مأمون كارهاي سياسي خود را با خيال راحت دنبال كند و اين مباحث پوششي بر نقاط ضعف حكومتش باشد.
4. چهارمين انگيزه اي كه در اين جا به نظر مي رسد، اين است كه مأمون خود آدم بي فضلي نبود و تمايل داشت به عنوان يك زمامدار عالم در جامعة اسلامي معرفي گردد، و همگان عشق او را به علم و دانش، آن هم در محيط ايران خصوصاً و در جهان اسلام عموماًً، باور كنند و اين امتيازي براي حكومت او باشد و از اين طريق؛ گروهي را به خود متوجه سازد.
از آن جا كه اين جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه سياسي داشت و مسائل سياسي معمولاً تك علتي نيستند، مي توانيم بگوييم كه مأمون همه اين انگيزه های چهارگانه را داشته است.
در هر صورت، با اين انگيزه ها جلسات بحث و مناظره گسترده اي از سوي مأمون تشكيل شد، ولي او از اين جلسات ناكام بيرون آمد و نه تنها به هدفش نرسيد، بلكه نتیجه معكوس گرفت.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.