پاسخ اجمالی:
شاگردان حضرت مسيح(ع) در آغاز دوازده تن بودند به نامهاى: پطرس، يوحنّا، متّى، يعقوب، اندرياس، فيلپس، توما، برثولما، يعقوب بن حلفى، شمعون، غيور، يهودا برادر يعقوب و يهودا اِسخريوطى که در زمان مسيح از خاصّان و نزديكان او و امين بيت المال بود؛ اما در خون مسيح شركت جست و در برابر مبلغى بسيار مختصر او را تسليم دشمنان كرد.
پاسخ تفصیلی:
شاگردان حضرت مسيح(عليه السلام) در آغاز دوازده تن بودند به نامهاى: پطرس، يوحنّا، متّى، يعقوب، اندرياس، فيلپس، توما، برثولما، يعقوب بن حلفى، شمعون، غيور، يهودا برادر يعقوب و يهودا اِسخريوطى.(1)
يهوداى اِسخريوطى در زمان مسيح از خاصّان و نزديكان او و امين بيت المال بود ولى طبق شهادت عهد جديد، در بيت المال خيانت كرد و اموال فقرا را دزديد و همو بود كه در خون مسيح ـ به عقيده مسيحيان ـ شركت جست و در برابر مبلغى بسيار مختصر او را تسليم دشمنان كرد؛ از اين رو وى را از زمره شاگردان مسيح طرد كردند و شخص ديگرى را به نام «مَتِياس» به جاى او برگزيدند.(2)
اينك به شرح گوشهاى از حالات او از كتب عهد جديد مىپردازيم. در انجيل متّى مىخوانيم:
«آن گاه يكى از آن دوازده تن كه به يهوداى اسخريوطى مسمّى بود، نزد رؤساى كَهَنه رفته، گفت: مرا چند خواهيد داد تا او [مسيح] را به شما تسليم كنم؟ ايشان سى پاره نقره با وى قرار دادند» و در همين انجيل مىخوانيم: «ناگاه يهودا كه يكى از آن دوازده تن بود، با جمع كثيرى با شمشيرها و چوبها از جانب رؤساى كهنه و مشايخ قوم آمدند و تسليم كننده او به ايشان [يهودا] نشانى داده، گفت: هر كه را بوسه زنم همان است او را محكم بگيريد در ساعت نزد عيسى آمده، گفت: سلام يا سيّدى!».(3)
به اين ترتيب اين شاگرد بي وفا، با حقّه بازى، عيسى را به قيمتى ناچيز به دست دشمنان سپرد تا او را به قتل برسانند. گرچه از باب بعد (باب 27 انجيل متّى) برمى آيد كه او بعداً پشيمان شد و خواست پول را پس بدهد؛ ولى دشمنان مسيح نگرفتند و گفتند: اين خونبهاست و آن را در بيت المال نمىگذاريم! سپس يهودا دست به انتحار زد و خود را خفه كرد! اين يك نمونه.
امّا در مورد ساير شاگردان نيز در اناجيل، مذمّتهاى شديدى ديده مىشود، از جمله اينكه:
1. در آن شب خطرناك كه عيسى به دست يهوديان گرفتار شد، همه او را رها كرده و متفرّق شدند و هر يك به نزد خاصّان خود رفتند، چنانكه انجيل يوحنّا مىگويد: «اينك ساعتى آمده كه متفرّق خواهيد شد هر يكى به نزد خاصّان خود و مرا تنها خواهيد گذاشت».(4) در انجيل متّى نيز مىخوانيم: «در آن وقت جميع شاگردان او را گذارده گريختند!»(5) و به اين ترتيب، پيشوا و بزرگ و استاد خود را در سخت ترين وضعيّت رها كرده و از حمايت و فداكارى در راه او مضايقه كردند و گريختند.
2. درباره پطرس كه از بزرگترين و مقرّبترين شاگردان مسيح است و در شب هجوم يهود نيز مقدارى ايستادگى به خرج داد، مىخوانيم: «در آن شب هنگامى كه مكرّر از او پرسيدند آيا عيسى را مى شناسى؟ از ترس جان خود سه مرتبه عيسى را انكار كرد؛ حتّى بر او لعن فرستاد و قسم خورد كه من اصلاً او را نمى شناسم»(6) در حالى كه قبلاً مسيح به او گفته بود قبل از بانگ خروس سه مرتبه مرا انكار خواهى كرد و او در پاسخ گفته بود اگر هم كشته شوم چنين نمىكنم.(7)
با آنكه از اناجيل برمىآيد كه مسيح پيشتر از وضع خطرناك آينده خود و خطرهايى كه از ناحيه يهود متوجّه وى مىشود به او خبر داد؛ ولى پطرس او را گرفته و گفت: «حاشا از تو اى خداوند كه اينها هرگز بر تو واقع نخواهد شد. ولى عيسى به او گفت: دور شو از من اى شيطان، زيرا كه باعث لغزش من مىباشى؛ زيرا نه امور الهى بلكه امور انسانى را تفكّر نمىكنى!»(8)
آيا با چنين نقاط ضعفى كه در شاگردان مسيح ـ البتّه طبق شهادت اناجيل موجود ـ بوده است مىتوان باور كرد كه آنها پيامبر باشند و از طرف خداوند بر آنها وحى نازل شود و مأمور هدايت مردم گردند؟! كسانى كه از ترس جان خود، در سختترين لحظات هر چيز را فراموش كنند و فرار را بر قرار اختيار نمايند، يا بر پيشواى خود لعن فرستند با آنكه تمام جريان را قبلاً از پيشواى خود شنيده بودند و قول فداكارى داده بودند، چگونه صلاحيّت مقامى به آن عظمت دارند؟!(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.