پاسخ اجمالی:
دستور شركت مسلمانان در جنگ با دشمن، تشويق مومنان به جهاد، جنگيدن با دشمنان داخلى و كفار و برتري دادن مجاهدان بر ديگران دلالت بر همگاني بودن جهاد مي كند. در اسلام اين وظيفه بر عهده تمام كسانى است كه توانايى گرفتن اسلحه به دست و جهاد با دشمن را دارند، و به اين دليل در تمام دوران حكومت پيامبر(ص) گروه خاصى به عنوان نيروهاى نظامى تشكيل نشد، و به هنگام بروز جنگ ها همه كسانى كه توانايى حمل اسلحه داشتند سلاح برداشته، و به سوى ميدان جنگ مي رفتند و همين امر، سبب قدرت عظيم نظامى مسلمين شده بود.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره انفال به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد كه مسلمانان را تشويق به پيكار با دشمن كنند و اين، بعد از آياتى است كه تشويق به آماده ساختن قوا براى ترساندن دشمن و جلوگيرى از جنگ مى كند؛ و همچنين آيه اى كه تشويق به صلح مى باشد.
در حقيقت جنگ به عنوان آخرين وسيله براى جلوگيرى از هجوم دشمنان تشريع شده است؛ نخست اعداد قوا و سپس دعوت به صلح از موضع قدرت نه از موضع ضعف و سرانجام فرمان پيكار صادر مى كند و مى فرمايد: (اى پيامبر! مؤمنان را به پيكار[با دشمنان خطرناك] برانگيز)؛ «يا اَيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضِ الْمُؤمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ».(1)
سپس به يكى از مهمترين عوامل پيروزى يعنى استقامت و پايمردى اشاره كرده و مى فرمايد: (هر گاه از شما بيست تن با استقامت باشند بر دويست تن غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كافران پيروز مى گردند؛ چرا كه آنها گروهى هستند كه نمى فهمند)؛ «اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِأَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِأَة يَغْلِبُوا اَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ».(2)
نادانى و جهل آنها از يك سو سبب شده كه راه منطق و خرد را نپويند؛ و جز با زبان زور نتوان با آنها سخن گفت، و از سوى ديگر سبب ضعف و ناتوانى آنها در ميدان جنگ است؛ چرا كه هدف و انگيزه قابل ملاحظه اى در پيكارهاى خود ندارند، به همين دليل يك نفر از مؤمنان آگاه و با استقامت مى تواند بر ده تن از آنان غلبه كند، و بيست نفر بر دويست تن!
راغب در «مفردات» مى گويد: «تحريض در اصل به معنى تحريك بر چيزى است از طريق زينت كردن آن و آسان نمودن راه وصول به آن شيء از طريق زايل كردن موانع». در حقيقت ايمان به خدا، و اعتقاد به يوم المعاد و پاداش عظيم مجاهدان و شهيدان راه خدا، تمام موانع را از سر راه سربازان اسلام بر مى داشت، و اين كار بسيار سخت و سنگين را براى آنان هموار مى كرد.
اين آيه افسانه موازنه قواى ظاهرى و مادى را برهم مى زند، و نشان مى دهد يك سلسله نيروهاى معنوى در اختيار مسلمانان است كه مى توانند با تكيه بر آنها برترى صورى سپاه دشمن را به نفع خود بر هم زنند.
خداوند در سوره صف از طريق ديگرى تشويق به جهاد مى كند، و آن را به تجارت پرسودى تشبيه مى نمايد كه موجب نجات از عذاب اليم و پيروزى در دنيا و آخرت است؛ و مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد، آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه از عذاب دردناك رهائي تان مى بخشد؟! به خدا و پيامبر او ايمان بياوريد و در راه خدا با اموال و جان هايتان جهاد كنيد؛ اين براى شما از هر چيز بهتر است اگر بدانيد)؛ «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ اَلِيمٍ * تُؤمِنُونَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللهِ بِاَمْوالِكُمْ وَ اَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْر لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(3)
سپس در آياتِ بعد، مجاهدان را به مغفرت و آمرزش و ورود در باغ هاى بهشتى و مساكن پاكيزه در جنّات عدن و نجات و پيروزى قريب الوقوع در دنيا نويد مى دهد: «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهَارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَ اُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤمِنينَ».(4)
در اين آيات، سرمايه تجارت پر سود - كه مايه نجات در دنيا و آخرت است تركيبى از ايمان و جهاد شمرده شده است؛ يعنى «عقيده» و «جهاد» دو ركن اساسى آن است، جهادى كه هم با جان است و هم با اموال؛ چرا كه تجهيزات جنگى - كه وسيله مهمّى براى پيروزى مجاهدان است - جز با بذل اموال حاصل نمى شود؛ و قابل توجّه اينكه نتيجه جهاد را تنها آمرزش الهى و استحقاق نعمت هاى جاودان بهشتى ذكر نمى كند؛ بلكه پيروزى نزديك در اين جهان را نیز از آثار آن مى شمرد. (دقّت كنيد)
تعبير به «تجارت» اشاره به اين نكته است كه انسان به هر حال سرمايه هايى در اختيار دارد؛ و اين دنيا به منزله تجارت خانه اى است كه اين سرمايه هاى فانى را مى توان در آن به سرمايه هاى جاويدان و باقى تبديل كرد و اين، تنها در صورتى است كه انسان با ذات پاك خدا معامله كند، ذاتى كه كليد همه خيرات و سعادت ها به دست قدرت اوست، و تجارت با او آميخته با كرامت و موهبت و انواع بخششها است.
اين نكته نيز قابل توجّه است كه مخاطب در اين آيات مؤمنان اند و در عين حال دعوت به سوى ايمان مى شوند! منظور اين است كه از مراحل ابتدايى و صورى ايمان، به مراحل عالى توأم با جهاد و اعمال صالح، ارتقاء يابند؛ چرا كه ايمان، درخت بارورى است كه از نهال بسيار كوچكى شروع مى شود تا زمانى كه شاخه هاى خود را بر سراسر آسمان بگشايد؛ و انواع ثمرات و ميوه هاى فضيلت بر آن ظاهر شود، و اين نيازمند به طى مراحل تكاملى گوناگون است.
در سوره توبه همان مضمون آيه قبل در لباس زيباى ديگرى عرضه شده است و صحنه معامله اى را نشان مى دهد كه خداوند در آن خريدار است، و مؤمنان فروشنده، و متاع مورد معامله، جان ها و اموال آنان، و بهايى كه پرداخت مى شود بهشت جاويدان است و اسناد اين معامله بزرگ و پرسود سه كتاب بزرگ آسمانى تورات، انجيل و قرآن است، بنابراين مى فرمايد: «اِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤمِنِينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللهِ وَ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِى التَّوراةِ وَ الاِنْجِيلِ وَ الْقُرآنِ وَ مَنْ اَوْفى بِعَهِدِهِ مِنَ اللهِ».(5)
اين تجارت پرسود با اركان چهارگانه و سپس اسناد محكمش، مهمترين تجارتى است كه براى اين انسان در طول عمرش ممكن است واقع شود، و به همين دليل خداوند بلافاصله مؤمنان را به [دليل] اين معامله پرسود تبريك گفته، و مى فرمايد: (اكنون، به داد و ستدى كه با خدا كرده ايد، شادمان باشيد و اين رستگارى و پيروزى بزرگى است)؛ «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِى بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هِوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ».(6)
آرى اين انگيزه هاى الهى بود كه روحيّه سربازان اسلام را در بالاترين سطح ممكن قرار مى داد، و با وجود كمى نفرات و تجهيزات به سرعت بر دشمنان در شرق و غرب جهان پيروز مى كرد.
خداوند در سوره آل عمران بار ديگر مؤمنان را مخاطب ساخته و به آنها دستور به صبر و شكيبايى و آمادگى در برابر هجوم دشمنان داده است، مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد![در برابر مشكلات و هوس ها] استقامت كنيد، و در برابر دشمنان پايدار باشيد و از مرزها مراقبت به عمل آوريد و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد)؛ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».(7)
در اين آيه چهار دستور مهم به مؤمنان داده شده كه ضامن سربلندى و پيروزى و عزّت آنها است:
نخست دستور به «صبر» و ايستادگى در برابر حوادث مختلف و هوى و هوس ها داده، و مى فرمايد: «اِصْبِرُوا» كه در واقع خمير مايه تمام پيروزى ها است.
بعد از آن دستور به «مصابره» كه از باب مفاعله و به معنى صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دشمن است، و به تعبير ديگر مفهومش اين است كه هر قدر مشكلات شديدتر باشد، صبر و استقامت شما نيز بايد بيشتر شود و هر اندازه دشمن بر استقامتش بيفزايد شما پايدارى بيشترى كنيد تا سرانجام آنها مغلوب گردند؛ «وَ صابِرُوا» و در سومين دستور فرمان به «مرابطه» مى دهد و مى فرمايد: «وَ رابِطُوا» اين جمله از مادّه «رباط» گرفته شده و در اصل به معنى بستن چيزى در مكانى است ـ مانند بستن اسب در محلّى ـ و كنايه از آمادگى مى باشد كه مصداق روشن آن آمادگى و مراقبت از مرزها است؛ زيرا سربازان در آن محل، مركب ها و وسايل جنگى خود را نگهدارى مى كنند.
و به همين دليل بعضى از مفسّران آن را تنها به معنى نگهدارى اسب ها و مركب ها در مرزها و آماده بودن در مقابل دشمن تفسير كرده اند و حتى گفته اند كه مفهوم وسيع آن شامل آماده ساختن وسايل جنگى امروز ـ اعمّ از آنچه كه براى جنگ هاى هوايى و زمينى و دريايى لازم است ـ مى شود.(8)
البتّه اين بدان معنى نيست كه آيه شريفه مرزهاى عقيدتى و فرهنگى را شامل نمى شود، چرا كه مفهوم «رابطوا» آن چنان وسيع است، كه هر گونه آمادگى براى دفاع در مقابل دشمن را در بر مى گيرد، لذا در بعضى از روايات اسلامى علما به مرزدارانى تشبيه شده اند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيده و از حمله كردن آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود را ندارند جلوگيرى مى كنند، امام صادق(عليه السلام) فرمود: «عُلَماءُ شيعَتِنا مُرابِطُونَ فِى الثَّغْرِ الَّذِى يَلِى اِبْلِيسَ وَ عَفاريتَهُ وَ يَمْنَعُونَهُ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفاءِ شيِعَتِنا وَ عَنْ اَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيهِمْ اِبْليسُ»(9)؛ (دانشمندانِ شيعيان ما مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيده و از هجوم آنها بر ضعفاى شيعه و تسلّط بر آنان جلوگيرى مى كنند).
و حتّى در بعضى از روايات از امام على(عليه السلام) نقل شده جمله «رابطوا» به انتظار نمازهاى يكى پس از ديگرى تفسير شده است(10) كه آن نيز در حقيقت همانند آماده باش در برابر لشكر شيطان است. (دقّت كنيد)
و در چهارمين دستور، فرمان به تقواى الهى مى دهد، اشاره به اينكه صبر و استقامت و مرابطه همه بايد آميخته با تقوا و پرهيزكارى و اخلاص باشد و از هر گونه تظاهر و رياكارى دور گردد.
علاوه بر اين در سوره تحريم دستور مى دهد كه در دو جبهه با دشمنان پيكار كنيد و شدت عمل به خرج دهيد، دشمنان داخلى يعنى منافقان و عوامل نفوذى آنها كه در لابلاى صفوف مسلمين جاى گرفته و از هر فرصتى براى تضعيف حكومت اسلامى بهره مى گيرند و در برابر دشمنان خارجى كه به عنوان كفار به آنها اشاره شده است، مى فرمايد: (اى پيامبر با كافران و منافقان پيكار كن و بر آنها سخت بگير! و جايگاه آنها دوزخ است و چه فرجام بدى دارند!)؛ «يا اَيُّهَا النَّبىُّ جاهِدِ الْكُفّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغلُظ عَلَيْهِمْ وَ مَأواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ».(11)
البته جهاد معنى وسيعى دارد كه هم پيكار مسلحانه را شامل مى شود، و هم مبارزات فرهنگى و اجتماعى و خشونت در سخن و افشاگرى و تهديد را، بنابراين اگر در روايات مى خوانيم: پيامبر هرگز با منافقان جنگ مسلحانه نكرد ـ چنانكه در حديث امام صادق(عليه السلام) آمده است: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ لَمْ يُقاتِلْ مُنافِقاً قَطُّ»(12) ـ منافاتى با آنچه در اين آيه آمده ندارد.
اضافه بر اين، آنچه در آيه آمده يك دستور كلّى است كه اگر منافقان از حدود معيّنى تجاوز نكردند؛ تنها با مبارزات غير مسلحانه با آنها برخورد مى شود، ولى اگر توطئه آنها خطر جدى ايجاد كند؛ راهى جز سركوبى از طريق جهاد مسلحانه نيست، همانگونه كه در عصر امام على(عليه السلام) كراراً اتفاق افتاد.
به تعبير ديگر گرچه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با منافقان مدارا مى كرد و نرمش به خرج مى داد ولى به گفته سيد قطب در «فى ظلال القران» نرمش جايى دارد و شدت جاى ديگرى، و اگر هر كدام در جاى خودش به كار نرود زيان بخش خواهد بود، بنابراين هيچ مانعى ندارد كه در شرايط خاصى با آنها مدارا شود و در شرايط ديگرى با شدت و خشونت و حتى جهاد مسلحانه برخورد شود.(13)
در سوره «نساء» نيز به مقام شامخ مجاهدان و نيروهاى نظامى اسلام و فضيلت و برترى چشمگير آنان بر ديگران اشاره كرده، مى فرمايد: (مؤمنانى كه بدون عذر بيمارى و يا ناراحتى موجه ديگر از جهاد باز نشينند با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود مجاهده مى كنند، يكسان نيستند؛ خداوند مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد مى نمايند بر كسانى كه از جهاد خوددارى كرده اند، مقام برترى بخشيده و به هر كدام از اين دو[به نسبت اعمال نيكشان] وعده پاداش داده، ولى مجاهدان را بر قاعدان برترى و پاداش عظيمى بخشيده است)؛ «لَايَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلّاً وَعَدَ اللهُ الْحُسْنَى وَ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً».(14) به اين ترتيب قرآن مجيد مسلمانان را به دو گروه مجاهدان و قاعدان تقسيم مى كند و قاعدان را نيز به دو بخش تقسيم مى نمايد افراد ناتوان و معذور و افراد توانا و غير معذور كه بر اثر سستى و كاهلى از شركت در جهاد خوددارى كرده اند، سپس درجات عظيم و فضل كبير و مغفرت و رحمت الهى را تنها شامل حال مجاهدان مى داند.
و از اينجا به خوبى روشن مى شود كه برخلاف آنچه كه در دنياى امروز معمول است که وظيفه پيكار با دشمن را مخصوص گروه خاصى مى دانند، در اسلام اين وظيفه بر عهده تمام كسانى است كه توانايى گرفتن اسلحه به دست و جهاد با دشمن را دارند، و به همين دليل در تمام دوران حكومت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) گروه خاصى به عنوان نيروهاى نظامى تشكيل نشد، و به هنگام بروز جنگ ها تمام كسانى كه توانايى حمل اسلحه داشتند با الهام گرفتن از قرآن مجيد اسلحه برداشته، و به سوى ميدان جنگ حركت مى كردند و به تعبير امروز همه در صف بسيجيان جاى داشتند؛ و همين امر، سبب قدرت عظيم نظامى مسلمين بود.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.