پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در پاسخ به ادعاي مهاجرين و انصار فرمود: «چرا در برابر آنها به اين حديث پيامبر(ص) استدلال نكرديد كه درباره انصار فرمود: با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بدان آنها درگذريد!؟ حاضران عرض كردند: اين چه دليلى بر ضدّ آنها مى شود؟ امام(ع) فرمود: اگر حكومت و زمامدارى در ميان آنان بود، سفارش درباره آنها [به مهاجران] معنا نداشت». بديهى است هنگامى كه سفارش كسى را به ديگرى مى كنند مفهومش اين است كه اختيار كارها به دست سفارش شونده است، نه آن كسى كه سفارش او را كرده اند.
پاسخ تفصیلی:
به امام علی(عليه السلام) عرض کردند: در سقيفه «بنى ساعده»، انصار [نخست خواهان استقلال در خلافت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بودند و هنگامى كه خواسته آنها از سوى مهاجرين _كه گردانندگان اصلى سقيفه بودند_ ردّ شد] گفتند: حال كه خلافت ما را به طور استقلال نمى پذيريد حداقل اميرى از ما باشد و اميرى از شما [و به صورت شورايى امر خلافت را سامان مى دهيم]. امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: (چرا در برابر آنها به اين حديث پيامبر(صلى الله عليه وآله) استدلال نكرديد كه درباره انصار فرمود: با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بدان آنها درگذريد!؟)؛ «فَهَلَّا اِحْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللّهِ (صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِم وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ؟»(1)؛ (حاضران عرض كردند: اين چه دليلى بر ضدّ آنها مى شود؟!)؛ «قَالُوا: وَ مَا فِى هذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِم؟».
امام(عليه السلام) فرمود: (اگر حكومت و زمامدارى در ميان آنان بود، سفارش درباره آنها [به مهاجران] معنا نداشت)؛ «فَقَالَ: لَوْ كَانَتِ الاِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ».
بديهى است هنگامى كه سفارش كسى را به ديگرى مى كنند مفهومش اين است كه اختيار كارها به دست سفارش شونده است، نه آن كسى كه سفارش او را كرده اند.
درست مثل اين كه هنگامى كه پدر خانواده مى خواهد به سفر برود، به پسر بزرگتر مى گويد: نسبت به برادران كوچك مهربانى كن و با آنها ملاطفت نما! مفهوم اين سخن آن است كه كارها را به دست تو سپردم و آنها را نيز به تو مى سپارم. بنابراين، تعبير رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در اين حديث شريف به خوبى نشان مى دهد كه اختيار حكومت بعد از او به دست «انصار» نخواهد بود؛ ولى سردمداران سقيفه «بنى ساعده» به اين نكته لطيف توجّه نداشتند و با زور «زمام خلافت» را از دست انصار خارج ساخته و خود، آن را به دست گرفتند.
(سپس امام(عليه السلام) [سؤال ديگرى پيرامون حوادث «سقيفه» بيان كرد] فرمود: قريش به چه چيز [براى به دست آوردن خلافت] استدلال كردند؟)؛ «ثُمَّ قَالَ: فَمَاذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ؟».
(عرض كردند: دليل آنها [براى اولويّت خود در امر خلافت] اين بود كه آنان از شجره رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هستند [و از خويشاوندان او و طبيعى است كه آنها به جانشينى آن حضرت سزاوارتر باشند])؛ «قَالُوا: اِحْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ».
(امام(عليه السلام) فرمود: [اين دليل بر ضدّ خود آنها است چراكه] آنها به شجره [درخت] استدلال كردند؛ امّا ثمره و ميوه اش را ضايع نمودند [و به فراموشى سپردند])؛ «فَقَالَ: اِحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ».
اشاره به اين كه اگر پيوند با شجره وجود پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از طريق خانواده و طايفه، مايه افتخار و اولويّت در امر خلافت باشد، چرا ارتباط نزديك با آن حضرت و زندگى در يك خانه و خانواده سبب اين افتخار و اولويّت نشود؟!
آرى، آنها در آنجا كه اين ارتباط به نفع آنان بود، به آن استدلال مى كردند و آنجا كه به زيانشان بود و سبب مى شد خلافت بلافصل على(عليه السلام) ثابت شود، آن را به دست فراموشى مى سپردند. درخت براى آنان عزيز بود، امّا ميوه درخت كه نتيجه نهايى آن است، ارزشى نداشت و چنين است حال دنياپرستان و پيروان هوا و هوس كه قوانين و ارزشها را تا آنجا محترم مى شمرند كه در مسير منافع آنها است و آنجا كه از منافعشان جدا گردد، مورد بى اعتنايى قرار خواهد گرفت و به تعبيرى ديگر: آنها اهداف مادّى خود را مى طلبند و بقيه وسيله اى است براى توجيه آن اهداف. اگر اين وسيله كوتاه باشد به آن وصله مى زنند! اگر بلند باشد از آن قيچى مى كنند! تا بر خواسته هاى آنها منطبق گردد. اصل، خواسته ها است و ارزشها فرع بر آن است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.