پاسخ اجمالی:
در نهج البلاغه تأكيد شده كه هدف خداوند از انجام كارها نه كمبود او در قدرت است و نه ترس از حوادث آينده، نه شبيه و نظيرى دارد كه جاى او را بگيرد و نه همتايى كه در برابر او فزون طلبى كند و نه ضدّ و مانعى كه بر سر راه او بنشيند و قصد نابودى او را داشته باشد. آرى هدف آفرينش اين نبوده كه خداوند «سودى» كند؛ بلكه هدف اين بوده است كه بر بندگان «جودى» كند. لذا امام علي(ع) در جواب این سوال می فرماید: «همه اشيا و انسانها مخلوق او هستند و در سايه لطفش پرورش مى يابند و بندگانى خاضع اند».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 65 نهج البلاغه مى فرمايد: (خداوند مخلوقات را نيافريده تا پايه هاى حكومت خود را تحكيم كند و نه براى بيم از حوادث آينده بوده و نه براى اين كه در مبارزه با همتاى خود ياريش دهند و نه به خاطر اين كه از فخر و مباهاتِ شريكانِ فزون طلب و مخالفان برترى جوى، جلوگيرى نمايد)؛ «لَمْ یَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِیدِ سُلْطَانٍ وَ لَا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ وَ لَا اسْتِعَانَهٍ عَلَى نِدٍّ(1)مُثَاوِرٍ(2)وَ لَاشَرِیکٍ مُکَاثِرٍ(3)وَ لَاضِدٍّ مُنَافِرٍ(4)».
از آنجا كه ما همه چيز را با مقياس وجود و صفات و افعال خود اندازه مى گيريم، گاه در صفات جمال و جلال پروردگار نيز، گرفتار اين اشتباه بزرگ مى شويم و مثلاً فكر مى كنيم همان گونه كه ما در اعمالمان دنبال هدف و سودى هستيم كه به ما باز مى گردد، افعال خداوند نيز همين گونه است! در حاليكه او وجودش از هر نظر كامل، بى نهايت و هستى مطلق است و به همين دليل، جامعِ تمام كمالات مى باشد و هيچ نقصان و كمبودى در ذات پاك او راه ندارد. با توجّه به اين حقيقت، افعال او رنگ ديگرى به خود مى گيرد و از آنجا كه فاعلِ حكيم، كارى بى هدف انجام نمى دهد، بايد هدف افعال او را در بيرون از وجود او و نسبت به بندگانش جستجو كنيم.
توصيف بالا به طور دقيق، اشاره به همين نكته است و تمام اهدافى را كه نشانه رفع كمبودهاست، از افعال خداوند نفى مى كند!
هدف ما در بسيارى از كارهايمان اين است كه قدرت خود را بيشتر كنيم و بر توان خود بيفزاييم. گاه هدف اين است كه با آينده نگرى، از عواقب بدى كه ممكن است در پيش باشد خود را بركنار داريم و گاه آن است كه بر افراد هم طرازِ ستيزه جو كه از برون قصد نابودى يا تضعيف ما را دارند، غلبه كنيم.
گاه براى اين است كه در برابر همتاى فزون طلب كه از درونِ زندگى ما، با ما مبارزه مى كند، ايستادگى كرده و او را بر سر جايش بنشانيم.
و گاه وجود اضداد، مانع راه ما مى شوند و مى خواهيم با تلاش و كوشش، موانع را از سر راه برداريم. از اين رو، افعال ما درست در اين راستا و به همين منظور صورت مى گيرد.
در توصيف بالا از خداوند، بر اين معنا تأكيد شده است كه اهداف پنج گانه بالا در افعال او مورد توجّه نيست؛ نه كمبودى در قدرت دارد و نه از حوادث آينده مى ترسد، نه شبيه و نظيرى دارد كه جاى او را بگيرد و نه همتايى كه در برابر او فزون طلبى كند و نه ضدّ و مانعى كه بر سر راه او بنشيند و قصد نابودى او را داشته باشد. اين ما هستيم كه به خاطر نقصان وجودى و كمبودهاى ذاتى، گرفتار اين امور مى شويم.
حال اين سؤال پيش مى آيد كه اگر تمام اين امور منتفى است، پس خداوند آفرينش را با چه هدفى آغاز كرده است؟ پاسخ اين سؤال در جمله هاى بعد آمده، مى فرمايد: (بلكه همه اشيا و انسانها مخلوق او هستند و در سايه لطفش پرورش مى يابند و بندگانى خاضع اند)؛ «وَ لكِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبَادٌ دَاخِروُنَ».(5)
آرى هدف آفرينش اين نبوده كه خداوند «سودى» كند؛ بلكه هدف اين بوده است كه بر بندگان «جودى» كند. تعبير «مَربُوبُونَ» با توجه به اينكه از مادّه «ربّ» - كه به معناى پرورش دادن و تكامل بخشيدن است - گرفته شده، دقيقاً اشاره به همين معنا است و جمله «عِبَادٌ دَاخِرُونَ»؛ (بندگان خاضعى هستند) نيز اشاره لطيف ديگرى به همين معنا مى باشد؛ زيرا تكامل وجود انسانها جز از طريق بندگى خدا ممكن نيست.
بنابراين، بندگان و مخلوقات نه تنها همتا و شبيه و ضدّ پروردگار نيستند؛ بلكه از فيض رحمت او بهره مند مى شوند و تمام سود خلقت و آفرينش به آنها باز مى گردد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.