پاسخ اجمالی:
خدا در قرآن به «كم فروشان» هشدار داده كه: واى بر كم فروشان! آنها كه وقتى براى خود وزن مى كنند حق خود را كامل مى گيرند و هنگامى كه مي خواهند براى ديگران كيل كنند كم مى گذارند آيا آنها باور روز قيامت ندارند؟ اگر هر مسلمانى در اين آيات تامل كند حتماً خود را اصلاح كرده و جامعه رو به سعادت مى رود. قوم شعيب(ع) به خاطر همين گناه بزرگ كم فروشي بود كه به عذاب الهى دچار شده و نابود گشتند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در قرآن مجید به «كم فروشان» هشدار داده است و می فرماید: «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَ إِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ* أَلاَيَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَّبْعُوثُونَ * لِيَوْم عَظِيم * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ»(1)؛ (واى بر كم فروشان * آنها كه وقتى براى خود كيل مى كنند [و مى فروشند] حق خود را به طور كامل مى گيرند * و هنگامى كه مي خواهند براى ديگران كيل يا وزن كنند [و بخرند] كم مى گذارند * آيا آنها باور [يا گمان] ندارند كه برانگيخته مى شوند * در روزى بزرگ * روزى كه مردم در پيشگاه ربّ العالمين مى ايستند).
وقتى انسان اين آيات را تلاوت مى كند بايد در اَعمال كسب و فعاليتش دقت كند، آيا كم فروش نيست؟ آيا به دنبال كلاه بر سر مردم گذاردن يا كلاه برداشتن از سر آنها نيست، معروف در بين مفسّرين اين است كه «يَظُنّ» را به معنى يقين و باور گرفته اند؛ يعنى آيا باور و يقين ندارند كه در روز بزرگى برانگيخته مى شوند؟! آيا باور به معاد ندارند؟ ولى احتمالى(2) هم داده شده كه «يَظُنّ» به معنى همان گمان عرفى باشد، يعنى آيا گمان ندارند و احتمال نمى دهند كه روز قيامتى هست و برانگيخته مى شوند؟ يعنى كم فروشان يقين كه ندارند، احتمال هم نمى دهند، و به تعبير ديگر احتمال وجود معاد موجب جلوگيرى از ارتكاب جرم و كم فروشى است، اگر اين صفت رذيله در ما است، بدانيم كه گمان و احتمال هم نسبت به معاد نمى دهيم يا متوجه نيستيم كه در قلبمان بى توجهيم.
چگونه اعتقاد به معاد داريم و احتكار و گرانفروشى مى كنيم؟ چرا تورم ايجاد مى كنيم؟ تورمى كه شمشير تيز و برنده اى است كه لبه آن متوجه مستضعفين و محرومين جامعه است. خداوند در اين آيات به كسانى كه به حق مردم ظلم مى كنند، اعلان جنگ داده است، تا اين باور به مبدأ و معاد در فرهنگ جامعه ما رشد نكند. اين تخلفات بيداد مى كند. جريمه و زندان تا حدى و به صورت مقطعى مؤثر است. بايد وجدان و ترمز درونى جلوگيرى كند، اگر هر مسلمانى تأمّل و تفكّر در اين آيات كند و درك حقايق نمايد و حتى گمان به روز قيامت پيدا كند حتماً خود را اصلاح كرده و جامعه رو به سعادت مى رود؛ زيرا جامعه، مركّبى و مجموعه اى اعتبارى از افراد است. هر فردى اگر مؤظّف به اصلاح خود بود چنانكه هست جامعه اصلاح مى شد.
بعضى از اين كم فروشان و ثروتمندانى كه از راه نامشروع ثروت اندوخته اند مفاهيمى همچون ايثار، گذشت، كمك به محرومين و احسان در نظرشان بدون معناست. واژه اى بى محتوى است، اصلا آنها نظرى به جامعه ندارند، اگر توجهى هم به جامعه كنند و جامعه اى را بخواهند براى اين است كه بيشتر منفعت شخصى برند، حال ما توقع هم داريم وجوه شرعيه مثل خمس و زكات و صدقه دهند، چه خيالى داريم، اگر مى دادند و بدهند كه اينگونه تجمع ثروت نمى شود، و خون مظلومان در شيشه نمى رود.
اينجا جاى تذكر است كه بسيارى از ما زيارت عاشورا را مى خوانيم و اين جمله را هم بسيار تكرار مى كنيم كه «اَلّلهُمَّ العَنْ اَوّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ»؛ (خدايا لعنت كن اولين ظلم كننده بر حق محمد و آل محمد و لعنت كن آنانكه پس از او ظلم كرده و مى كنند در حق محمد و آل محمد). اگر دقّت كنيم بسيارى از ما بر خود لعنت مى فرستيم و متوجه نيستيم زيرا خمس كه مشتمل بر حق سادات و حق امام است، اگر پرداخت نشود، به منزله دزدى از مال آنها و ظلم در حق آنها است، كه از عترت پيامبرند، پس دقّت كن از ظلم كنندگان بر آنها مباشى، خداوند همه ما را به راه مستقيم خود هدايت فرمايد، و از لغزش در لغزشگاه ها محافظت نمايد.
اين كم فروشى نه تنها در مغازه كَسَبه است بلكه: هر كس متناسب با شغلش مى تواند يك كم فروش باشد، آن كارگر و كارمند و معلم و.... كه در مقابل حقوق معيّنى بايد ساعت معينى كار كند اگر كمتر كار كند كم فروشى كرده و مسؤول است، اگر واقعاً كارمندانى كه بايد 8 ساعت كار كنند، فقط يك ساعت كار مفيد و براى خدا مى كردند، و كارمندان ما حتى 2 ميليون بودند، مى دانيد در روز دو ميليون ساعت كار مفيد و ارزنده داشتيم، ولى حيف و صد حيف كه در يك ساعت از 8 ساعت كار مفيد بسيارى از آنها براى خدا هم جاى تأمّل است، يك ساعت كارى كه بدون رشوه و پارتى باشد بسيار كم است!
چرا بايد هر وقت نياز به وسيله اى داريم، سراغ وسائل خارجى و غيرايرانى را بگيريم، مگر خودمان از خودمان چه ديده ايم، كه وسائل خود را بى بها مى دانيم، اى كاش مخلصانه كار مى كرديم، نه براى خدا كه براى وجدان خود، مگر آن كمونيست در كشورهاى صنعتى كه اينقدر جنس عالى تحويل مى دهد براى خدا كار مى كند نه! براى راحتى وجدان خود يا حداقل براى حفظ حيثيت شركت خود چنين مى كند.
آرى اصلاح جامعه چون مولاى متقيان على(عليه السلام) را مى طلبد كه هر روز صبح در بازار كوفه در حالى كه تازيانه در دست داشت مى گشت و مى گفت: «اى گروه تجّار از خدا بترسيد» وقتى بازاريان صداى على(عليه السلام) را مى شنيدند هر چه در دست داشتند، بر زمين گذاشته به سخنانش گوش فرا مى دادند، سپس مى فرمود: «از خداوند خير بخواهيد و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوئيد، و به خريداران نزديك شويد، حلم را زينت خود قرار دهيد، از سوگند بپرهيزيد، از دروغ اجتناب كنيد، از ظلم خوددارى نمائيد، حق مظلومان را گرفته، با انصاف با آنها برخورد كنيد، به ربا نزديك نشويد: «أَوْفُوا الْمِكيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسطِ وَ لاتَبْخَسُوا النَّاسَ أَشيَاءَهُمْ وَ لَاتَعْثَوْا فِى الأَرْضِ مُفْسِدِينَ»(3)؛ (پيمانه و وزن را به طور كامل وفا كنيد، و از اشياء مردم كم نگذاريد و در زمين فساد نكنيد). به اين ترتيب در بازارهاى كوفه گردش مى كرد سپس به دار الاماره باز مى گشت، و براى دادخواهى مردم مى نشست.(4) در ضمن حديثى از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) آمده: «وَ لَا طَفَّفُوا الْكَيْلَ إِلَّا مَنَعُوا النَّبَاتَ وَ أَخَذُوا بِالسِّنِينَ»(5)؛ (هيچ گروهى كم فروشى نكرد مگر اينكه زراعت آنها از بين رفته و قحطى آنها را فرا گرفت).
با بررسى تاريخ نيز مى بينيم كه گناه بارز قوم شعيب(عليه السلام) كه در «مَدْيَنْ»(6) مى زيستند و با عذاب الهى نابود شدند، همين كم فروشى بود، داستان اين قوم در سوره هاى مختلف مثل اعراف و شعراء و هود آمده، و بسيار جاى عبرت است كه عاقبت آنها چه شد، در آيه 85 سوره هود، حضرت شعيب(عليه السلام) بعد از امر به عبادت خداوند يگانه، انگشت روى كم فروشى آنها گذارده، مى فرمايد: «وَ لَاتَنْقُصُوا المِكيَالَ وَ المِيزَانَ» سپس در آيه 86 حضرت شعيب(عليه السلام) و خطيب الانبياء(7) به قوم خود مى گويد: «وَ يَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَتَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لاَتَعْثَوْا فِي الاَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛ (اى قوم من پيمانه و وزن را با عدالت وفا كنيد و بر اشياء [و اجناس] مردم، عيب مگذاريد و از حق آنان مكاهيد و در زمين فساد مكنيد). بايد در اين آيات دقت كرد كه يكى از عوامل نابودى جامعه كم فروشى و گرانفروشى است، عاملى است كه موجب دو قطبى شدن جامعه مى گردد، آنها كه با اين روش ثروتى به هم مى زنند فكر مى كنند كلاه بر سر مردم گذارده اند؛ اما در حقيقت كلاه بر سر خود گذارده اند. داستان معروفى است كه يكى از علماى قم خطاب به بازاريها كرده مى گفت: اى اهل بازار مبادا دهاتى هائى كه از اطراف براى خريد مى آيند كلاه بر سر شما گذارند بسيار مواظب باشيد، يكى از آنها در جواب گفت: آقا شما ما را دست كم گرفته ايد، كه ما كلاه سر آنها گذارده و اجناس را به قيمت گران تر به آنها مى فروشيم، آن عالم در جواب فرموده بود من همين را مى گويم كه شما خيال مى كنيد كلاه سر آنها گذارده ايد زيرا جلو شما را وقتى مى گيرند كه قدرت ردّ كردن اموال آنها را نداريد، و آن موقع مى فهميد كلاه بر سر كه رفته است!
قابل توجه است كه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده كه خداوند «وَيْل» را درباره هيچكس در قرآن قرار نداده مگر اينكه او را كافر نام نهاده، همان گونه كه مى فرمايد: «فَوَيلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَشْهَدِ يَومٍ عَظِيمٍ»(8)؛ (واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ). از اين روايت استفاده مى شود كه كم فروشى بوى كفر مى دهد، و اگر دقيق شويم مى توان فهميد كه كم فروشان گرچه به زبان مى گويند به خدا معتقديم، ولى به رزّاقيت خداوند كافر هستند، وگرنه بايد بدانند كم فروشى و گرانفروشى در روزىِ او تأثيري ندارد!
كم فروشى نه فقط در كسب و شغل و حرفه و صنعت كه به عبادت هم سرايت كرده و مى بينيم كه در نماز نيز كم فروشى مى كنيم، تا مي توانيم از سر و ته نماز مى زنيم، و آنقدر سريع مى خوانيم، كه گويا حيوان درنده اى براى دريدن ما به دنبال ماست، و حتى سلام نماز را اگر در صف جماعت باشيم داده و نداده از مسجد فرار مى كنيم، چرا اين چنين مى كنيم؟ مگر نشنيده ايم آنچه از عبدالله بن مسعود صحابى معروف نقل شده كه گفت: «نماز نيز قابل پيمانه است، كسى كه كيل آن را بطور كامل اداء كند، خداوند پاداش او را كامل مى دهد، و هر كس از آن كم بگذارد درباره او همان جارى مى شود كه خداوند درباره «مطفّفين»؛ (كم فروشان) فرموده است».(9)،(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.