پاسخ اجمالی:
تحليل عقلي آثار منفي نسيان خدا و فراموشي نام و ياد او اين است كه خداي سبحان نه تنها خالق انسان است بلكه مقوّم هويت و شخصيّتِ اوست، به طوري كه شناخت هویت انسان بدون معرفت قيّم وي يعني خداوند ممكن نيست؛ و با نسيان آن مقوّم و فراموشي آن قيّم، هويّتِ خود انسان نيز فراموش مي شود و با فراموشي هويّت، هيچ گونه احساسي از تطاول غارتگران هويّت وجود نخواهد داشت و با عدم احساس خطر، هيچ گونه قيام و اقدامي عليه دشمنِ مهاجم صورت نمي پذيرد، در نتيجه تمام شئون ادراكي و تحريكي انسان به اسارت اهريمن در می آید.
پاسخ تفصیلی:
خطر نسيان خدا و سهو از ياد او شكست از خود آرایی دشمن درون و بيرون است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي»(1)، «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّي عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا».(2) تحليل عقلي آثار منفي نسيان خدا و فراموشي نام و ياد او اين است كه خداي سبحان نه تنها خالق و فاعل انسان است بلكه مقوّم هويت ربطي و قيّوم شخصيّتِ حرفي او است، به طوري كه شناخت او بدون معرفت قيّم وي يعني خداوند ممكن نيست؛ زيرا شناخت معناي ربطي و حرفي بدون معرفت معناي نفسي و مستقل كه همان خداوند است، ميسّر نخواهد بود و با نسيان آن مقوّم و فراموشي آن قيّم، هويّتِ خود انسان نيز فراموش مي شود و با فراموشي هويّتِ خويش هيچ گونه احساسي از تطاول غارتگران هويّت وجود نخواهد داشت و با عدم احساس خطر، هيچ گونه قيام و اقدامي عليه دشمنِ مهاجم صورت نمي پذيرد، در نتيجه تمام شئون ادراكي و تحريكي انسان به اسارت اهريمن در آمده و برابر خواسته هاي برخاسته از خوي خون آشام آن امير شرير و فرمانرواي خودكام، اشيا را مي فهمد و به آنها عمل مي كند و هر گونه معروفي نزد او منكر تلقّي مي شود و هر گونه منكري نزد او معروف به حساب مي آيد «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ».(3)
برخي چنين گفته اند كه نسبت حديث معروفِ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»(4) با آيه مزبور، نسبت اصل قضيه و عكس نقيض قضيّه است؛ يعني اگر معرفت خدا از معرفت نفس پديد مي آيد معلوم مي شود فراموشي خدا و عدم معرفت او ناشي از فراموشي نفس و عدم معرفت آن است.
به هر تقدير؛ ذكر خدا سبب تذكّر هويت خويش و رسيدگي به تعالي او خواهد بود و فراموشي خدا سبب فراموشي هويّت و رها كردن آن در دسترس هر مهاجم و مجحِف و مُتَجانِف است كه در اين وضع، چيزي به نام هويّت انساني باقي نخواهد ماند، آنگاه ديگري به جاي وي قرار مي گيرد و تمام خواسته ها و اغراض و غرايز نفساني و اهريمني خود را به عنوان تمدّن، سعادت و تكامل بر او تحميل مي كند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.