پاسخ اجمالی:
در روایات برای «صله رحم» آثار زيادي ذکر شده است. صله رحم باعث رشد اعمال انسان مي شود؛ اموال را زياد مي كند؛ بلا و مصيبت را برطرف مي سازد؛ باعث طول عمر مي شود؛ محاسبه را آسان و اجل را به تاخير مي اندازد؛ و هم چنين باعث آبادي شهرها و عمران آنها مي شود.
پاسخ تفصیلی:
صله رحم آثار فراوانی دارد و روايات صله رحم و رسيدگى به خويشاوندان متواتر و بسيار زياد است كه ما فقط به دو روايت اكتفا مى كنيم.
1. قال ابوجعفر(عليه السلام): «صِلَةُ الاَرْحَامِ تُزَكِّى الاَعْمَالَ وَ تُنْمِى الاَموَالَ وَ تَرفَعُ البَلوَى وَ تُيَسِّرُ الحِسَابَ وَ تُنْسِى فِي الاَجَلِ»(1)؛ (امام باقر(عليه السلام) فرمودند: رسيدگى به خويشاوندان و مرتفع ساختن احتياجات آنها، اعمال انسان را رشد و نمو داده [عاملى براى تكثير اعمال نيك است] و موجب زيادى اموال و رفع بلا و مصيبت گشته و محاسبه را آسان و اجل را به تأخير مى اندازد).
2. قال ابوعبدالله(عليه السلام): «صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الجَوَارِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِى الاَعْمَارِ»(2)؛ (امام صادق(عليه السلام) فرمودند: رسيدگى به خويشاوندان و رفع احتياجات آنها و رفتار نيكو با همسايگان، شهرها را آباد و عمرها را زياد مى كند).
از اين دو روايت چند خاصيت كه بر صله رحم مترتّب مى گردد قابل استفاده است:
1. رشد و نمو اعمال: رسيدگى و نيكى به خويشاوندان موجب تصفيه و پاكيزگى اعمال و رشد كردار آدمى مى گردد؛ وقتى انسان به شاخ و برگ درخت زندگى خود كه همان اقوام او باشند، رسيدگى كرد و از خشكيدن حتى برگى از برگ هاى اين درخت جلوگيرى نمود، احساس آرامش و صفاى باطنى خواهد كرد، كه خود عاملى براى تصفيه و رشد اعمال نيك است. وقتى چنين صفائى را حاكم بر نفس خود مشاهده كرد، به تدريج در صدد برمى آيد تا بوسيله نيكي هاى ديگر بر اين صفا و روحانيّت دل بيفزايد، و بالطبع كردار او خالص تر و اعمال نيك او بيشتر مى گردد.
2. رشد و افزايش اموال: صله رحم عاملى براى رشد و افزايش مال است، افزايش چه از نظر ارزيابى ذهنى و چه از نظر عينى و در خارج از ذهن. اگر روح انسانى به اينجا رسيد كه ايثار و گذشت را سرلوحه زندگى قرار داد، و در صدد رفع نياز دوستان و نزديكان خود برآمد، يك ريال زيادتر از مؤونه زندگى خود را هم زياد ارزيابى كرده، و افزون مى يابد و در صدد است حتى اين مقدار كم را هم صرف غير كند، و اما از نظر عينى و محيط بيرون از محدوده ذهن هم مال او فزونى مى يابد، كسى كه به دستور خداوند متعال عمل كرده و نيكى مى كند خداوند راه هائى را براى توسعه اموال براى او مى گشايد، راه هائى كه قبل از اين نيكى، به روى او باز نبود، راه هائى كه اموال حلال از آن طريق به دست مى آيد و ديگر لازم نيست براى جمع مال حتى به كارهاى حرام روى آورد و علاوه بر اين طبعاً از نظر روانى وقتى اين آسودگى را احساس كرد كه شاخ و برگ خاندان و وابستگان او با طراوت و شادابى به زندگى ادامه مى دهند، خود نيز با فكر و انديشه اى باز در تمام امور و جهات و از جمله كسب مال تلاش مى كند، و با روشنائى تفكر آزاد روزهائى را مى يابد كه قبل از اين اعمال نيك نمى يافت؛ زيرا تاكنون تاريكى خودپسندى و حبس مال اجازه روشنائى و يافتن آن روزنه را نمى داد.
3. برطرف شدن بلاها و گرفتاريها: امورى كه نام آن را بلا و گرفتارى مى ناميم عوامل مختلف و گوناگونى دارد از مهمترين آنها جمع ثروت است، جمع مال، خود عاملى براى بلاها و حوادث است، اختلالات روانى، تشتتات ذهنى و افكار درهم ريخته كه از ازدياد مال بروز مى كند، عواملى براى خودكشى ها، تصادفات، نزاع ها، كشمكش ها و تخاصمات است.
اكثر اين پيشامدها را بايد در كانال توجه بيش از حدّ به ثروت و انقطاع عاطفى نسبت به خويشاوندان جستجو كرد، بى عنايتى به كسانى كه همچون بازوهاى كارسازى مى توانند در هر لحظه و برهه زمانى يار و ياور و مددكارى مفيد باشند.
چرا ايجادِ حوادث، معلول طبيعى و منطقى جمع ثروت نباشد؟ در حالى كه هر چه اموال بر هم انباشته گردد، به همان نسبت فكر انسان در زندان محاسبات محبوس و زندانى مى گردد؛ حتى در خواب هم فكر آزادى ندارد، و دائماً مشغول محاسبه در مورد ثروت و راه هاى ازدياد و حفظ آن است.
انسان خود، اين حوادث و بلاها را آفريننده است، و مسلّماً خداوندى كه عالم به همه مكنونات است وقتى مشاهده كند، كه بنده اى در راستاى اطاعت از فرامين او به بيچاره اى رسيدگى كرد چرا در وقت بيچارگى و گرفتارى، حوادثى را كه از ناحيه غير او به او متوجه مى شود، دفع نكند؟
مگر مى شود چنين نكند كه پيامبرش فرمود: «اَلخَلقُ كُلُّهُم عِيَالُ اللهِ وَ اَحَبَّهُم اِلَيهِ اَنْفَعُهُم لَهُم»(3)؛ (خلق همه به منزله خاندان خدايند، محبوب ترين مردم در نزد خداوند سودمندترين مردم به خلق او مى باشند).
4. آسان شدن حساب در روز قيامت: آسان گرفتن بر خلق خدا كه عيال او محسوب مى شوند و به ويژه آسان گرفتن بر نزديكان و كمك كردن بر آنها مسلّماً آسانى در آخرت را به دنبال دارد، زندگى و حياتى كه بر محور آگاهى و معرفت دور زده و در آن هر فردى جلوه اى از جلوات الهى و رَشحه اى از رَشَحات خداوندى به حساب آيد، و هر كمكى به فردى بر مبناى چنين ديدى انجام پذيرد، حياتى معقول خواهد بود و چنين حيات معقولى يقيناً، معلولى به نام آسانى حساب را به دنبال دارد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) زمانى كه پسر و دختر حاتم طائى در جنگ اسير شدند، با آنها رفتار اسير جنگى نفرمود و به آنها احترام گذارد و وقتى از ايشان سؤال شد چرا آنها را مورد احترام قرار داديد با اينكه كافر هستند؟ مى فرمايد: پدر آنها داراى خصلت نيكوئى بود كه خدا آن را دوست دارد، او داراى صفت پسنديده سخاوت بود. وقتى پيامبر خدا به خاطر آسان گرفتن و اعانت حاتم به مردم، حتى به فرزندان او آسان مى گيرد، چگونه خداوند متعال با خودِ افرادى كه متّصف به چنين صفت نيكى هستند، در دنيا و آخرت آسان نگيرد.
5. ازدياد طول عمر و تأخير افتادن مرگ: چنانكه در خصوصيت سوم اشاره شد، بسيارى از مرگ هاى زودرس معلول اختلالات روانى، اندوه ها، غمها و نگرانى هائى است كه بواسطه درد و رنج همنوع براى وجدان انسان پيش مى آيد، وقتى عضوى از پيكره جامعه در حال درد و غم بسر برد تأثيرى عميق در تمامى اجزاء جامعه مى گذارد، اگر اين مسئله براى ما واضح شد، كه تمامى انسانها اعضاء يك پيكرند و فشارى در عضوى به مثابه فشار در ديگر اعضاست و چه بسا دردى در عضو كوچكى، تمامى ماشين بدن را از حركت باز مى دارد. اگر سعى و تلاش شد تا هرگز دردى حاصل نشود، و يا اگر شد سريعاً برطرف شود، خواهيم ديد كه ماشين بيشتر دوام مى يابد.
به قول سعدى:
بنى آدم اعضاى يك پيكرند *** كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار *** دگر عضوها را نماند قرار
اگر چنان كرديم كه اصلا بار فقر بر گُرده فردى از افراد جامعه سنگينى نكرد و يا اگر نشانه اى از آن ظاهر گرديد سريعاً در زوال آن كوشش كرديم، ديگر مرگ هاىِ ناشى از اين احساس درد و اندوه مرتفع خواهد شد و انسانها بيشتر عمر كرده و بهتر به زندگى خود ادامه مى دهند.
گذشته از اين خداوند متعال برحسب مقتضاى حكمت خود هر چه و هر كس را كه نافع تر براى جامعه باشد در صورت عدم وجود مانعى، بيشتر ابقاء خواهد نمود، تا هر چه زيادتر مردم از شمع وجودى او نور و حرارت بگيرند. قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ أَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الاَرْضِ»(4)؛ (و امّا آنچه نفع مى رساند به مردم، در زمين باقى مى ماند).
6. آبادى شهرها: انفاق به محرومان و ناتوانان، اگر بطور فراگير بر تمام خانه ها و بر فرد فرد جامعه سايه بگستراند و فقر به كلى از جامعه ريشه كن گردد قهرى است كه شهرها نيز آباد مى گردد. آرى جامعه همچون درختى است كه ثروت بايد به صورت مواد غذائى از آوندها و مجارى تغذيه آن بالا رفته و به تمامى سلولها، حتى سلول هائى كه در زواياى يك برگ لميده اند برسد، وگرنه به تدريج شاخه هاى آن، رو به زردى گرائيده و تمام درخت نابود مى گردد.
در پايان به كلام امام علي(عليه السلام) در نهج البلاغه درباره رسيدگى به نزديكان اشاره مى كنم. «اَلَا لَايَعْدَلَنَّ اَحَدُكُم عَنِ القَرَابَةِ يَرَى بِهَا الخَصَاصَةَ اَنْ يَسُدَّهَا بِالَّذِى لَايَزِيدُهُ اِنْ اَمسَكَهُ وَ لَايَنْقُصُهُ اِنْ اَهْلَكَهُ وَ مَنْ يَقبِضُ يَدَهُ عَن عَشِيرَتِهِ فَاِنَّمَا تُقْبَضُ مِنهُ عَنهُمْ يَدٌ وَاحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنهُم عَنهُ اَيْدٍ كَثِيرَةٌ وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمُ مِنْ قَومِهِ المَوَدَّةَ»(5)؛ (آگاه باشيد، نبايد يكى از شما از نزديكان خود روى برگرداند، در حالى كه آنها گرفتار فقر و پريشانى هستند و [نبايد] امتناع كند از مالى كه اگر نگه دارد به مال او چيزى افزوده نمى شود، و اگر انفاق كند چيزى از مال او كم نمى شود، ـ اگر از خويشان او تنگدست و محتاج اند نبايد از كمك مالى دريغ كند، مالى كه اگر حفظ شود تأثيرى در ازدياد اموال نداشته و اگر تقديم مستحقّى گردد تأثير و كمبودى در ثروت احساس نمى شود و خداوند متعال جبران مى كند و كسى كه دست از ارحام خويش كشد جز اين نيست كه او يك دست از آنها مى كشد، و در مقابل دست هاى زيادى از او كشيده مى شود؛ زيرا او يك نفر و جمعيت طائفه بسيار است و طبعاً جدا شدن يك نفر ضررى به ديگران نمى زند ولى جدائى يك فاميل از يك فرد، مضرّ به حال او است و كسى كه [با خويشان خود] متواضع و مهربان و همراه باشد، دوستىِ هميشگىِ آنها را جلب كرده است و هر وقت كمك و يارى بخواهد دستها و قدم هائى آماده، براى خدمت به او مهيّا خواهد بود.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.