پاسخ اجمالی:
حقيقت دعا براي آن است كه خدا، انسان را به حضور بپذيرد و به او رو كند و انسان او را زيارت كند. پیامبر(ص) در مناجات شعبانيه می فرماید: «مناجات من تنها براي آن است كه تو به من رو كني؛ نه براي آنكه چيزي به من بدهي». حكمت دعا، همان روح دعاست، كه دعا کننده خود را در مرأی و منظر مدعوّ بداند و او را _ كه خداي سبحان است _ شاهد خويشتن كند، شاهدي كه با اين مشهود، پيوند ديگري برقرار مي سازد.
پاسخ تفصیلی:
كسي كه خدا را براي نجات از جهنم يا براي رسيدن به بهشت مي پرستد، عبادت او خالص نيست؛ زيرا براي دفع يا جلب چيزي، خدا را عبادت كرده است. گرچه عبادتش صحيح است و از او رفع تكليف مي كند؛ اما وقتي با ديد برتر به عبادت خود نگاه مي كند، مي بيند عبادت او مشوب است. لذا از خدا نبايد چيزي را غير از خدا خواست. ذات اقدس «الله» خود بنده صالحش را از جهنم مي رهاند و به بهشت مي رساند؛ اما شايسته بنده نيست كه از خدا چيزي را غير او طلب كند.
از خدا غير خدا را خواستن *** ظن افزوني است كلي كاستن
حقيقت دعا براي آن است كه خدا، انسان را به حضور بپذيرد و به او رو كند و انسان او را زيارت كند. لذا در ميان تعبيرات مناجات شعبانيه این تعبیر جزء برجسته ترین هاست كه می فرماید: «وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ» يعني مناجات من تنها براي آن است كه تو به من رو كني؛ نه براي آنكه چيزي به من بدهي. حكمت دعا، همان روح دعاست كه دعا کننده خود را در مرأی و منظر مدعوّ بداند و او را _ كه خداي سبحان است _ شاهد خويشتن كند، شاهدي كه با اين مشهود، پيوند ديگري برقرار مي سازد. اصل مشترك در تمام عبادات، آن است كه انسان وقتي به سرّ عبادت مي رسد كه معبود را مشاهده كند. باطنِ پرستشِ معبود، مشاهده معبود است. انسان براي اينكه بفهمد از نظر عبادت فقط احكام و آداب را رعايت مي كند يا از احكام و آداب گذشته به حكمت عبادت هم رسيده است، بايد ملاحظه كند كه «معبود» را مشاهده مي كند يا نه؟ مشاهده معبود درجاتي دارد. درجات ابتدايي را انسان مي تواند محاسبه كند. اما درجات نهايي مشاهده معبود، به گونه اي است كه انسان وقتي به آن مرحله رسيد، ديگر حساب و كتابي در اختيار او نيست.
درجات ابتدايي مشاهده معبود آن است كه انسان تأمل كند كه آيا در قلب و روح او غير از خدا هست يا خير؟ آيا به چه چيزي علاقه مند است؟ اگر به خود و لذايذ شخصي و تعلقات جزئي خود دل سپرده است، معلوم مي شود خدا خالصانه در قلب او نيست و به حكمت عبادت نرسيده است؛ زيرا وقتي به حكمت عبادت مي رسد كه عابد، معبود را مشاهده كند و در ضمير عابد جز معبود چيزي حضور و ظهور نداشته باشد. مراحل نهايي مشاهده معبود همان است كه علي بن ابي طالب(سلام الله عليه) فرمود: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»(1) من آن نيستم كه خدايي را كه با چشم جان و باطن نديده ام عبادت كنم!. اين نوع عبوديت و معرفت، خاص اولياي خداست. به راستي عابد چه مي خواهد؟ آيا خدا را براي خود مي طلبد يا خود را براي خدا مي خواهد؟ خدا را عبادت مي كند كه وسيله رفاه او را فراهم كند؟ او را وسيله قرار مي دهد كه به بهشت برود و متنعم شود؟ يا آنكه عبادتش را براي رضاي خدا مي طلبد و دوست دارد؟(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.