پاسخ اجمالی:
صاحب «يقين» علامت هايي دارد؛ اول اینکه در امورات خود به غير رب الارباب توجه ندارد. دوم؛ درباره عبادت پروردگار خود در خفا و آشكار كوتاهى نمي كند و اوامر او را انجام و از نواهى اجتناب مى كند. سوم اين كه اين گونه افراد مستجاب الدعوة و صاحب كرامات اند. پيامبر اكرم(ص) درباره عيسى بن مريم(ع) فرمودند: «اگر يقين او بيشتر بود، نه تنها روي آب، بلكه بر روى هوا نيز راه مى رفت».
پاسخ تفصیلی:
علماء اخلاق درباره علامات صاحب يقين چنين گفته اند:
1ـ در امورات خود به غير ربّ الارباب توجه نمى كند، و در هر حالى چه در فقر و غنا و چه در مرض و صحت و غيره روى التفات از او برنمى گرداند. از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه: «مَنْ ضَعُفَ يَقِينُهُ تَعَلَّقَ بِالاَسْبَابِ وَ رَخَّصَ لِنَفسِهِ بِذَلِكَ، وَ اتَّبَعَ العَادَاتِ وَ اَقَاوِيلَ النَّاسِ بِغَيرِ حَقِيقَةٍ وَ السَّعْىُ فِى اُمُورِ الدُّنيَا وَ جَمَعَهَا وَ اِمسَاكِهَا مُقِرّاً بِاللِّسَانِ اِنُّهُ لَامَانِعَ وَ لَامُعطِىَ اِلَّا اللهُ وَ اَنَّ العَبدَ لَايُصِيبُ اِلَّا مَا رُزِقَ وَ قُسِّمَ لَهُ وَ الجُهدَ لَايَزُيدُ فِى الرِّزقِ وَ يُنكِرُ ذَلِكَ بِفِعلِهِ وَ قَلبِهِ قَالَ اللهُ سُبحَانَهُ «يَقُولُونَ بِاَفوَاهِهِم مَا لَيسَ فِى قُلوُبِهِم وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما يَكتُمُونَ»(1)،(2)؛ (كسى كه يقينش ضعيف باشد متمسك به اسباب شده [و مسبب الاسباب را رها مى كند] و با اين تمسك و تعلّق به اسباب، ترخيص و وسعتى براى خود فراهم مى كند و تبعيت از عادات و گفتارهاى مردم را بدون دورنگرى و حقيقت بينى خواهد كرد، و سعى و تلاش در امور دنيا و جمع آن و منع ديگران را از آنچه اندوخته پيشه خود مى كند؛ با زبان اقرار مى كند كه منع كننده و اعطا كننده اى غير از خدا نيست و اينكه عبد نمى رسد مگر به آنچه خدا روزى و تقسيم براى او كرده و تلاش چيزى در رزق نمى افزايد در حالى كه انكار مى كند اين مطالب را با عمل و قلبش، خداوند سبحان [درباره اينان] فرموده: مى گويند با زبان هاى خود آنچه را كه در قلوبشان نيست، و خداوند عالم است به آنچه اينان كتمان مى كنند).
2ـ درباره عبادت پروردگار خود چه در عَلَن و چه در خفا كوتاهى نكرده و اوامر او را به كار انداخته و از نواهى اجتناب مى كند و به طور كلى يقين او به عظمت خداوند عامل سر بر خاك نهادن و خضوع در برابر پروردگار او است، و دائماً از مراحل بعد از مرگ محزون است و اينكه دنيا به كسى وفا نمى كند و به واسطه يقينى كه در اقيانوسِ وجود او موج مى زند، راضى به قضا و قدر الهى است و اين علامات هر يك گنجى است كه بدون رنج ميسر نشود.
در داستان حضرت موسى و خضر(على نبينا و آله و عليهما السلام) در سوره كهف(3) دارد كه آن دو بزرگوار در شهرى مشغول ساختن ديوارى شدند كه زير آن گنجى بود، مخصوص دو يتيمى كه پدر و مادرشان از صلحاء بودند، امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند آن گنج [گنج مالى نبود بلكه] اين عبارات بود: «بسم الله الرحمن الرحيم: عَجِبْتُ لِمَنْ اَيقَنَ بِالمُوتِ كَيفَ يَفْرَحُ، وَ عَجِبتُ لِمَنْ أَيقَنَ بِالقَدَرِ كَيفَ يَحْزَنُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَيقَنَ بِالدُّنيَا وَ تَقَلّبِهَا بِاَهلِهَا كَيفَ يَركَنُ اِلَيهَا»(4)؛ (به نام خداوند بخشنده مهربان، تعجب مى كنم از كسى كه يقين به مرگ دارد چگونه خوشحال است؟ و تعجب مى كنم از كسى كه يقين به [قضا و] قدر الهى دارد [و مى داند هر چه خداوند متعال بخواهد همان است، خواه روزى و رزق و خواه ديگر مسائل باشد] چگونه محزون است؟ و تعجب مى كنم از كسى كه يقين [و شناخت] به دنيا و نحوه معامله و تحولات آن به اهل دنيا دارد، [مى داند كه دنيا فى نفسه چه جايگاهى در دستگاه خلقت دارد، و وسيله اى و مزرعه اى بيش نيست، و مى داند كه به اهل دنيا وفا نمى كند] چگونه به آن اعتماد مى كند؟).
3ـ اين گونه افراد مستجاب الدعوة و صاحب كرامات اند، هر چه يقين بيشتر، جنبه تجرّد و غلبه بر امورات و تصرّف در آنها بيشتر است؛ يقين گوهر شب چراغى است كه با آن به مراحل عاليه اى مى توان رسيد، به نحوى كه مظهر ولى الله مى توان شد و در جهان تكوين تصرف كرد.
امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «اَليَقِينُ يُوصِلُ العَبدَ اِلَى كُلِّ حَالِ سَنِىٍّ وَ مَقَامٍ عَجِيبٍ»(5)؛ (يقين بنده را به هر مرتبه بلند و مقام عجيبى [كه تصورش را نمى كرد] مى رساند).
در نزد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) صحبت از عيسى بن مريم(على نبيّنا و آله و عليه السلام) و اينكه وى بر روى آب راه مى رفت به ميان آمد، حضرت فرمودند: «لَو زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى فِى الهَوَى»(6)؛ (اگر يقين او بيشتر بود، بر روى هوا راه مى رفت). از اين روايت به خوبى مى توان استفاده كرد كه كرامات، رابطه مستقيم با ازدياد يقين دارد، هر چه يقين بيشتر شود كرامات و تصرفات وسيع تر و همچنين استفاده مى شود كه انبياء(عليهم السلام) با حفظ جلالت و بزرگوارى آنها داراى يقينى متفاوت بودند و افضل از همه آنها پيامبر گرامى اسلام محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) است كه از كلام منسوب به حضرت على(عليه السلام) مى توان اين مطلب را درك كرد: «از مولى سؤال شد شما افضل هستيد يا موسى و عيسى(عليهما السلام) و غيره؟ حضرت با استدلال فرمودند: من. وقتى سؤال شد شما افضل هستيد يا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)؟ فرمودند: «اَنَا عَبدٌ مِن عَبِيدِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)» يعنى: (من بنده اى از بندگان محمد(صلى الله عليه وآله) هستم).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.