پاسخ اجمالی:
طبق آیات و روایات، آرزوی طولانی موجب آفاتی است؛ از جمله: 1- موجب قساوت قلب و دوری از خدا می شود؛ در حدیث قدسی آمده: «اى موسى، آرزوى خود را طولانى مكن كه قلب تو را قسىّ مى كند و كسى كه قلب او قسى شد از من دور است». 2- موجب فراموشی آخرت می شود؛ امام علی(ع) می فرماید: «آرزوی طولانى، آخرت را به فراموشی مى سپارد». 3 - موجب تأخیر توبه می شود؛ 4- پشیمانی و حسرت به دنبال دارد؛ 5- موجب افراط و زیاده روی می شود و ...
پاسخ تفصیلی:
مولى على(عليه السلام) در نهج البلاغه مى فرمايند: «أَيُّهَا النّاسُ إِنّ أَخوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُم إِثْنان: إتِّباعُ الهَوَى وَ طُولُ ألاَمَلِ فَأَمَّا إِتِّباعُ الهَوَى فَيَصُدُ عَنِ الحَقِّ وَ أمّا طُولُ الأَمَلِ فَيُنْسِى الآخَرَةَ»(1)؛ (اى مردم ترسناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسم دو چيز است: يكى متابعت خواهش هاى نفسانى كه باز مى دارد از حق و دوم طولانى بودن اميد و آرزو كه آخرت را به فراموشى مى سپارد).
مراد از «امل» تعلق نفس به حصول چيز دوست داشتنى در آينده است و مرادف آن طمع و رجاء است الا اين كه «اَمَل» بيشتر در چيزى استعمال مى شود كه به دست آوردنش بعيد و دور است و طمع در چيزى كه نزديك است و رجاء و اميد حدّ فاصل بين «امل» و «طمع» است و طول امل عبارت از انتظار امرى دنيوى است كه حصول آن نياز به زمان و مهلتى دارد.(2)
امام علي(عليه السلام) فرمود: طولانى بودن آرزو موجب فراموشى آخرت است و اين واضح است؛ زيرا طولانى بودن آرزو عبارت از انتظار به دست آوردن چيز دوست داشتنىِ دنيوى است و اين موجب تداوم ملاحظه و نظر كردن و دل بستن به آن است و اين دلبستگى موجب روى گرداندن نفس از پرداختن به احوال آخرت است.
سبب درازى آرزو و اميد، دوستى و محبّت دنيا است، وقتى انسان با آن مأنوس شد و به لذّاتش مشغول شد، دورى كردن و ترك آن سخت است و دوست دارد اين دنيا و آنچه در آن است دائمى باشد و در اين حال ديگر به مرگى كه سبب مفارقت اوست نمى انديشد؛ زيرا كسى كه چيزى را دوست دارد، نمي خواهد درباره باطل كننده آن فكر كند و بينديشد، از اين رو دائماً تمنّاى بقاى دنيا مي كند.
و اگر به ناچار فكر مرگ و توبه و انجام اعمال اخروى از ذهن او بگذرد، از روزى به روزى و از ماهى به ماهى و از سالى به سالى به تأخير اندازد و گويد تا وقتى پا به سال گذاريم وقت است، وقتى سنّى از او گذشت گويد: تا پيرى فاصله است، وقتى پير شد گويد: اين خانه را تمام كنم و پسرم را داماد يا دخترم را عروس كنم، از اين سفر برگردم و همين طور توبه را به تأخير مى اندازد، تا اينكه مرگ او فرا می رسد در حالى كه غافل و غير آماده براى مرگ است، قلب او مستغرق در امور دنيوى است و در آخرت جز حسرت و ندامت و پشيمانى توشه اى ندارد و اين خسران مبين است.
اى جوان تو از زندگى كسانى كه عمرشان رفت و به آمال خود نرسيدند، عبرت گير، مثل بعضى از جوانها مباش كه تا جوان است گويد اول زندگانى است، خدايا اگر يك اطاق داشته باشم راضيم، گرچه اجاره اى باشد، بعد كه مى رسد گويد اجاره نشينى مشكل است خدا نجاتم دهد، آيا مى شود خانه اى 50 مترى از خودم داشته باشم؟ بعد كه مى رسد مى گويد اين كه مثل قبر است، اگر بنا باشد در دنيا هم در قبر باشم، اين كه زندگى نشد! در روايتى است كه از سعادت انسان، وسعت خانه است: «مِنْ سَعادَةِ المَرءِ سِعَةُ دَارِهِ» وقتى به هدف رسيد، باز بلندپروازى مى كند، گويا نمى داند كه آرزو نهايتى ندارد،(3) آمال، تمام شدنى نيست،(4) گويا كلام مولى را نشنيده كه: «اِعْلَم اَنَّكَ لَنْ تبلُغَ أمَلَك وَ لَنْ تَعدُوا اَجَلَك وَ اَنَّكَ فِى سَبِيلِ مَنْ كَانَ قَبلَكَ»(5)؛ (بدان و آگاه باش كه تو هرگز به آرزويت نمى رسى و از دست اجل و مرگ هرگز نمي تواني فرار كني و تو در راه پيشينيان خود هستى[آنها كه مردند و به آرزوهايشان نرسيدند]).
هر چه اميد و آرزوى خود را زياد كنى، مثل آدم تشنه كه آب شور مي خورد و بيشتر تشنه مى شود، بيشتر اميد و آرزو پيدا مى كنى، رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مَنْ كانَ يَأمُلُ أَنْ يَعِيشَ غَداً فَاِنَّهُ اَن يَعِيشَ اَبَداً»(6)؛ (كسى كه آرزو كند فردا زنده باشد، آرزو مى كند كه هميشه زنده باشد و زندگى ابدى داشته باشد) ولى زهى خيال باطل. خداوند بزرگانى چون پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) و جانشين وى امام على(عليه السلام) را زندگى ابدى نبخشيد، [چگونه] به ما ببخشد؟! فقط در مورد حضرت خضر(عليه السلام) رواياتى رسيده كه بنا به مصالحى از آب حيات نوشيد(7) و خدا نسبت به او نيز آگاهتر است كه وضعش چگونه است؟ حتى امام زمان(عليه السلام) نيز زندگى ابدى نخواهد داشت پس ما در چه انديشه ايم؟!
قرآن در آیه 2 و 3 سوره «حجر» تلذّذ و غرق شدن در مادّيات و خوردن و بهره بردن را كه از شئون پيروى از نفس و هواهاى نفسانى است و طول آرزو را از اخلاق كافرين مى داند، مى فرمايد: «رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ * ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»؛ (چه بسا كسانى كه كافر شدند، آرزوى اسلام كنند [؛ ولى اينها چنين نمى كنند] پس رهايشان كن بخورند و بهره برند و آرزو آنها را مشغول كند به زودى مى دانند).
اخبار و روايات هم بر مذمت و پرهيز از طول امل، بسيار زياد است كه به عنوان نمونه در حديث قدسى آمده است: «يَا مُوسَى لَاتَطُلْ فِي الدُّنيَا أمَلَكَ فَيَقْسُوا لِذَلكَ قَلبَكَ وَ قَاسَى القَلب مِنِّى بَعِيدٌ»(8)؛ (اى موسى، آرزوى خود را در دنيا طولانى مكن كه قلب تو را قسّى و سخت مى كند و كسى كه قلب او قسى و سخت شد از من دور است).
در روايت نبوى معروف که از طرق مختلف رسيده نبىّ اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: «اى اباذر، بپرهيز از طول آرزوهاى خود؛ زيرا تو در روز خود (كه امروز است) هستى و در بعد امروز نيستى، اگر براى تو فردائى باشد، در فردا باش، چنانكه در امروزى و اگر براى تو فردائى نبود، پشيمان بر زياده روى و افراط خود در امروز نيستى. اى اباذر چه بسيار كسانى كه اميد به روزى بسته بودند، و نتوانستد آن را تكميل كنند، و چه بسيار منتظر فردائى كه به فردا نرسيد، اى اباذر اگر در اجل و عاقبت آن بنگرى، از آرزو و فريب آن غضبناك شوى. اى اباذر اگر صبح كردى با نفس خود نسبت به عصر سخن گو و اگر عصر كردى نسبت به صبح سخن مگو، و از سلامتى خود قبل از بيمارى استفاده كن، و از زندگيت قبل از مرگت فائده ببر، زيرا نمى دانم اسم تو فردا چيست».(9)
از انس نقل شده كه گفت: پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطى كشيدند و فرمودند: «اين انسان است» و خطى ديگر در كنار آن كشيدند، فرمودند: «اين هم اجل و مرگ است» و خط ديگرى دورتر از خط دوم كشيده فرمودند: «اين هم آرزو و اميد انسان است، در فكر آن بسر مى برد كه نزديكتر (يعنى مرگ) او را مى گيرد».(10)
در روايتى ديگر شبيه به اين مضمون هست كه حضرت سه چوب به جاى خط گذاردند.(11) در روايتى آمده كه دو بنده از بندگان خدا به هم برخورد كردند، يكى به ديگرى گفت: كوتاهى آرزوى تو چقدر است؟ گفت: اين كه اگر صبح كنم اميد ندارم عصر كنم و اگر عصر كنم اميد ندارم صبح كنم. ديگرى گفت تو آرزويت طولانى است، اما من اميد ندارم اگر نفسى بكشم بازگردد و اگر داخل شد خارج شود.(12)
و در صحيفه سجاديه امام زين العابدين(عليه السلام) مى فرمايد: «اَللّهُمَ صَلِّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اكْفِنا طُولَ الاَمَلّ وَ قَصِّره عَنَّا العَمَلَ حَتَّى لانُؤَمِّل استِتْمام سَاعَةٍ بَعدَ سَاعَةٍ وَ لَااِستِيفاءَ يَومٍ بَعدِ يَومٍ وَ لااتِّصَالَ نَفسٍ وَ لَالُحُوقَ قَدَمٍ بَقَدَمٍ وَ سَلّمنَا مِن غُرُورِهِ وَ أمَنّا مِنْ شُرُورِهِ»(13)؛ (خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست و طول آرزو را از ما كفايت فرما[و ما را بى نياز از اميدهاى طولانى قرار ده] و آن را با صداقت در عمل كوتاه كن، تا اين كه آرزوى تمام كردن ساعتى بعد از ساعتى و گذراندن روزى بعد از روزى و اتّصال نفسى به نفسى و ملحق كردن قدمى به قدمى را نداشته باشيم و ما را از فريب آرزوهاى طولانى سالم و از شرورش ايمن بگردان).
اين امامى كه داراى مقام عصمت است اين گونه در خانه خدا راز و نياز مى كند، كى مى شود كه ما دعا كردن را هم از اينان ياد گيريم و مثل آنكه هشتاد سال از عمرش گذشته و هنوز در كنار خانه خدا دست بلند مى كند و گوید: فلان خانه را نصيبم گردان و خانه ام كوچك است بزرگ گردان و وضع ماليم را بهتر از اين گردان، نباشيم. اى انسان عمرت رفت دعا مكن خدا به تو بدهد، دعا كن از تو بگيرد شقاوت و حسادت و تكبر و رذائل اخلاقى را و به ويژه طولانى بودن آرزو را از تو بگيرد، كه هر چه انسان پيرتر مى شود، حريص تر و اميدهايش بيشتر مى گردد و رفع رذائل و موانع رسيدن به كمالات مقدم بر اكتساب فضائل است. در ديوان منسوب به امام على(عليه السلام) است:
تُؤمِّلُ فى الدّنيا طويلا و لا تدرى *** اذا جَنّ ليلْ هل تَعيشُ الى فَجر
فَكم من صحيح مات من غير علّة *** و كم مريض عاش دهراً الى دهر
و كم مِنْ فَتىً يُمسى و يُصْبحُ أمناً *** و قَد نُسِجّت أكفانُه و هُوَ لا يَدرى(14)
آرزوى دور و دراز در دنيا دارى، و نمى دانى كه اگر شب شد، آيا تا به صبح زنده اى يا نه! چه بسا افراد سالمى كه بدون مَرضى مردند و چه بسيار مريضهائى كه روزگار تا روزگار زندگی كردند؛ و چه بسيار جوان كه شب و روز مى گذرانند و ايمن هستند در حالى كه كفنهاى آنها بافته شده و آنها نمى دانند.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.