پاسخ اجمالی:
مسئله تفرق و انشعاب صوفيان در طول تاريخ مطرح بوده، چنانچه «هجويرى» مى نويسد: «من سيصد كس فقط اندر خراسان ديدم كه هر يك مشربى داشته، كه يكى از آن اندر همه عالم بس بود». همچنين «مونتگمرى» مى نويسد: «شماره طرائق به دويست طريقه بالغ مى شود و هر دسته اى از آن نيز شامل شاخه مستقلى مى گردد... و هر گروه تحت رهبرى شيخى مسيرى را دنبال مى كند». همین تکثر و رقابت بین گروه ها باعث درگيرى مشايخ با يكديگر می شد لذا «مولوى» برای توجیه این اختلافات می گوید: «دو ولى خدا همچون دو شيرند و در يك موضع نگنجند».
پاسخ تفصیلی:
مسئله تفرق و تعدد سلاسل و انشعاب صوفيان، در طول تاريخ همچنان ادامه داشته و با ظهور مشايخ بزرگ، شماره طرائق نيز فزونى گرفته است و در عصر رواج و رونق مسلك تصوف، شاخه هاى فراوانى از آن سر زده و تعداد سلسله هاى آن به صدها طريقه رسيده است. مثلا در قرن پنجم قمری در منطقه خراسان سلسله هاى متعددى به وجود آمده بود. چنانچه «هجويرى» درباره مشايخ قرن پنجم قمری در خراسان مى نويسد: «من سيصد كس ديدم اندر خراسان تنها كه هر يك مشربى داشته، كه يكى از آن اندر همه عالم بس بود».(1)
اين تفاوت مشرب ها، انشعابات فراوانى در بين اعضاى رهروان طريقت پديد مى آورد، زيرا هر گروه تحت رهبرى شيخى مسيرى را دنبال مى كرد و در نتيجه در مسلك تصوف، طبقات و طريقه هاى متعددى به وجود مى آمد.
«ماسينيون» خاورشناس فرانسوى تحت عنوان «طريقه» تعداد بسيارى از سلسله هاى صوفيان را نام مى برد.(2) همچنين «مونتگمرى» درباره سلسله هاى صوفيان مى نويسد: «طبق ليستى كه اخيراً تهيه شده، شماره طرائق به دويست طريقه بالغ مى شود و هر دسته اى از آن نيز شامل شاخه مستقلى مى گردد».(3)
شيخ احمد جام (536 ق) با توجه به حديث 72 فرقه اسلامى و مُصاب بودن يكى از آنها مى گويد: «يك قوم از صوفيان و درويشان بر راه راست اند كه بر سنت رسول اند، ديگر همه بر هيچ چيز نيند».(4)
يكى از علتهاى مهم درگيرى مشايخ، مسئله رقابت آنان با يكديگر و جلب اعتماد مردم و جذب مريدان بود. اگر «شيخى» به جايى وارد مى شد، شيخ محلى با او از در مخالفت وارد مى شد و مى كوشيد تا او را از آنجا براند و حوزه شخصى و ميراثى خود را همچنان حفظ كند. «محمد بن منور» اين چنين درگيريها را به سگ غريبى همانند مى كند كه در ميان سگان كوى قرار گرفته باشد(5) يا آنكه مرغى بخواهد دانه اى را از پيش مرغان ديگر برچيند.(6)
به تعبير «مولوى» به سر بردن دو رهبر در يك جا ممكن نبود، زيرا: «دو ولى خدا! همچون دو شيرند و در يك موضع نگنجند»!(7) «عبدالرحمن جامى» (898 ق) درباره «ژنده پيل» (536 ق) مى نويسد: ««خواجه مودود چشتى» با مريدان بيامد تا شيخ الاسلام ژنده پيل را که از جام آمده بود و به ارشاد مردم مى پرداخت از ولايت هرات بيرون كند يا او را به قتل آرد».(8) با همه اينها، صوفيها مى گويند: ما پشت پا به هر تحزب و تعصب و فرقه بازى زده ايم و از قيل و قال مدرسه و جنگ هفتاد و دو ملت بركناريم، سختگيرى و تعصب خامى است و خامى نشانه كفر است! و راستى که این ادعا چه مضحك است!.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.