پاسخ اجمالی:
«عدالت» در مفهوم گسترده اسلامی اش فراتر از «دادگری» بوده و به معنی حالت خدا ترسى باطنى است كه به صورت يك ملكه و خصلت در آمده و انسان را از انجام گناه باز مى دارد، جالب اين كه در تعالیم اسلامی وجود اين ملكه براى كارهائى كم اهمّيت تر از مسأله مديريّت و فرماندهى، شرط شمرده شده، مانند عدالت در مورد شهود، يا امام جماعت. بنابراين، مسلّم است كه در پستهاى كليدى بايد مرحله والائى از تقوا شرط باشد. مسأله عدالت به قدرى مهم است كه اميرمؤمنان(ع) در خطبه 131 آن را به عنوان هدف اصلى حكومتش معرّفى مى كند.
پاسخ تفصیلی:
از مهمترين اوصافى كه در هر فرمانده و مدير نهايت لزوم را دارد، «پيراستگى از هر گونه تبعيض و ظلم» است. البتّه عدالت در مفهوم گسترده اسلامى اش از دادگرى فراتر است، و به معنى ترك گناهان كبيره، و عدم اصرار بر صغائر آمده، يا به تعبير دقيق تر، آن حالت خدا ترسى باطنى است كه به صورت يك ملكه و خصلت در آمده و او را از انجام گناه باز مى دارد، و سدّى ميان انسان و گناه مى كشد. فرق «عدالت» با «عصمت» اين است كه در مورد معصوم ارتكاب گناه عادتاً «غير ممكن» است، ولى در مورد شخص عادل «مشكل» مى باشد، يعنى حالتى از درون در برابر تمايلات نفسانى سدّى ايجاد مى كند، اگر آن تمايلات شديد باشد ممكن است همچون سيلابى شديد اين سد را بشكند، يا از روى آن عبور كند، ولى به هر حال اين سيلاب آزاد نيست و هميشه با سدّى رو به رو مى باشد و اين بهترين مثال است كه مى توان براى ترسيم ملكه عدالت زد. هر گاه بعد از شكسته شدن اين سد، بلافاصله با توبه، خودسازى و ترميم شود، عدالت تجديد مى گردد؛ و گرنه اين (ملكه) از ميان رفته و جاى خود را به نافرمانى و فسق مى سپارد. جالب اين كه در دستورات اسلام وجود اين ملكه براى كارهائى كم اهمّيّت تر از مسأله مديريّت و فرماندهى، شرط شمرده شده مانند عدالت در مورد شهود، يا در مورد امام جماعت. بنابراين، مسلّم است كه در پستهاى كليدى بايد مرحله والائى از تقوا شرط باشد.
قرآن مجيد با صراحت همه مسلمانان را مخاطب قرار داده، و دعوت به اقامه كامل عدل مى كند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلى أَنْفُسِكُمُ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الاقْرَبينَ»(1)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! كاملاً قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه [اين گواهى] به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما باشد!) به اين ترتيب، هر نوع ملاحظه كارى را در زمينه اجراى اصول عدالت، حتّى در مورد نزديكترين نزديكان، ممنوع مى شمارد.
مسأله عدالت به قدرى مهم است كه امير مؤمنان على(عليه السلام) آن را به عنوان هدف اصلى حكومتش معرّفى مى كند، آنجا كه مى گويد: «اَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذى كانَ مِنّا مُنافَسَةً فى سُلْطان وَ لا التِماسَ شَىْء مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَ لكِنْ لِنَرِدَ الْمَعالِمَ مِنْ دينِكَ وَ نُظْهِرَ الاصْلاحَ فى بِلادِكَ فَيَامَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ وَ تُقامَ الْمُعَطَّلةُ مِنْ حُدوُدِكَ»(2)؛ (خدايا تو مى دانى آنچه از ما در به دست گرفتن زمام حكومت واقع شد، به خاطر رغبت در امر حكومت و سلطنت نبود، و نه براى به دست آوردن متاع دنيا، هدف اين بود كه تعاليم دينت را زنده كنيم، و صلح و مسالمت را در شهرهايت آشكار سازيم، تا بندگان مظلوم تو احساس امنيّت كنند، و حدود و قوانين تو را بر پا سازيم).
پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) به تمام ولات و امرا و فرماندهان شديداً هشدار مى دهد و مى فرمايد: «أَيُّما وال وَلِىَ الامْرَ مِنْ بَعْدى اُقيمَ عَلى حَدِّ الصِّراطِ وَ نَشَرَتِ الْمَلائِكَةُ صَحيفَتَهُ فَإِنْ كانَ عادِلاً أَنْجاهُ اللّهُ بِعَدْلِهِ وَ إِنْ كانَ جائِراً إِنْتَفَضَ بِهِ الصِّراطُ حَتّى تَتَزايَلَ مَفاصِلُهُ ثُمَّ يَهْوى إِلَى النّارِ»(3)؛ (هر كس بعد از من ولايت و منصبى را بپذيرد، روز قيامت او را در كنار صراط نگه مى دارند؛ و فرشتگان نامه اعمال او را مى گشايند، اگر عادل بوده خدا او را به بركت عدالتش نجات مى دهد، و اگر جائر و ظالم بوده، صراط آنچنان فشارى بر او وارد مى كند كه تمام مفاصلش از هم جدا مى شود سپس در آتش سرنگون مى گردد!).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.