پاسخ اجمالی:
«علم» و «قدرت» دو ملاک مهم در گزينش فرمانده است. قرآن در قضیه انتخاب «طالوت» به عنوان فرمانده بنی اسرائیل توسط خداوند روی این دو خصوصیت او تاکید کرده و آنها را دلیل انتخاب شدنش می داند. اين سخن نشان می دهد كه در معيارهاى گزينش فرمانده، مهم «دانائى» و «توانائى» است. امام صادق(ع) مى فرمايند: «كسى كه بدون آگاهى كارى را انجام مى دهد، مانند كسى است كه از بيراهه سير مى كند، هر چه سريعتر برود از مقصد دورتر مى شود».
پاسخ تفصیلی:
اين دو ملاک چنانكه مى دانيم در قرآن مجيد صريحاً آمده است، و به عنوان دو ارزش مهم در مسأله گزينش فرمانده روى آن تكيه شده است.
ماجرا چنين بود كه بنى اسرائيل گرفتار سلطان جبّار و مستبد و خود كامه اى به نام «جالوت» شده بودند، و در زير فشار اين نظام ستمگر دست و پا مى زدند. براى يافتن راه نجات از پيامبرشان «اشموئيل» كمك خواستند، و تقاضا كردند كه فرماندهى شايسته براى آنان برگزيند، تا صفوف آنها را متّحد سازد، و با طاغوت عصر خود به مبارزه برخيزند.
«اشموئيل» جوان نيرومند و بيداردل و آگاهى را به نام «طالوت» براى اين هدف مهم برگزيد. او يك روستائى زاده بود که از نظر مادّى فقير، و از نظر نسب از يك خانواده گمنام! هنگامى كه سردمداران بنى اسرائيل از اين گزينش، سخت در تعجّب فرو رفتند و گفتند: «قالُوا أَنّى يَكُونُ لَهُ الْمُلُكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»(1)؛ (چگونه ممكن است طالوت حاكم و فرمانده ما باشد، در حالى كه ما از او شايسته تر به حكومتيم، و او از نظر مالى تهيدست است!) چرا از قبائل معروف، و بزرگزادگان بنى اسرائيل و ثروتمندان مشهور يكى را انتخاب نكردى؟! شايسته تر از طالوت بسيارند!
اشموئيل در يك پاسخ اجمالی و كوتاه، معيار گزينش او را چنين بيان كرد: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»(2)؛ (اين يك گزينش الهى است، خداوند او را بر شما برگزيده و بر علم و قدرت جسمانى او افزوده)، اشاره به اين كه علم و قدرت اكتسابى او با امدادهاى الهى افزايش يافته و در او موهبت و اكتساب به هم آميخته است. اين پاسخ محكم، ناآگاهان بنى اسرائيل را بيدار كرد و به آنها نشان داد كه در معيارهاى گزينش فرمانده، سخت در اشتباهند؛ شخصيّت نياكان، شهر و قبيله و یا ثروت و امكانات مادّى، هرگز رمز پيروزى در ميدان نبرد نيست؛ و در مسأله گزينش فرمانده يا مدير نمى تواند نقش اصلى داشته باشد. مهم «علم» و «قدرت» يا «دانائى» و «توانائى» است. البتّه ذكر اين نكته لازم است كه، منظور از آگاهى و علم در اينجا آن نوع علم و آگاهى است كه با گردش كار مدير و فرمانده پيوند دارد، و در حوزه مأموريّت او اثر مى گذارد.
بسيار است تشكيلاتى كه مديران آنها به خاطر حاكميّت روابط شخصى و خصوصى، اين دو ضابطه سرنوشت ساز را به دست فراموشى سپرده، و از هم متلاشى شده اند. مدير ناآگاه يا ناتوان تشكيلات خود را به ورشكستگى و سقوط مى كشاند و چنين فرماندهى در ميدان نبرد نيز سرنوشتى جز شكست ندارد.
امام صادق(عليه السلام) در اين زمينه چنين مى فرمايند: «أَلْعامِلُ عَلى غَيْرِ بَصْيرَة كالسّائِرِ عَلى غَيْرِ الطَّريقِ لاتَزيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ عَنِ الطَّريقِ إِلاّ بُعْداً»(3)؛ (كسى كه بدون بصيرت و آگاهى كارى را انجام مى دهد، همانند كسى است كه از بيراهه سير مى كند كه هر قدر سريعتر مى رود از مقصد دورتر مى شود).
در همين زمينه، پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: «مَن اسْتَعْمَلَ عامِلاً عَنِ المُسْلِمينَ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ فيهِمْ مَنْ هُوَ أَوْلى بِذلِكَ مِنْهُ، وَ أَعْلَمُ بِكِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ، فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ جَميعَ المُسْلمينَ»(4)؛ (هر كس از ميانه مسلمانان فرماندارى را برگزيند در حالى كه مى داند ديگرى نسبت به او، اولويّت دارد و به قرآن و سنّت آگاهتر است، به خدا و رسول او و جميع مسلمانان خيانت كرده است).
به راستى اين حديث كه هم ناظر به بُعد مكتبى و تعهّد، و هم بُعد تخصّصى و آگاهى است پشت انسان را مى لرزاند و به همگان هشدار مى دهد كه در همه جا اصل لياقت و آگاهى و اولوّيتها را دقيقاً مراعات كنند. اين نيز روشن است كه بخشى از اين دو امتياز ذاتى است و بخش مهمّى از طريق اكتساب فراهم مى گردد مخصوصاً از طريق تجربه و سابقه كار و لذا بايد مديران و فرماندهان را در اين دو جنبه پرورش داد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.