پاسخ اجمالی:
هدف از «سازماندهى»، تقسيم كار در مجموعه است تا هركارى به مسئول لایق و متخصص سپرده شود و افراد به صورت يك مجموعه كاملا منسجم و مكمل عمل كنند و با رعایت سلسله مراتب با مديريت در ارتباط باشند. براى «سازماندهى» بايد به لياقتها، استعدادها، تخصصّها و تقوا، فوق العاده اهمّيّت داد، و از تمام عناصر شايسته، نه تنها استفاده كرد، بلكه آنها را به معنى واقعى كلمه «صيد» كرد. در سیره پيامبر(ص) آمده که ایشان حتّى براى رساندن يك پيام، بررسى مى كرد و كسى را برمى گزيد كه از همه براى ابلاغ آن شایسته تر باشد.
پاسخ تفصیلی:
هدف از «سازماندهى» تقسيم كار در يك مجموعه است، به گونه اى كه مسائل زير در آن تأمين گردد:
الف) هيچ كارى، بدون مسئول نماند، و در عين حال از تداخل و تضادّ مسئوليّتها جلوگيرى به عمل آيد.
ب) هر كارى به افرادى كه دقيقاً از عهده آن برمى آيند سپرده شود.
ج) كلّ افراد به صورت يك مجموعه كاملا منسجم عمل كنند، به طورى كه كار هر يك، مكمّل عمل ديگرى باشد.
د) سلسله مراتب، در تقسيم مسئوليّتها در نظر گرفته شود.
ه) تمام افراد از طريق سلسله مراتب با مديريّت يا فرماندهى در ارتباط باشند.
براى «سازماندهى» بايد به لياقتها، استعدادها، تخصصّها و تقوا، فوق العاده اهمّيّت داد، و از تمام عناصر شايسته، نه تنها استفاده كرد، بلكه آنها را به معنى واقعى كلمه «صيد» كرد.
در حالات پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) مى خوانيم كه حتّى براى رساندن يك پيام ميان اصحاب و ياران خود بررسى مى كرد، و كسى را برمى گزيد كه از همه شايسته تر براى ابلاغ آن پيام باشد. چنانچه در مسأله قرائت آيات سوره برائت در موسم حج براى مشركان مكّه كه در حقيقت «اعلام پايان عمر شرك و بت پرستى» و يكى از مراحل مهمّ تاريخ اسلام بود، پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) اصرار داشت كه طبق فرمان الهى، على(عليه السلام) عهده دار آن شود؛ چرا كه از همه براى اين كار شايسته تر بود.(1)
در غزوه «خيبر» هنگامى كه ديگران از فتح نيرومندترين دژهاى خيبر عاجز ماندند، پيامبر اکرم(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصاً سازماندهى لشكر را به دست گرفت، و جمله تاريخى معروفش را فرمود: «لاعْطِينُّ الرّايَةَ غَدَاً رَجُلا يُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ يَفْتَحُ اللّهُ عَلى يَدَيْهِ يَأْخُذُها عَنْوَةً...»؛(2) (فردا پرچم را به دست كسى مى سپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند، و اين قلعه به دست او فتح مى شود!)، سپس پرچم را به دست امام على(عليه السلام) داد و در همان روز دژ نيرومند يهود سقوط كرد.
در حديث معروفى اين نكته بسيار پر ارزش كه از مهمترين اصول مديريّت و سازماندهى است از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود: «مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى السَّفالِ إلى يَوْمِ القِيامَةِ»(3) (كسى كه بر جماعتى امامت كند و رهبرى آنها را بر عهده گيرد در حالى كه در ميان آنها فردى از او آگاهتر وجود دارد، پيوسته كار آن گروه رو به سقوط مى رود!) اين اصل در تمام مراحل مديريّت و فرماندهى صادق است.
باز در جای دیگر پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «مَنْ وَلىّ مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمينَ شَيْئاً، فَوَلىّ رَجُلا وَ هُوَ يَجِدُ مَنْ هُوَ أَصْلَحُ لِلْمُسْلِمينَ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»؛(4) (كسى كه متصدّى امور مسلمانان شود و فردى را به عنوان سرپرستى كارى تعيين كند، در حالى كه مى تواند كسى را پيدا كند كه براى مسلمانان از او بهتر باشد به خدا و رسولش خيانت كرده است!).
در گذشته معمول بود كه لشكر را به چهار بخش تقسيم مى كردند: «مَيْمَنَه»، «مَيْسَره»، «قلب سپاه» و «مقدّمه يا طلايع». حتّى در لشكر 72 نفرى به ظاهر كوچك و در معنى بزرگ حضرت امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا، اين معنى دقيقاً رعايت شد. يكى از ياران خاص را در مَيْمَنَه قرار داد، و ديگرى را در مَيْسَرَه، و خود امام(عليه السلام)در قلب لشكر قرار گرفت، (مقدّمه لشكر معمولا مربوط به مواقعى بوده كه نقل و انتقالى صورت مى گرفت كه براى پيشگيرى از هر نوع غافلگير شدن، مقدّمه در فاصله اى جلوتر حركت مى كرد، تا تمام مسير را زير نظر بگيرند و در صورت احساس خطر و بودن دشمن در كمينگاه، به وسيله پيكهاى تيزرو فرمانده لشكر را باخبر كنند). البتّه در جنگهاى امروز كه تاكتيكها دگرگون شده، مديريّت و سازماندهى جنگ بسيار گسترده تر و پيچيده تر است.
در سازماندهى، حتّى بايد براى جانشينان احتمالى روى فرض وقوع ضايعاتى در نفرات، دقيقاً مطالعه، و افرادى براى اين منظور تعيين گردند. در جنگ «موته» كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصاً شركت نكرد، علاوه بر اين كه «جعفر بن ابيطالب» را به عنوان فرمانده لشكر تعيين فرمود، دستور داد كه اگر براى جعفر، حادثه اى پيش آيد «زيد بن حارثه» جانشين او شود و اگر او نيز شهيد گردد. «عبداللّه بن رَواحه» پرچم را به دست گيرد، و اگر براى او نيز، حادثه اى پيش آمد، مسلمانان نفر چهارمى را با مشورت برگزينند، و پيكار را در مقابل دشمن ادامه دهند.(5) چرا كه درگيرى در آن ميدان با سپاه عظيم روم بود كه اين گونه حوادث در آن پيش بينى مى شد. و همين طور هم شد. در يك سازماندهى دقيق، بايد هيچ موضوع پيش بينى نشده از نظر تشكيلات و سازمان، در آن نباشد، بلكه براى هر حادثه عادى و غير عادى، مسئول يا مسئولانى تعيين شوند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.