پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره «بقره» با صراحت مى گويد: «اين كتاب با عظمتى است كه هيچگونه شكى در آن نيست و مايه هدايت پرهيزكاران است». حقيقت همين است كه تا يك مرحله از تقوا در وجود انسان نباشد، ممكن نيست بتواند از كتب آسمانى و سرچشمه هاى هدايت بهره گيرد. حدّاقل تقوا آن است كه انسان در مقابل حق تسليم باشد و دشمنى و عناد و لجاجت به خرج ندهد؛ و كسانى كه فاقد اين مرحله از تقوا هستند مسلّماً به جايى نمى رسند و هيچ هدايتى را پذيرا نمى شوند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آیه دوم سوره «بقره» با صراحت مى گويد: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ»؛ (اين كتاب با عظمتى است كه هيچگونه شكى در آن نيست و مايه هدايت پرهيزكاران است). اين تعبير به خوبى تأثير تقوا را به عنوان زمينه ساز هدايت ثابت مى كند.
حقيقت همين است كه تا يك مرحله از تقوا در وجود انسان نباشد، ممكن نيست بتواند از كتب آسمانى و سرچشمه هاى هدايت بهره گيرد. حدّاقل تقوا آن است كه انسان در مقابل حق تسليم باشد، و دشمنى و عناد و لجاجت به خرج ندهد. كسانى كه فاقد اين مرحله از تقوا هستند مسلّماً به جايى نمى رسند و هيچ هدايتى را پذيرا نمى شوند.
طبيعى است كه هر قدر روح تقوا و تسليم در مقابل حق و پذيرش واقعيّت ها در انسان قوى تر گردد، استفاده او از منابع هدايت نيز به همان نسبت بيشتر مى شود.
منابع هدايت و در رأس همه آنها «قرآن مجيد» همچون باران حيات بخش است كه تنها در زمين هاى آماده و شيرين انواع گل هاى معرفت را مى روياند؛ زيرا شوره زار ثمرى جز خس ندارد.
تعبير به «هُدَىً»؛ (هدايت) به صورت «مصدر» تأكيدى بر اين واقعيّت است كه اگر روح تقوا در انسان زنده شود قرآن براى او يك پارچه هدايت خواهد بود. (دقت كنيد)
بعضى از مفسّران بزرگ گفته اند: كه از اين تعبير چنين بر مى آيد كه پرهيزگاران در ميان دو هدايت قرار گرفته اند، همان گونه كه منافقان و كفّار در ميان دو ضلالت اند. هدايت نخست از ناحيه سلامت فطرت تأمين مى شود، و در اين حال انسان احساس مى كند كه نيازمند به حقيقتى در بيرون وجود خويش است؛ در اين هنگام ايمان به وجود يك مبدأء پنهان از حس پيدا مى كند، چرا كه اين نياز را در ساير موجودات نيز مى بيند و نيز به اين حقيقت مى رسد كه همان طور كه هيچ يك از نيازمندى هاى او در امر خلقت ناديده گرفته نشده مسأله هدايت به آنچه موجب نجات از مهلكات اعمال و اخلاق است نيز درباره او انجام مى گردد و اين در حقيقت همان ايمان به توحيد و نبوّت و معاد كه اصول اصلى دين است، مى باشد.(1)
بعضى نيز گفته اند: منحصر ساختن هدايت قرآن به پرهيزگاران به خاطر آن است كه فقط آنها از هدايت قرآن بهره مى گيرند و منتفع مى شوند و چون ديگران انتفاعى نمى برند هدايت قرآن براى آنها منتفى است.(2)
فخررازى در يكى از تعبيرات خود چنين نتيجه گيرى مى كند كه: «اگر براى متّقين فضيلتى جز آنچه در اين آيه است نباشد، كافى است و از سوى ديگر در آيه 185 سوره «بقره» آمده است كه قرآن «هُدىً لِلنَّاسِ»؛ (مايه هدايت همه مردم) شمرده شده. از ضميمه كردن آن با آيه مورد بحث استفاده مى شود آنها كه از هدايت قرآن بهره نمى گيرند در حقيقت در زمره انسان ها نيستند».(3)
گرچه در ميان اين تفسيرها منافاتى نيست ولى تفسيرى كه در آغاز ذكر كرديم روشن تر به نظر مى رسد، و از اين جا معلوم مى شود اين كه بعضى خواسته اند كلمه «متقين» را حمل بر مجاز كنند و بگويند مراد كسانى هستند كه دوست دارند در مسير تقوا گام بردارند، تا اشكال تحصيل حاصل به وجود نيايد، مطلب درستى به نظر نمى رسد. چرا كه طبق تفسيرى كه در بالا گفتيم تقوا مراتبى دارد، يك مرحله آن زمينه ساز هدايت قرآن، و مراحل بالاتر آن محصول هدايت قرآن مى باشد.
در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه قرآن در آیه بعد از آيه فوق، پرهيزگاران را به عنوان كسانى كه ايمان به مبدأ و معاد دارند و نماز را بر پا مى دارند و زكات را ادا مى كنند معرفى كرده است. میفرماید: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»؛ ([پرهیزکاران] کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان می آورند و نماز را برپا می دارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم ، انفاق می کنند) با این حال آيا هدايت قرآن نسبت به آنها تحصيل حاصل نمى شود؟!
ولى با توجّه به يك نكته پاسخ اين سؤال نيز روشن مى شود، و آن اين كه: رسيدن به اين مرحله از ايمان و عمل پايان راه نيست، و هنوز تا رسيدن به مرحله تكامل شايسته انسان مراحل فراوان ديگرى در ميان است كه بايد پيموده شود و پرهيزگاران با داشتن اين مرحله از تقوا مى توانند با استفاده از هدايت قرآن به مراحل بالاتر و والاتر هدايت شوند.
در قرآن مجيد تعبيرات ديگرى نظير آنچه در بالا آمده نيز ديده مى شود. مانند: آيه 48 سوره «حاقه» «وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ»؛ (و به يقين اين قرآن، تذكرى براى پرهيزگاران است).
آيه دوم سوره «بقره» قرآن را مايه هدايت پرهيزگاران مى شمرد و در اين جا مايه تذكّر و مى دانيم تذكّر از مقدمات هدايت است و لذا جمعى از مفسّران، هنگامى كه به اين آيه رسيده اند گفته اند: «سخن در اين آيه همان است كه در آغاز سوره بقره آمده است». به هر حال اين آيات شاهد گويايى است بر تأثير تقوا به عنوان زمينه ساز معرفت و هدايت.
آیه 29 سوره «انفال» رابطه تقوا و معرفت را با وضوح بيشترى بيان مى كند. روى سخن را به مؤمنان كرده; مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ يُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَيِّئاتِکُمْ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد، براى شما [نورانيت درون و] وسيله تشخيص حق از باطل قرار مى دهد).
«فُرْقانْ» به گفته بعضى از ارباب لغت اسم مصدر است و به گفته بعضى «مصدر» ولى به تصريح غالب مفسّران در اين گونه موارد معناى فاعلى دارد توأم با تأكيد (شبيه مفهوم صيغه مبالغه) و به معناى چيزى است كه حق را از باطل جدا مى سازد، و مفهوم بسيار گسترده اى دارد كه شامل قرآن مجيد، معجزات انبياء، دلايل روشن عقلى، شرح صدر، توفيق و نورانيّت باطنى و معنوى، و غير آن مى شود.(4)
به اين ترتيب قرآن مى فرمايد: تقوا زمينه ساز معرفت است كه در بعضى از مراحل كاملا قابل استدلال است و در مراحل ديگرى به امدادهاى معنوى الهى باز مى گردد.
قرآن مجيد روز جنگ بدر را «يَوْمُ الْفُرْقانْ» ناميده است از اين جهت كه نشانه هاى بارزى از تأييدات الهيّه نسبت به لشگر ايمان در مقابل لشگر شرك ظاهر گشت. دشمنان اسلام با داشتن عِدّه و عُدّه فراوان و لشگرى در حدود سه برابر مسلمانان چنان شكست سختى از سپاه اسلام خوردند كه هيچ كس انتظار آن را نداشت. بعلاوه چون جنگ بدر نخستين برخورد مسلّحانه مسلمين و مشركان بود صفوف اهل حق از اهل باطل جدا گشت و لذا «يوم الفرقان» ناميده شد.
قابل توجّه اين كه «فرقانا» در آيه مورد بحث به صورت نكره و مطلق ذكر شده كه هم دلالت بر عظمت اين نور الهى دارد و هم گستردگى آن، و شامل مسائل اعتقادى و مسائل عملى و هرگونه اظهار نظر در امور مهمّه زندگى مى شود و به اين ترتيب ميوه درخت تقوا، راه يافتن به شناخت هر خير و بركت و دور ماندن از هرگونه شر و فساد است.
فخررازى در شرح اين آيه مى گويد: «چون لفظ آن مطلق است بايد آن را حمل بر جميع فرق ها و جدايى هايى كه ميان كفّار و مؤمنان مى شود نمود. اين فرقان يا در احوال دنيا است يا آخرت، و احوال دنيا يا مربوط به قلب و باطن است يا ظاهر. در مورد قلب و باطن خداوند به مؤمنان هدايت و معرفت مى دهد و شرح صدر عنايت مى كند، كينه ها و حسدها و دشمنى ها را از دل هاى آنها بر مى كند درحالى كه قلب منافق و كافر مملوّ از اين اخلاق سوء است؛ زيرا هنگامى كه قلب با اطاعت الهى نورانى شد تمام اين ظلمات از آن زايل مى شود، و در جنبه هاى ظاهر نيز خداوند مسلمانان را برترى و فتح و پيروزى و نصر و ظفر مى بخشد».(5)
طولانى ترين آيه قرآن آيه 282 سوره «بقره» است که بعد از يك سلسله دستورات گوناگون مى فرمايد: «... وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليم»؛ (و از خدا بپرهيزيد. و خداوند به شما تعليم مى دهد ...).
قرطبى در تفسير خود مى گويد: اين يك وعده الهى است كه هركس تقوا پيشه كند خدا به او تعليم مى دهد. يعنى در قلب اش نورى قرار مى دهد كه آنچه به او القا مى شود درك مى نمايد.(6)
هرگز معناى اين سخن آن نيست كه ما به سراغ تحصيل علم و دانش نرويم و بگوييم تقوا و تهذيب نفس كافى است، همان گونه كه بعضى از صوفيه يا افراد منحرف ديگرى مانند آنها گفته اند. بلكه هدف آن است كه تقوا زمينه را براى كسب علم و دانش راستين آماده مى كند درست مانند سرزمين شيرين و آماده اى براى پاشيدن هرگونه بذر.
درست است كه در اين آيه، جمله «اِتَّقُوا الله» و جمله «يُعَلِّمُكُمُ الله» به صورت شرط و جزا ذكر نشده است و همين سبب گرديده كه بعضى استفاده رابطه علم و تقوا را از اين آيه انكار كنند. ولى قرار گرفتن اين دو در كنار يكديگر بدون شك بى حساب نيست، و اشاره اى است به رابطه اين دو با يكديگر؛ زيرا در غير اين صورت انسجام جمله هاى آيه زير سؤال خواهد رفت.
در آيه 28 سوره حدید بار ديگر رابطه تقوا و معرفت به وضوح نشان داده شده است؛ زيرا براى كسانى كه تقواى الهى پيشه كنند و ايمان به رسول خدا بياورند سه پاداش بيان فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِکُمْ کِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ ( ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن [در میان مردم و در مسیر زندگی خود] راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند غفور و رحیم است).
نخست اين كه: خداوند دو سهم و نصيب از رحمت اش را به چنين افرادى مى بخشد: سهمى به خاطر ايمان، و سهمى به خاطر تقوا، و يا سهمى به خاطر ايمان به انبياء پيشين، و سهمى به خاطر ايمان به پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) زيرا با اين كه مخاطب در آيه مؤمنان اند ولى به آنها دستور مى دهد به رسول خدا محّمد(صلى الله عليه وآله) ايمان بياورند و شأن نزول آيه نيز نشان مى دهد كه درباره گروهى از اهل كتاب و مسيحيان حبشه است كه قرآن را شنيدند و به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ايمان آوردند.(7)
ديگر اين كه خداوند به خاطر اين ايمان و تقوا نورى براى آنها قرار مى دهد كه راه خود را به وسيله آن باز كنند؛ «وَيَجْعَلْ لَّكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ».
گرچه بعضى خواسته اند مفهوم آيه را مقيد كرده و اشاره به نورى بدانند كه در صحنه قيامت در پيشاپيش مؤمنان و طرف راست آنها حركت مى كند همان گونه كه در آيه 12 سوره «حديد» آمده است: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ» .
ولى هيچ گونه دليلى بر اين تقييد در آيه مورد بحث نيست بلكه مفهوم آن همان گونه كه در تفسير الميزان نيز آمده است مفهوم گسترده اى است كه دنيا و آخرت را شامل مى شود، و به اين ترتيب نشان مى دهد كه ميان تقوا و روشن بينى رابطه نيرومندى است.
ديگر اين كه: گناهان آنها را در پرتو ايمان و تقوا مى بخشد و مشمول رحمت خاص اش مى سازد؛ «وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ».(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.