پاسخ اجمالی:
انسان هرگاه نفس خود را محاسبه می کند، باید در برابر خطاهایش او را سرزنش و مجازات کند؛ زيرا اگر در مقابل كارهاى خلاف، هيچ واكنشى نشان ندهد، باعث جرأت و جسارت نفس است. مراقبه و سپس محاسبه در صورتى اثر قاطع دارد كه مسأله «معاقبه» و كيفرهاى مناسب نسبت به نفس و هوس هاى سركش را در پى داشته باشد. ولى اين به آن معنى نيست كه انسان دست به اعمال خشونت بار نسبت به خويشتن بزند، بلكه منظور كارهايى شبيه روزه گرفتن و و محروم ساختن خويشتن از پاره اى لذّات مادّى و امثال آن هاست.
پاسخ تفصیلی:
انسان هرگاه نفس خود را محاسبه می کند باید در برابر خطاها و خلاف هائی که از او سرزده، او را سرزنش و مجازات کند زيرا اگر انسان حساب كند ولی در مقابل كارهاى خلاف هيچ واكنشى نشان ندهد، نتيجه معكوس خواهد شد؛ و به تعبير ديگر باعث جرأت و جسارت نفس است.
همان گونه كه وقتى انسان، كارمندان و كارگران و شركاى خود را پاى حساب حاضر مى كند و از آنها تخلّفها و نادرستيهايى در حساب مى بيند در برابر آن واكنش نشان مى دهد و به نوعى آنها را كيفر مى دهد ـ از مرحله خفيف و ملايم مانند سرزنش گرفته تا مرحله كيفرهاى مختلف ـ كسانى كه در مسير قرب خدا گام برمى دارند و به سير و سلوك مشغولند نيز در برابر نفس سركش بايد چنين باشند؛ در غير اين صورت محاسبه نتيجه معكوس مى دهد؛ يعنى موجب جرأت و جسارت بيشتر مى شود.
كوتاه سخن اين كه: مراقبه و سپس محاسبه در صورتى اثر قاطع دارد كه مسأله «معاقبه» و كيفرهاى مناسب نسبت به نفس امّاره و هوى و هوسهاى سركش را در پى داشته باشد و گرنه تأثير آن بسيار ضعيف خواهد بود. ولى اين به آن معنى نيست كه اعمال مرتاضان و بعضى از صوفيان منحرف را امضا كنيم و بر داستانهايى كه نمونه آن در پاره اى از كلمات «غزّالى» در «احياءالعلوم» آمده است صحّه بگذاريم كه مثلاً؛ انسان براى رياضت نفس يا جبران خطاهايى كه از او سرزده دست به اعمال خشونت بار نسبت به خويشتن بزند و مجازاتهاى خطرناك و ابلهانه اى نسبت به خود انجام دهد، بلكه منظور از «معاقبه» كارهايى شبيه روزه گرفتن، تعطيل كردن برنامه هايى كه در معرض هوى و هوس است و محروم ساختن خويشتن از پاره اى لذّات مادّى و امثال آنهاست.
به گفته مرحوم نراقى در معراج السّعاده: «اگر كار خلافى از او سرزد در مقام تنبيه خود بر آيد. مثلاً تن به عبادات سنگين و انفاق اموالى كه مورد علاقه اوست بدهد، اگر لقمه حرام يا مشتبهى خورده خويشتن را مقدارى گرسنگى دهد، و اگر زبان به غيبت مسلمانى گشوده، مدح او كند يا با سكوت، خود را تنبيه، يا با ذكر خدا آن را جبران نمايد؛ اگر شخص فقير و تنگدستى را كوچك شمرده و نسبت به او توهين كرده، مال فراوانى را به او ببخشد، و همچنين نسبت به ساير معاصى و تقصيرات در مقام جبران برآيد».(1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.