پاسخ اجمالی:
گروهى از محققان به نقد کتاب فصل الخطاب محدث نوری که درباره تحریف قرآن است پرداختند، مثلا سید محمدحسین شهرستانى، علّامه شیخ محمد جواد بلاغى، آیت الله سید ابوالقاسم خوئى، امام خمینی و... . مهمترین نقدی که به این کتاب وارد است استفاده از روایات ضعیف و جعلی می باشد.
پاسخ تفصیلی:
از روزى که این کتاب منتشر شد، گروهى از محققان به نقد این کتاب پرداختند. برخى از آنان عبارتند از:
1. فقیه محقق شیخ محمود، فرزند مرحوم شیخ ابوالقاسم معروف به معرّب تهرانى (متوفاى 1313 ه) در نقد آن کتابى در 300 صفحه به نام «کشف الارتیاب فى عدم تحریف الکتاب» نوشت و در آن، با دلایل روشن عدم تحریف قرآن را ثابت نمود، تا آن جا که مرحوم محدث نورى پس از مطالعه این کتاب، برخى از نظریات خود را تعدیل کرد.
2. سید محمدحسین شهرستانى (متوفاى 1315 ه) کتابى ارزشمند در نقد آن نوشت و آن را «حفظ الکتاب الشریف عن شبهة القول بالتحریف» نامید.
3. علّامه شیخ محمد جواد بلاغى (1284- 1351) مؤلف کتاب «آلاء الرحمن» در مقدمه کتاب خود نقدى روشن بر فصل الخطاب نوشته است.
4. مرجع شهیر سید ابوالقاسم خوئى (1317- 1411 ه) در کتاب «البیان»
فصلى به نام «صیانة القرآن عن التحریف» دارد و در آن روایات دالّ بر تحریف را که شیخ نورى گردآورى کرده، به نحو احسن ارزیابى نموده است.
5. استاد بزرگوار ما مرحوم آیة اللّه امام خمینی رحمه اللّه مى فرمود: محدث نورى انسانى صالح و اهل تشیع بود، ولى علاقه فراوانى به گردآورى روایات ضعیف و عجیب و غریب داشت، روایاتى که خِرد انسان آن را نمى پذیرد.
در عین حال، براى ارزیابى این کتاب باید گفت:
روایات ویژه اى که در این کتاب آمده و نشان از تحریف دارد، خواه به طور کلى تحریف را بیان کند یا مورد خاصى را نام ببرد، (1122) حدیث است که (61) روایت آن به طور عام قائل به تحریف است و (1068) روایت آن مورد خاصى را نام مى برد که در آن تحریف صورت گرفته است.
اکثریت قاطع این روایات از کتاب هایى گرفته شده که سند و اعتبار ندارند، یا نویسنده اش مجهول است و یا سند آن قطع شده، یا از پایه و اساس جعلى و بى اعتبار بوده است.
بیشتر این روایات از سه کتاب اخذ شده است:
1. کتاب قراءات نگارش احمد بن محمد سیّارى، از نویسندگان آل طاهر بود. او فردى ضعیف الحدیث، فاسد المذهب، کثیر الارسال معرفى شده است.(1)
2. کتاب على بن احمد کوفى (متوفاى 352 ه) که رجالیون، او را کذاب و باطل گرا معرفى کرده اند.
نجاشى، رجال شناس شیعه در حق او مى گوید: وى کوفى و از آل ابى طالب است و در آخر زندگى، راه غلوّ را پیش گرفت. مذهب او فاسد شد و کتاب هاى زیادى نوشت. اکثر آنها آکنده از خطا و اشتباه است. سپس مى گوید: غالیان براى این مرد، منزلت عظیمى قائلند.(2)
3. تفسیر على بن ابراهیم قمى، این تفسیر هر چند به نام او معروف شده است، ولى همه آن، تألیف او نیست. بخشى به قلم او و بخشى به قلم ابى الجارود است که شاگرد على بن ابراهیم آن را ضمیمه ساخته است.
شگفت اینجاست که راوى این کتاب که خود را شاگرد على بن ابراهیم معرفى مى کند و نامش ابو الفضل عباس بن محمد بن علوى است، ناشناخته است و در کتاب هاى رجال معرفى نشده است. از این جهت بر چنین تفسیرى نمى توان اعتماد کرد.(3)
آنچه از این گونه کتاب ها نقل شده مجموعاً (815) حدیث است. تنها (307) روایت باقى مى ماند که بیشتر آنها (107 روایت) به اختلاف در قرائت ها باز مى گردد، و به مسأله تحریف ربطى ندارد و بقیه آنها (200 روایت) را از کتاب هاى معتبر نقل کرده که همگى به خوبى قابل توجیه هستند یا اصلًا دلالتى بر تحریف ندارند و ایشان به اصرار آنها را در ادلّه اثبات تحریف گنجانده است.
علاقه مندان به شناخت واقعیت این روایات به کتاب «صیانة القرآن من التحریف» نگارش آیة اللّه معرفت مراجعه فرمایند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.