پاسخ اجمالی:
مسلمانان نهایت توجه را به حفظ و حمایت از قرآن داشته اند تا آن جا که همه موارد اختلافى در آن را از نظر اعراب، قرائت، حروف و آیاتش مى شناختند؛ لذا اگر تحریفى صورت گرفته بود، مسلمانان خصوصا امیرالمؤمنین(ع) و یاران خاص او سکوت نمی کردند.
پاسخ تفصیلی:
مرحوم سید مرتضى در این مورد سخنى دارد که عیناً آورده مى شود. وى مى گوید:
علم به درستى نقل قرآن، مثل آگاهى از شهرها و حوادث مهم و وقایع بزرگ و کتاب هاى مشهور و اشعار عرب است، عنایت فراوان و انگیزه هاى قوى بر نقل و نگهدارى آن بوده است، به حدى که هیچ چیزى به پایه آن نمى رسد، زیرا قرآن کریم معجزه نبوّت و سرچشمه علوم اسلامى و احکام دینى است و مسلمانان نهایت توجه را به حفظ و حمایت آن داشته اند تا آن جا که همه موارد اختلافى در آن را از نظر اعراب، قرائت، حروف و آیاتش مى شناختند. با این عنایت و دقت فراوان، چگونه ممکن است تغییر یا کاهش یافته باشد؟
وى مى افزاید: علم به تفسیر قرآن و بخش هاى آن، در صحت نقل مثل علم به همه آن است و مثل کتاب هاى تألیف شده اى مانند کتاب سیبویه و مُزَنى مشهور و یقینى است. آنان که به این جایگاه توجه دارند، همان گونه که از کلیت آن آگاهند، از تفصیل و جزئیات آن هم با خبرند. روشن است که عنایت به نقل و ضبط قرآن کریم، بیش از عنایت به ضبط کتاب سیبویه و دیوان شاعران است.(1)
نکته دیگرى که شایسته ذکر است این است که راهیابى تحریف به قرآن کریم، از زشت ترین جرائمى است که سکوت در برابر آن جایز نیست. اگر تحریفى صورت گرفته باشد، چگونه امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یاران خاص او همچون سلمان، ابوذر، مقداد و دیگران سکوت کرده اند؟ در حالى که مى بینیم آن حضرت و دختر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به غصب فدک اعتراض کردند، با آن که اهمیت و عظمت فدک یک دهم قرآن هم نیست؟!
گواه درستى این سخن آن است که ابىّ بن کعب و خلیفه سوّم در قرائت آیه «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ»(2) اختلاف پیدا کردند. ابىّ بن کعب اصرار داشت که از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، آن را با واو «والذین» شنیده است. نظر خلیفه سوم این بود که آیه واو ندارد «الذین». هنگام نگاشتن قرآن به صورت نسخه واحد و فرستادن به مرکز نواحى، میان آنان مشاجره پیش آمد. ابىّ او را تهدید کرد و گفت: این آیه باید با واو نوشته شود، وگرنه دست به شمشیر مى برم! ناچار واو را نوشتند.(3)
همچنین امام على(علیه السلام) دستور داد بخشش هاى عثمان را به بیت المال برگردانند و فرمود: به خدا قسم حتى اگر با آنها زنان به ازدواج در آمده یا کنیزان خریدارى شده باشند، برخواهم گرداند، چرا که در عدالت، گسترش است و هر که از عدالت به تنگ آید، از ستم بیشتر به تنگ خواهد آمد.(4)
اگر تحریفى صورت گرفته بود، برگرداندن آیات حذف شده به قرآن واجب تر و لازم تر بود. مى بینیم که امیرمؤمنان(علیه السلام) پس از آن که خلافت ظاهرى را به عهده گرفت، نسبت به خواندن نماز تراویح به جماعت و آهسته خواندن بسم الله در نمازهاى جهرى و موارد دیگر از بدعت هاى نو ظهور، به شدت انتقاد و اعتراض کرد. اگر در زمان خلفاى سه گانه چنین تحریفى در مورد قرآن پیش مى آمد، امام حتماً در مقابل آن مى ایستاد و بدون هراس آن چه را حذف شده بود به قرآن بر مى گرداند.
خلاصه آن که هر کس سیره مسلمانان صدر اسلام را مطالعه کند، در مى یابد که تحریف قرآن به صورت کاستن از آن، عادتاً امرى ناشدنى بوده است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.