پاسخ اجمالی:
عمرو بن عاص که کارگزار عثمان در مصر بود؛ وقتی عثمان او را برکنار کرد، کینه او را به دل گرفت. عمرو گاه على(ع) را بر ضدّ عثمان تحریک مى نمود و گاه زبیر و گاه طلحه را. او بر سر راه حاجیان مى ایستاد و خلافکارى هاى عثمان را به آنان مى گفت. او در فلسطین وقتی شنید عثمان کشته شده گفت: من ابو عبد الله هستم. وقتى دملى را بخراشم، بازش مى کنم! من آن قدر بر ضد او تحریک کردم که حتى چوپان گله بر سر کوه را بر او شوراندم.
پاسخ تفصیلی:
در تاریخ طبرى به نقل از ابوعون آمده است: عمرو بن عاص، کارگزار عثمان در مصر بود. عثمان، او را از کار خراج برکنار کرد و به نماز گماشت و عبد الله بن سعد را بر خراج گمارد. سپس نماز را نیز به او داد. و چون عمرو بن عاص به مدینه آمد، زبان اعتراض به عثمان گشود.
روزى عثمان شخصی را به دنبالش فرستاد و با او خلوت کرد و گفت: اى پسر نابغه! چه زودْ یقه لباست کثیف شد! کار تو همان سال اوّل بود. آیا بر من طعنه مى زنى و با چهره اى مى آیى و با چهره اى دیگر مى روى؟ به خدا سوگند، اگر [از حکومت مصر] سود نمى بردى، این گونه نمى کردى.
عمرو گفت: بسیارى از آنچه مردم مى گویند و براى حاکمان خود نقل مى کنند، نادرست است. پس اى امیر مؤمنان! از خدا درباره مردم خود پروا کن.
عثمان گفت: به خدا سوگند، تو را با وجود کژى هایت و گفته هاى بسیار درباره ات به کار گماردم ... .
عمرو از نزد عثمان بیرون آمد، در حالى که کینه او را به دل داشت.
عمرو، گاه نزد على(علیه السلام) مى آمد و او را بر ضدّ عثمان، تحریک مى نمود؛ و گاه نزد زبیر مى آمد و او را بر عثمان مى شوراند؛ و گاه نیز نزد طلحه. همچنین بر سر راه حاجیان مى ایستاد و خلافکارى هاى عثمان را به آنان مى گفت.
عمرو، پس از محاصره اوّل عثمان، از مدینه بیرون رفت تا به مزرعه اش به نام «سبع» در فلسطین رسید و در کاخش (عجلان) فرود آمد ... . سوارى از کنار او گذشت. عمرو فریاد زد: عثمان چه شد؟
گفت: کشته شد.
گفت: من ابو عبد الله هستم. وقتى دُمَلى را بخراشم، بازش مى کنم! من آن قدر بر ضدّ او تحریک کردم که حتّى چوپان گله بر سر کوه را بر او شوراندم.(1)
و نیز در الفتوح آمده است: عمرو بن عاص بر عثمان وارد شد و سلام داد. عثمان به او گفت: اى پسرعاص! تا آن جا که به من خبر رسیده، تو نیز از کسانى هستى که رهبرىِ مردم را به دست گرفته اى و بر ضدّ من مى کوشى، تا آن جا که آتش فتنه را برافروخته و شعله ور ساخته اى. [با این حال]، بر من وارد مى شوى و سلام مى دهى؟!(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.