پاسخ اجمالی:
بسیاری از علماى اهل سنّت ابن تیمیه را مورد حمله و جرح و طعن قرار داده اند، مثلا ابن جهبل می گوید: او مطالبى را مى گوید که هرگز هیچ یک از آن ها را خدا و رسول و... نگفته اند. یافعى: هر کس بر عقیده ابن تیمیه باشد مال و خونش حلال است. ابوبکر حصینى: این خبیث در قلب او مرض است. و ابوحیان اندلسى او را با بدى یاد کرده. بسیاری از علما هم با او مناظره یا در رد او کتاب نوشته اند مثل سبکی، ابن بطوطه و... .
پاسخ تفصیلی:
با مراجعه به تاریخ پى مى بریم که نه تنها علماى شیعه، بلکه علماى اهل سنّت نیز ابن تیمیه را مورد حمله و جرح و طعن قرار داده اند. اینک به عبارات برخى از علماى عامه اشاره مى کنیم:
1 ـ ابن جُهْبُل
او مى گوید: «ابن تیمیه ادّعا کرده آنچه را خدا و رسولش و سابقون اوّلون از مهاجرین و انصار گفته اند مى گوید؛ در حالى که او مطالبى را مى گوید که هرگز هیچ یک از آن ها را خدا و رسول و... نگفته اند».(1)
2 ـ یافعى
او مى گوید: «ابن تیمیه مى گفت: خداوند بر روى عرش به طور حقیقى استوار است، و این که: او به حرف و صوت سخن مى گوید. در دمشق و دیگر مناطق ندا داده شد که هر کس بر عقیده ابن تیمیه باشد مال و خونش حلال است. او مسائل عجیب و غریبى را ادّعا کرد که بر او انکار شد و به سبب آن او را حبس نمودند؛ زیرا آن ها مباین با مذهب اهل سنّت به حساب مى آمد. او آن گاه قبایحى را مى شمارد و بدترین آن ها را نهى زیارت قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) دانسته است.(2)
3 ـ ابوبکر حصینى
او مى گوید: «پس بدان، من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهى است، کسى که به دنبال مشتبهات قرآن و سنّت به جهت ایجاد فتنه است. کسى که گروهى از عوام که خداوند اراده هلاکشان کرده او را متابعت کرده اند، در او امورى دیدم که قدرت بر نطق آن ندارم...؛ زیرا در آن ها تکذیب پروردگار عالمیان است... ».(3)
4 ـ ابوحیّان اندلسى
ابن حجر مى گوید: «ابوحیان در ابتدا ابن تیمیه را تعظیم مى کرد و او را با قصیده اى مدح کرده است، ولى بعدها از او انحراف پیدا کرده و در تفسیر صغیرش او را با بدى یاد کرده است و به او نسبت تجسیم داده است...».(4)
زبیدى از سبکى نقل کرده که گفت: «کتاب العرش» ابن تیمیه از قبیح ترین کتاب هاى او است... چون شیخ ابوحیان از آن مطلع شد، دائماً او را لعن مى کرد تا از دنیا رفت؛ در حالى که قبل از آن او را تعظیم مى نمود».(5)
5 ـ ابن حجر عسقلانى
او درباره این تیمیه مى گوید: «او همین که فکر کرد مجتهد است بر کوچک و بزرگ علماى قدیم و جدید ایراد گرفت...».(6)
همچنین عده زیادى از علماى اهل سنّت از عصر ابن تیمیه تا کنون در ردّ او کتاب تألیف کرده یا با او مناظره کرده اند.
از جمله:
قاضى محمّد بن ابراهیم بن جماعه شافعى؛ قاضى محمّد بن حریرى انصارى حنفى؛ قاضى محمّد بن ابوبکر مالکى؛ قاضى احمد بن عمر مقدسى حنبلى؛ حافظ مجتهد تقى الدین سبکى (756 ه .ق)، در «الاعتبار ببقاء الجنة و النار» و «الدرة المضیئة»و... ؛ امام فقیه محمّد بن عمر بن مکّى، معروف به ابن مرحّل (716 ه .ق)؛ امام حافظ صلاح الدین علایى (761 ه .ق)؛ قاضى مفسر بدرالدین ابن جماعه (733 ه .ق)؛ امام احمد بن یحیى کلابى حلبى، معروف به ابن جُهْبُل (733 ه .ق)؛ امام قاضى جلال الدین قزوینى؛ قاضى کمال الدین ابن زملکانى (727 ه .ق)؛ قاضى صفى الدین هندى (715 ه .ق)؛ فقیه محدّث على بن محمّد باجى شافعى (714 ه .ق)؛ مورّخ فخر بن معلّم قرشى (741 ه .ق)، در «نجم المهتدى و رجم المعتدى»؛ حافظ ذهبى (748 ه .ق)، در «النصیحة الذهبیة»؛ مفسّر معروف ابوحیّان اندلسى (745 ه .ق) در «النهر الماد»؛ ابن بطوطه (779 ه .ق)، در «رحلة ابن بطوطة»؛ فقیه تاج الدین سبکى (771 ه .ق)، در «طبقات الشافعیة الکبرى»؛ مورّخ ابن شاکر کتبى (764 ه .ق)، در «عیون التاریخ» و...(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.