پاسخ اجمالی:
اولا: سلف در فهم مسائل هیچ گاه اتفاق نکرده اند، و هرگز مذهبى واحد نداشته اند تا بتوان آن را میزان قرار داده و فهم امور را از فهم آنان به دست آورد. ثانیا: در قرآن یا حدیث دلیلى یافت نمى شود که دلالت بر تعطیل عقل بشر کند؛ بلکه بر عکس، نصوص دینى، ما را به تعقل و تفکّر وا مى دارد. چنان که از امام احمد سؤالی شد و او فتوایى داد؛ به او گفته شد: این مطلب را ابن المبارک نگفته است. احمد گفت: ابن المبارک از آسمان که نیامده است.
پاسخ تفصیلی:
وهابیان سلفى ادّعا مى کنند که واجب است کتاب و سنّت را با فهم سلف سنجیده و آن را درک نماییم. لذا آنان فهم سلف را از جمله ادله شرعى مى دانند که متابعت از آن واجب است؛ در حالى که این ادّعا از چند جهت باطل است:
1 ـ سلف در فهم مسائل هیچ گاه اتفاق نکرده اند، و هرگز مذهبى خاص و معروف و واحد نداشته اند تا بتوان آن را میزان قرار داده و فهم امور را از فهم آنان به دست آورد. و کسى که مراجعه به کتاب هاى حدیثى؛ از قبیل: «المصنّف» عبدالرزاق و ابن ابى شیبه کند، پى مى برد که چه مقدار از سلف و افرادى که در سه قرن اول مى زیسته اند، در مسائل دینى با یکدیگر اختلاف داشته اند. مانند: اختلاف در مسأله خلق قرآن، یا اختلاف در کیفیت یا امکان رؤیت خدا در قیامت، یا اختلاف در مسأله جبر و تفویض، یا اختلاف شدید در فروعات مختلف فقهى، و ده ها مسأله دیگر.
2 ـ در قرآن یا حدیث دلیلى یافت نمى شود که دلالت بر تعطیل عقول بشر کند و بگوید که فهم کتاب و سنّت به فهم دیگرى بستگى دارد؛ در حالى که انسان خود به درجه اجتهاد و فهم دینى رسیده است، بلکه بر عکس، نصوص دینى از کتاب و سنّت، ما را به تعقل و تفکّر وا مى دارد.
ابن جوزى نقل کرده که از امام احمد در رابطه با مسأله اى سؤال شد. او فتوایى داد. به او گفته شد: «این مطلب را ابن المبارک نگفته است. احمد گفت: ابن المبارک از آسمان که نیامده است»(1).(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.