پاسخ اجمالی:
آنچه موجب شده این تهمت را به شیعه نسبت دهند، هم معنی دانستن «سب» و «لعن» است؛ در حالى که دو مفهوم متغایر دارند. دشنام و ناسزاگویى که عرب به آن«سبّ» مى گوید در اسلام حرام است ولی«لعن» به معنى بیزارى از اعمال زشت یک فرد، خواه از صحابه باشد یا از تابعان یا از گروه هاى دیگر، لازمه ایمان به دین و احکام آن و شاخه اى از امر به معروف و نهى از منکر به شمار مى آید و از شئون انسان هاى وارسته است. خداوند متعال و پیامبر(ص) نیز افرادی را لعن کرده اند.
پاسخ تفصیلی:
دشنام و ناسزاگویى که در لغت عرب به آن «سبّ» مى گویند، یکى از محرمات الهى است که پیامبر گرامى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) به شدّت از آن نهى کرده است.
محدثان اسلامى از هر دو گروه از پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) نقل مى کنند که آن حضرت فرمود:
«سِبابُ المُسْلمِ فُسُوقٌ». «دشنام دادن به مسلمان و ناسزاگویى به وى، فسق و گناه است».(1)
ابوبصیر از امام باقر (علیه السَّلام) نقل مى کند که فردى از قبیله تمیم به حضور پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) رسید و از آن حضرت موعظه درخواست کرد. از جمله امورى که پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) به او سفارش کرد، این بود: «لا تَسُبُّوا النّاسَ فَتَکسِبُوا العَداوَةَ لَهُمْ».(2)؛ ( به مردم ناسزا نگویید تا از دشمنى آنان در امان بمانید).
همچنین امام صادق (علیه السَّلام) مى فرماید: «سباب المؤمن کالمُشرِفِ على الهلکة».
(دشنام به مؤمن انسان را در آستانه هلاکت قرار مى دهد).(3)
وقتى به امیرمؤمنان (علیه السَّلام) گزارش دادند که برخى از یاران وى شامیان را ناسزا مى گویند، آنان را فرا خواند و چنین فرمود:
«إِنّى أَکرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبّابِینَ وَلکِنَّکُم لو وَصَفْتُم أَعْمالَهُمْ وَذَکَرْتُمْ حالَهُمْ، کانَ أَصْوَبَ فى الْقَولِ وَأَبْلَغَ فِى الْعُذْرِ».(4)
«دوست ندارم دشنام دهنده باشید، اما اگر کردار آنان را بازگو کنید و روش آنان را تشریح کنید، به حقیقت نزدیک تر و عذرى رساتر براى شما خواهد بود».
بنابراین «سب» مطلقاً در اسلام حرام است و لذا هیچ فرد عاقل و دانایى به دشنام پناه نمى برد و از دشنام و ناسزاگویى بهره نمى گیرد؛ و این که در بسیارى از گفتارها و نوشته ها آمده است که شیعه «یسبّ الصحابة»، نتیجه غفلت از معناى حقیقى سبّ و دشنام است.
آنچه موضوع سخن است، مسأله لعن به معنى بیزارى از اعمال زشت یک فرد است، خواه از صحابه باشد یا از تابعان یا از گروه هاى دیگر.
اظهار بیزارى و تنفر از اعمال زشت یک فرد، شاخه اى از امر به معروف و نهى از منکر به شمار مى آید و از شئون انسان هاى وارسته است. حتى خداوند متعال نیز در قرآن گروهى را لعن کرده است. مانند:
1. کافران: ( احزاب/ 64). 2. شیطان: (نساء/ 118). 3. یهود: (مائده/ 68). 4. تهمت زنان به بانوان پاکدامن: (نور/ 23). 5. آزار دهندگان پیامبر: (احزاب/ 54). 6. منکران حق: (بقره/ 159) و....
البته این گروه ها که مورد لعن خدا قرار گرفته اند، اعم از کافر و مسلمانند. علاوه بر این که در قرآن، ظالمان و مفسدان مورد لعن قرار گرفته اند که بر همگان واضح است.
سب و دشنام، کار اوباش و اراذل است، در حالى که لعن (به معنى اظهار بیزارى و دورى از عملکرد یک انسان) لازمه ایمان به دین و احکام آن است. آنچه مایه اشتباه شده این است که: سب و لعن با هم مترادف و به یک معنى هستند در حالى که دو مفهوم متغایر دارند، ابن منظور مى نویسد: لعنت به معنى بیزارى و طرد است. عرب مى گوید: «لعنَه» به معنى «طردَه» است و در قرآن کریم آمده است: «بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ»؛ (خدا آنان را به خاطر کفرشان از رحمت خویش دور ساخت). (5) هیچ گاه خدا و پیامبر او، فردى را سبّ نکرده اند ولى اشخاصى را لعن کرده اند ، یعنى از عملکرد آنها اظهار انزجار و بیزارى نموده اند.
پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) طوایفى را به صورت کلى لعن کرده است، مانند: دزد، جوانى که خود را به شکل زن درآورد و کسى که حیوانى را به غیر نام خدا ذبح کند، و کسى که والدین خود را دشنام دهد و یا رشوه بگیرد و....(6) گاهى هم آن حضرت افراد مشخص و معینى را لعن نموده است:
1. احمد در مسند خود مى نویسد:
«أَمَرَنى رَبّى أَنْ أَلْعَن قُرَیْشاً مَرَّتین وَ أَمَرَنى رَبّى أَنْ أُصلّى عَلَیْهِمْ فَصَلَّیْتُ عَلَیْهِمْ مَرّتین».(7)
(خدایم به من دستور داد قریش را دو بار لعن کنم، هم چنان که به من دستور داد دوبار در حق آنان دعا کنم).
2. شعبى گوید: عبداللّه بن زبیر در حالى که بر کعبه تکیه زده بود، گفت: سوگند به صاحب این خانه «لَقَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللّه فُلاناً وَما وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ».(8)
(سوگند به صاحب خانه پیامبر فلانى و آن کس که از صلب او درآید، لعن کرده است).
در مورد این که آن شخص کیست، درحدیث مستدرک وارد شده است:
«لَعَنَ رَسُولُ اللّه الحَکَمَ وَوَلَدَهُ».(9) (پیامبر حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد).
نتیجه این که: هرگز از خدا سب و دشنامى سر نزده و رسول او از این رفتار ناهنجار پیراسته است، ولى در عین حال همان خداى حکیم و رسول داناى او، از اظهار انزجار از گروه ها یا افراد خوددارى نکرده اند.
اگر شیعه از گروه بس انگشت شمارى از صحابه پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) بیزارى مى جوید، باید در ملاک آن دقت و تحقیق کرد.
آیا به خاطر این است که- نعوذ باللّه- آنان از صحابه پیامبر بودند؟ هرگز چنین نیست. مسلمانى که قلبش براى اسلام مى تپد و روح و جان او از مهر نبوى مالامال است، چگونه مى تواند به چنین کارى دست زند که نتیجه آن دشمنى با خدا و رسول او است؟
احتمال دوم این که شیعیان به خاطر این برخى از آنها را لعن مى کنند که آن فرد از مقام و موقعیت خود غافل گردیده و با وجود درک مصاحبت پیامبر، بر خلاف دستور او رفتار کرده، به نحوى که مستحق بیزارى گردیده است، چنان که قرآن مجید مى فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً».(10)
(آنان که خدا و رسول او را آزار مى دهند، خدا از آنان در دو جهان بیزار بوده و براى آنان عذاب خوار کننده اى آماده ساخته است).
حال اگر فردى از صحابه موجبات آزار پیامبر را فراهم ساخت، محکوم به حکم این آیه خواهد بود. از این مثال می توان حکم دیگر موارد را استخراج کرد.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.