پاسخ اجمالی:
هفتم صفر سال 37 هولناك ترين روز نبرد صِفّين بود که امام علي(ع) فرماندهى سپاه را خود عهده دار شدند. جنگ تا نزديك به يك سومِ شب ادامه داشت. بسیاری از پهلوانان عرب کشته شدند که تنها شمار کشتکان به دست امام(ع) در آن روز 523 تن می باشد. برخی یاران امام علی(ع) مثل ذوشهادتین نیز در این روز شهید شدند.
پاسخ تفصیلی:
سخت ترين و هولناك ترين روز نبرد صِفّين روزي بود که امام علي (عليه السلام) فرماندهى سپاه را خود عهده دار شدند. و آن روز را يوم الهرير(روز غرش) ناميده اند.(1)
در کتاب تاريخ الطبري ـ به نقل از زيد بن وهب ـ آمده است: آن گاه كه صبحگاه پنج شنبه هفتم صفر سال 37 فرا رسيد، على (عليه السلام) نماز صبح را به امامت [لشکريانش] ايستاد در حالي که هوا رو به روشنايي مي رفت و هرگز على را نديده بودم كه در چنان هنگامى كه هوا رو به روشنى مى رفت، نماز گزارده باشد.
عـلى (عليه السلام) - بعد از نماز،- زرهِ و دستار پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله)، را طلب کرد و آن را پوشيد؛ سپس شمشير پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) را به دست گرفت و بر اسب پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) نشست و [چنين] سخن آغاز كرد: «الا اى مردم! هر كه امروز جانش را بفروشد، سود خواهد بُرد، امروز، روزى است كه روزهاى آينده از آنِ اوست. خداى را سوگند، اگر نبود كه حدودِ [شرع] فراموش گردند و حقوقِ [الهى] تباه شوند، و ستمگران چيرگى يابند و انديشه شيطان پيروز گردد، به گشايش زندگى و خوشى آن پشت پا نمى زديم و پاى نهادن در [دلِ] مرگ را بر نمى گزيديم...
هَلا كه معاويه، خشم هاى بَدرى، كينه هاى اُحُدى و نهفتهْ دردهاى جاهلى را كه از ياد رفته بودند، برانگيخته ....«پس با پيشوايان كفر پيكار كنيد چرا كه آنها پيمانى ندارند شايد [با شدّت عمل] دست بردارند».(2)
آن گاه مردمِ مَذحِج، با مردمِ عَك و جُذام و لُخم و نيز اشعرى ها ـ كه بصيرت يافته بودند ـ با على (عليه السلام) همراه شدند.
آن گاه علي (عليه السلام) سپاه را به جانب شاميان روان كرد و به سوى ايشان تاخت و خود، نخستين كسى بود كه يورش بُرد. شاميان چون او را در حال يورش ديدند، با نيروهاى يورش بَرنده خود به رويارويى اش مي رفتند.
خداى را سوگند، آن روز چنان نبردى ديدم؛ از فرود آمدنِ شمشيرها بر سرها و برخوردِ سُمِ اسبان با زمين و كشتگان، كه هرگز به صدايى دلهره انگيزتر و هولناک تر از آن، كوه ها فرو نريخته اند و آذرخش ها نغريده اند.
على (عليه السلام) را ديدم كه دائم ذکر «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِالله» مى گفت.
... به خدا سوگند، تا نزديك به يك سومِ شب، جنگ ادامه داشت و - بيشترين- نامداران عرب كشته شدند. و پرچم ها فرو افتادند و بيرق ها به زير آمدند، و شمارِ كسانى كه على(عليه السلام) به دست خويش در آن روز و شبش از پاى در آورد، به 523 تن مى رسيد كه بيشتر ايشان در روز هلاك شده بودند.
در آن روز، خُزَيمة بن ثابت ذو شهادتين؛ صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله) و يار علي (عليه السلام) كشته شد و از شاميان، عبد الله بن ذى كلاع حِميَرى از پاى درآمد.
و على (عليه السلام)، هم پنج زخم برداشت كه سه تا در سر و دو تا در صورتش بود.(3)
همچنين وقعة صِفّين ـ به نقل از زياد بن نَضْر حارثى ـ مي نويسد: با على (عليه السلام) در صفّين حضور داشتم و چنان جنگيديم، كه نيزه ها در هم شكستند و تيرها پايان پذيرفتند...
در آن روز و شب با همه سلاح ها جنگيدم و هيچ سلاحى نمانْد كه از آن بهره نگرفته باشم؛ حتّى (با دشمن) به روى هم خاك پاشيديم و يكديگر را به دندان گَزيديم تا آن كه [از خستگى] ايستاديم.
و چون شب به نيمه رسيد معاويه و سپاهش از ميدان بازگشتند و على (عليه السلام) هم بر كشتگان از اصحاب محمّد (صلى الله عليه وآله) و ياران خود روى نهاد و آنان را دفن كرد. و بسيارى از ياران او كشته شده بودند و بيش از آنها، ياران معاويه از پاى درآمده بودند.(4).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.