پاسخ اجمالی:
طبق آیه مباهله که می گوید: فرزندانتان را براى مباهله بخوانید و پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را آورد، پس این دو فرزندان او هستند. برای تایید این مطلب می توان به آیه 84 و 85 سوره انعام که عیسی را فرزند ابراهیم می داند و همچنین روایات متعددی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز اشاره کرد.
پاسخ تفصیلی:
خداوند متعال مى فرماید: «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ»(1)؛ (بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت مى کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت مى نماییم، شما هم زنان خود را»)
این آیه به صراحت مى گوید : امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) دو فرزند پیامبر اقدس(صلى الله علیه وآله) هستند .
رازى در تفسیر خود(2) مى نویسد :
آیه مباهله دلالت مى کند بر اینکه حسن و حسین دو فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هستند; زیرا آن حضرت وعده داد ، فرزندانش را (براى مباهله) بخواند، و حسن و حسین را آورد، پس این دو فرزندان او هستند. و یکى از مواردى که این مطلب (نوه دخترى فرزند انسان محسوب مى شود) را تأکید مى کند سخن خداوند در سوره أنعام است: «وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمانَ» تا آنجا که خداوند مى فرماید: «وَیَحْیَى وَعِیسَى»(3) زیرا معلوم است که نسبت عیسى به ابراهیم به وسیله مادر است; پس ثابت شد که گاهى نوه دخترى، فرزند نامیده مى شود; والله اعلم.
و شاهد بر این لغتِ قرآن مجید و اینکه نوه دخترى حقیقتاً فرزندِ پدرِ دختر است ، این سخنان است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده:
1 ـ «أخبرنی جبریل : أنّ ابنی هذا ـ یعنی الحسین ـ یُقتل»؛ (جبرئیل به من خبر داد که این فرزندم ـ یعنى حسین ـ کشته مى شود) . و در روایتى دیگر آمده است : «إنّ اُمّتی ستقتل ابنی هذا»(4)؛ (اُمّت من این فرزندم را مى کشند) .
2 ـ درباره امام حسن(علیه السلام) فرمودند: «ابنی هذا سیّد»(5)؛ (ا ین فرزندم آقا و سرور است) .
3 ـ به على(علیه السلام) فرمودند : «أنت أخی وأبو وُلدی»(6)؛ (تو برادر و پدر فرزندانم هستى) .
4 ـ و سخن او(صلى الله علیه وآله) : «المهدیّ من ولدی وجهه کالکوکب الدرّیّ»(7)؛ (مهدى از فرزندان من است و صورتش مانند ستاره درخشان است) .
5 ـ و سخن او(صلى الله علیه وآله) : «هذان ابنای من أحبّهما فقد أحبّنی»(8)؛ ( این دو ـ یعنى حسن و حسین ـ دو فرزند من هستند ، هرکس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است) .
6 ـ و به على(علیه السلام) فرمود : «أیّ شیء سمّیتَ إبنی؟ قال : ما کنتُ لأسبقک بذلک . فقال : وما أنا السابق ربّی فهبط جبریل ، فقال : یا محمّد! إنّ ربّک یقرئک السلام ویقول لک : علیّ منک بمنزلة هارون من موسى لکن لا نبیّ بعدک ، فسمّ ابنک هذا باسم ولد هارون»(9)؛ (فرزندم را چه نام نهادى؟ گفت : من در این کار بر شما سبقت نمى گیرم. سپس پیامبر فرمود: من هم از پروردگارم سبقت نمى گیرم; پس جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت سلام مى رساند و مى گوید : على نسبت به تو مانند هارون نسبت به موسى است ، امّا پیامبرى بعد از تو نیست پس این فرزندت را به اسم فرزند هارون نامگذارى کن) .
7 ـ و سخن امام حسن(علیه السلام) به ابوبکر وقتى بر منبر جدّش بود : «إنزل عن مجلس أبی»؛ ( از جایگاه پدرم پایین بیا) . ابوبکر گفت : «صدقت إنّه مجلس أبیک»؛ (راست گفتى اینجا جایگاه پدرت است) .
و در روایتى آمده است : «إنزل عن منبر أبی»(10)؛ ( از منبر پدرم پایین بیا) . و ابوبکر گفت: «منبر أبیک لا منبر أبی»؛ ( این منبر پدرت است نه منبر پدر من) .
8 ـ و سخن امام حسین(علیه السلام) به عمر : «إنزل عن منبر أبی»؛ ( از منبر پدرم پایین بیا). پس عمر گفت: «منبر أبیک لا منبر أبی مَنْ أمرک بهذا؟!»(11)؛ (این منبر پدرت است نه منبر پدر من ، چه کسى به تو امر کرده که چنین بگویى؟!) .
واینها همه شاهدند بر اینکه حسنین(علیهما السلام)، فرزند رسول خدا(علیه السلام) محسوب مى شوند; و با وجود این شواهد از قرآن و روایات چه چیز به برخى جرأت داده که آل اللّه را از فرزندى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)خارج کنند؟!.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.