پاسخ اجمالی:
ابوعثمان عمرو بن بحر بن جاحظ از علمای اهل سنّت در ارتباط با امام هادی(ع) می گوید: «هر یک از آنان، عالم، زاهد، ناسک، شجاع، جواد، طاهر و تزکیه کننده اند... این سلسله جلیل القدر براى هیچ خانه اى از خانواده هاى عرب و نه از خانواده هاى عجم اتفاق نیفتاده است». هم چنین شمس الدین محمّد بن احمد بن عثمان ذهبى می نویسد: «در سال 254 هـ.ق ابوالحسن على بن جواد...وفات یافت...او شخصى فقیه، امام و متعبّد بود».
پاسخ تفصیلی:
با مراجعه به کتب تاریخ و تراجم و رجال اهل سنت پى مى بریم که حضرت هادى(علیه السلام) از احترام ویژه اى نزد علماى اهل سنت برخوردار بوده است. اینک به برخى از کلمات ایشان اشاره مى کنیم:
1 ـ ابوعثمان عمرو بن بحر بن جاحظ (ت: 250 هـ.ق)
او بعد از ستایش از ده نفر از امامان که از آن جمله امام هادى(علیه السلام) است مى گوید: «کل واحد منهم عالم زاهد ناسک شجاع جواد طاهر زاک... وهذا لم یتفق لبیت من بیوت العرب ولا من بیوت العجم»(1)؛ (هر یک از آنان، عالم، زاهد، ناسک، شجاع، جواد، طاهر و تزکیه کننده اند... این سلسله جلیل القدر براى هیچ خانه اى از خانواده هاى عرب و نه از خانواده هاى عجم اتفاق نیفتاده است).
2 ـ شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله حموى (ت: 626 هـ.ق)
او هنگام یادآورى از شهر عسکر در سامرا مى گوید: «و هذا العسکر منسوب إلى المعتصم، وقد نسب إلیه قوم من اجلاّء، منهم على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب ـ رضى الله عنهم ـ...»(2)؛ (این عسکر منسوب به معتصم است. به این شهر قومى از بزرگان نسبت داده شده اند که از آن جمله على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب ـ رضى الله عنهم ـ است...).
3 ـ شمس الدین محمّد بن احمد بن عثمان ذهبى (ت: 748 هـ.ق)
«وفیها توفّى ابوالحسن على بن الجواد... وکان فقیهاً اماماً متعبداً»(3)؛ (در سال 254 هـ.ق ابوالحسن على بن جواد...وفات یافت...او شخصى فقیه، امام و متعبّد بود).
او در جایى دیگر از حضرت به شخص «شریف و جلیل» تعبیر کرده است.(4)
4 ـ عبدالله بن اسعد یافعى (ت: 768 هـ.ق)
«توفى العسکرى ابوالحسن الهادى... عاش اربعین سنة وکان متعبداً فقیهاً اماماً»(5)؛ (در سال 254 هـ.ق ابوالحسن هادى... وفات یافت. او که متعبّد، فقیه و امام بود، چهل سال زندگى نمود).
5 ـ ابن کثیر دمشقى (ت: 774 هـ.ق)
«و امّا ابوالحسن على الهادى... وقد کان عابداً زاهداً...»(6)؛ (و امّا ابوالحسن على الهادى...، او مردى عابد و زاهد... بود).
6 ـ ابن صبّاغ مالکى (ت: 855 هـ.ق)
«... ولا تذکر کریمة الاّ وله فضیلتها ولا تورد محمدة الاّ وله تفضّلها وجملتها...»(7)؛ (... هیچ کریمه اى ذکر نمى شود جز آن که فضیلت آن براى او است، و هیچ عمل ستوده اى وارد نمى گردد جز آن که تفضّل و کمال و تمام آن براى او است...).
7 ـ ابن حجر هیتمى (ت: 974 هـ.ق)
«... وکان وارث ابیه علماً وسخاء»(8)؛ (... او وارث علم و سخاوت پدرش بود).
8 ـ احمد بن یوسف قرمانى (ت: 1019 هـ.ق)
«و امّا مناقبه فنفیسة واوصافه شریفة»(9)؛ (و امّا مناقب او نفیس و اوصاف او شریف است).
9 ـ ابن عماد حنبلى (ت: 1089 هـ.ق)
«کان فقیهاً اماماً متعبداً...»(10)؛ (... او شخصى فقیه، امام و متعبّد... بود).
10 ـ عبدالله شبراوى (ت: 1171 هـ.ق)
«العاشر من الأئمة علىّ الهادى. ولد بالمدینة فی رجب سنة اربع عشر ومائتین وکراماته کثیرة»(11)؛ (دهمین از امامان، على هادى است. او در مدینه، در ماه رجب، سال 214 هـ.ق متولد شد. و کراماتش بسیار است).
11 ـ محمّد امین سویدى بغدادى (ت: 1246 هـ.ق)
«ولد بالمدینة وکنیته ابوالحسن ولقبه الهادى... ومناقبه کثیرة»(12)؛ (او در مدینه متولد شد، و کنیه اش ابوالحسن است، و لقبش هادى، و مناقبش بسیار است).
12 ـ شیخ مؤمن شبلنجى (ت: 1308 هـ.ق)
«... ومناقبه کثیرة»(13)؛ (... مناقب او بسیار است).
13 ـ شریف على فکرى حسینى قاهرى (ت: 1372 هـ.ق)
«کان ابوالحسن العسکرى وارث ابیه علماً و منحاً، وکان فقیهاً فصیحاً جمیلا مهیباً. وکان اطیب الناس بهجة واصدقهم لهجة»(14)؛ (ابوالحسن عسکرى وارث پدرش در علم و سخاوت بود. او فقیهى فصیح و جمیل و با هیبت بود. و او خوشروترین مردم از حیث بهجت و راستگوترین آنان از جهت لهجه بود).
14 ـ خیرالدین زرکلى (ت: 1396 هـ.ق)
«... وأحد الأتقیاء الصلحاء...»(15)؛ (... او یکى از افراد باتقوا و صالح بود...).
15 ـ سید محمّد عبدالغفار هاشمى حنفى
«فلمّا ذاعت شهرته استدعاه الملک المتوکل من المدینة المنورة حیث خاف على ملکه وزوال دولته إلیه بما لَهُ من علم کثیر وعمل صالح وسداد رأى...»(16)؛ (هنگامى که مناقب آن حضرت براى همه مشهور شد، متوکّل او را از مدینه منوّره طلب نمود؛ زیرا به جهت علم بسیار و عمل صالح و استحکام رأیى که امام هادى(علیه السلام) داشت، بر پادشاهى و زوال دولتش مى ترسید...).
16 ـ شیخانى
«و کان على العسکرى صاحب وقار وسکون وهیبة وطمأنینة وعفة ونزاهة. وکانت نفسه زکیة وهمّته عالیة وطریقته حسنة مرضیة...»(17)؛ (على عسکرى صاحب وقار و سکون و هیبت و طمأنینه و عفت و پاکیزگى بود. او داراى نفسى پاک و همّتى عالى و طریقى زیبا و مورد رضایت بود...).
17 ـ عبدالسلام ترمانینى
«... کان على جانب عظیم من التقوى والصلاح»(18)؛ (...او در تقوا و صلاح جایگاه بلندى داشت).
18 ـ عارف احمد عبدالغنى
«... کان فی غایة الفضل ونهایة النبل...»(19)؛ (...او در غایت فضل و نهایت فضیلت بود...).(20)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.