پاسخ اجمالی:
«غُلات»، براي سودجوی یا به دلیل کج فکری، خود را به ائمه(ع) منتسب کرده و مخالفت ائمه با خود را نوعی تقیّه می دانستند. از این رو امام هادی(ع) با غالیانی كه در بین اصحاب شان نفوذ كرده بودند درگیر شدند و علاوه بر رد سخنان افرادی مانند «محمد بن حسکه» و «قاسم یقطینی»، وابستگی آنان به خاندان رسالت را انکار کرده و آنان را مورد لعن و نفرین قرار دادند. ایشان حتی از شیعیان خود خواستند در صورت دسترسی، آنان را به قتل برسانند. همچنین تكذيب و هتك «فارس بن حاتم» و صدور حكم قتل وی، از اقدامات امام هادی(ع) در مبارزه با «غاليان» بود.
پاسخ تفصیلی:
مشکلات درونی شیعه کمتر از مشکلاتی نبود که از خارج و به وسیله دشمنان بر آنان وارد می شد. به ویژه که مشکلات درونی در افزایش مشکلات خارجی تأثیر مستقیم داشت. به همین جهت، امامان شیعه(علیهم السّلام) به هر شکل ممکن، سعی داشتند تا دامن تشیع را از لوث غلوّ پاک کرده و «غُلات» را از خود طرد نمایند و بدین وسیله راهی برای حل مشکلات درونی خود پیدا کنند. اما «غُلات»، به منظور سودجویی و یا به دلیل کج فکری، خود را منتسب به ائمه شیعه(علیهم السّلام) کرده و مخالفت های ائمه با خود را نوعی «تقیّه» قلمداد می کردند؛ آن چنان که در بلاد دور دست که شیعیان از علم و فقه و فرهنگ شیعی رشد یافته ای برخوردار نبودند، عده ای فریب غالیان را خورده و از نظر عقیدتی به انحراف کشانده می شدند. این جریان در بدنام ساختن شیعیان نزد فِرَق دیگر بسیار مؤثر می افتاد.
امام هادی(علیه السّلام) در ادامه فعالیت امامان پیشین، با «غالیان» درگیر شد؛ زیرا در میان اصحاب حضرت نیز افرادی از غالیان وجود داشتند. «احمد بن محمد بن عیسی» یکی از شیعیان دانشمند و معتدل که سخت به ائمه طاهرین(علیهم السّلام) دل بسته و با هر گونه غلوّی در دین مخالف بود، نقل کرده که طی نامه ای از امام هادی(علیه السّلام) سؤال شد: احادیثی را به شما و پدرانتان نسبت می دهند که دلها از شنیدن آن مشمئز است و بدان دلیل که این احادیث از پدران بزرگوار شما نقل می شود، جرأت ردّ آن را به خود نمی دهیم؛ آنگاه ادامه می دهد: «علی بن حسکه» و «قاسم یقطینی» که خود را از موالی و منسوبان شما معرفی کرده و نقل می کنند که در آیه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(1) فحشا و منکر اشاره به شخصی است که اهل رکوع و سجود نبوده است. همین طور منظور از زکات، مردی مشخص است نه پرداخت مبلغی درهم و دینار، و اموری از فرائض و سنن و معاصی را بر همین منوال تأویل می کنند. اگر مصلحت می دانید این امر را برای ما روشن فرمایید و به پیروانتان منّت گذاشته، آنها را از منجلاب این چنین تأویلات انحراف آمیز نجات دهید. آن حضرت در جواب نوشتند: «لَیْسَ هَذَا مِنْ دِینِنَا فَاعْتَزِلْهُ»(2)؛ (این گونه تأویلات از دین ما نیست از آن بپرهیزید).
مانند همین نامه از «ابراهیم بن شیبه» و «سهل بن زیاد» نیز روایت شده است، به طوری که جواب امام در پاسخ یکی از آنها بسیار مفصل بوده و در آن علاوه بر رد «محمد بن حسکه» و انکار ولایت و وابستگی او به خاندان رسالت، سخنان وی را باطل شمرده و شیعیان خود را به اجتناب از آنها امر فرموده است. حتی از آنها خواسته به هر کدام از این دو نفر که دسترسی پیدا کردید، بی درنگ به قتلشان اقدام کنید.(3) در روایت دیگری «محمد بن حسکه» و «قاسم یقطینی» از سوی امام مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند.(4)
«علی بن حسکه» استاد «قاسم شعرانی یقطینی» بوده که او نیز از بزرگان غُلات و مطرود ائمه طاهرین(علیه السّلام) است.(5) «حسن بن محمد بن بابای قمی» و «محمد بن موسی شریقی» نیز از شاگردان «علی بن حسکه» بوده اند. از کسانی که مورد لعن امام هادی(علیه السّلام) قرار گرفته اند، «محمد بن نصیر نمیری» و «فارس بن حاتم قزوینی» بودند. امام ضمن نامه ای که در آن از «ابن بابای قمی» بیزاری جسته اند، فرمودند: او - ابن بابا - گمان برده که من او را به نبوّت برانگیخته ام و او باب من است. سپس خطاب به شیعیان می فرماید: اگر توانستید او را بکشید.(6)
«محمد بن نصیر نمیری» که ادعای نبوت می کرد، رئیس فرقه «نمیریه» و یا «نصیریه» بوده است. گفته شده است که او معتقد به تناسخ و ربوبیت امام هادی(علیه السّلام) و همچنین معتقد به جواز نکاح با محارم و ازدواج مرد با مرد بوده و ادعا داشت که از طرف امام هادی(علیه السّلام) به نبوت مبعوث شده است؛ «محمد بن موسی بن حسن بن فرات» نیز او را پشتیبانی می کرده است. پیروان «محمد بن نصیر» که «نصیریه» خوانده شده اند، از مشهورترین فرقه های غالی بوده اند که خود به چند گروه تقسیم می شدند.(7) از دیگر غالیان این دوره «عباس بن صدقه»، «ابو العباس طرفانی(طبرانی)»، و «ابو عبداللّه کندی» معروف به «شاه رئیس» بود که همه از بزرگان «غُلات» بوده اند.(8)
امام هادی(علیه السّلام) دستور داد «فارس بن حاتم» دستور را تکذیب و هتک نمایند و درباره اختلافی که میان «فارس بن حاتم» و «علی بن جعفر» پیدا شده بود، جانب «علی بن جعفر» را گرفته و ابن حاتم را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و بهشت را تضمین کرد. سرانجام شخصی از شیعیان به نام «جنید» پس از کسب اجازه شفاهی از امام، ابن حاتم را به قتل رساند. روایات زیادی که درباره ابن حاتم در رجال کشی آمده، وجود خطر بزرگی از جانب او را که موجودیت شیعه را تهدید می کرده، نشان می دهد. شیعیان مکرر درباره او از امام هادی(علیه السّلام) پرسش هایی کرده و امام در جواب تمامی این پرسش ها، از وی بیزاری می جستند.(9) «سری بن سلامه» نامه دیگری را درباره غالیان و فساد آنها به امام هادی(علیه السّلام) فرستاد که امام در جواب آن، شیعیان را دعا فرمود و آنها را به ثبات قدم و مقاومت در برابر «غُلات» دعوت کرد.(10)
از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی(علیه السّلام) قلمداد می کرد، «احمد بن محمد سیاری» است(11) که بیشتر علمای رجال او را غالی و فاسد المذهب دانسته اند.(12) کتاب «القراءاتِ» او از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن توسط برخی از افراد نادان به آن، استدلال شده است.(13) به ویژه که امام هادی(علیه السّلام) خود به سلامت قرآن از تحریف و دست نخوردگی آن از نظر کلیه فرق اسلامی تأکید ورزیده است: «قَدْ اِجْتَمَعَتِ الْاُمَّةُ قَاطِبَةً لَا اِخْتِلَافَ بَیْنَهُمْ اَنَّ الْقُرْآنَ حَقٌّ لَا رَیْبَ فِیهِ عِنْدَ جَمِیعِ أَهْلِ الْفِرَقِ».(14)
«حسین بن عبید» از دیگر غالیانی بود که خود را از اصحاب امام هادی(علیه السّلام) می دانست. احمد بن محمد بن عیسای قمی که از عالمان ضد غلو شهر «قم» بود، او را همراه جمعی دیگر به اتهام غلوّ از «قم» بیرون راند. زیرا قمی ها اندیشه ناب شیعی داشته و کوچکترین غلوّی را تحمّل نمی کردند. بدین سبب گاهی اشخاصی را که حتی از «غُلات» نبوده و گاه از مفوضه به شمار آمده و یا روایات نقل شده توسط راویان غالی را روایت می کردند، تحمل نکرده از قم بیرون می کردند.
به هر روی تکذیب ها و طردهای مکرر ائمه(علیهم السّلام) از غالیان سبب شد که آنها رو به زوال گذارده و مهمترین سلاحشان که انتساب و تمسک واهی به ائمه طاهرین(علیهم السّلام) بود از دست بدهند. با این حال اندیشه های غالیان تا قرن ها باقی ماند و هنوز نیز مذاهبی در این گوشه و آن گوشه جهان اسلام یافت می شود که نسبتی با این فرقه های گمراه دارند. افزون بر آن، تأثیرهای فکری آنها در متون حدیثی شیعه باقی مانده و گاه کسانی، برای مسائلی که سابقه ای در تشیع اصیل ندارد، به آنها استناد می کنند.
«فتح بن یزید جرجانی» ضمن روایت مفصلی از امام هادی(علیه السّلام) اعتراف میکند که او بر این باور بود که امام نیازی به خوردن و آشامیدن ندارد؛ زیرا با مقام امامت سازگار نیست و امام هادی(علیه السّلام) خطاب به وی فرمود: «ای فتح بن یزید! حتی پیامبران که اسوه ما هستند می خوردند و می آشاميدند و در بازارها راه می روفتند و هر جسمی این چنین است، جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است».(15)،(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.