پاسخ اجمالی:
در کتب اهل سنت، احادیث ارزشمندى از امام صادق(ع) نقل شده است. همانند این حدیث که امام(ع) می فرماید: «اصل مرد عقل او است، و حسب او دینش، و بزرگوارى او تقواى او است. و مردم در این که از آدم زاده شده اند با یکدیگر مساوى هستند». هم چنین می فرماید «غضب کلید هر پلیدى است»، و می فرماید: «رأس خیر تواضع است. به حضرت عرض شد: تواضع چیست؟ فرمود: این که در مجلس به مکانى پایین تر از شرفت راضى شوى، و این که هر کس را مشاهده نمودى بر او سلام کنى، و جدال را ترک کنى گرچه حقّ با تو باشد».
پاسخ تفصیلی:
با مراجعه به کتب اهل سنت به وجود احادیث ارزشمندى از امام صادق(علیه السلام) پى مى بریم که در اینجا به برخى از آن ها اشاره مى کنیم:
1 ـ ابونعیم اصفهانى از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «اذا انعم الله علیک بنعمة فاحببت بقاءها و دوامها، فأکثر من الحمد و الشکر علیها، فانّ الله عزوجل قال فى کتابه: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُمْ.(1) و اذا استبطأت الرزق فأکثر من الاستغفار، فانّ الله تعالى قال فى کتابه: اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً.(2) یا سفیان! اذا حزنک امر من سلطان او غیره فأکثر من لاحول و لاقوة الاّ بالله، فانّها مفتاح الفرج و کنز من کنوز الجنة...»(3)؛
(هرگاه خداوند بر تو نعمتى عنایت فرمود و دوست داشتى که آن نعمت باقى مانده و دوام داشته باشد، بسیار بر آن حمد و شکر نما; زیرا خداوند عزّوجلّ در کتابش فرمود: "اگر شما سپاس گزار باشید من بر شما زیاد خواهم کرد". و هر گاه روزى به تو دیر رسید، زیاد استغفار نما; زیرا خداوند متعال در کتابش فرمود: "از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است، تا باران هاى پر برکت آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قراردهد". اى سفیان! هر گاه امرى از سلطان یا غیر سلطان تو را محزون کرد بسیار «لاحول و لاقوّة الاّ بالله» بگو زیرا آن ذکر کلید گشایش و گنجى از گنج هاى بهشت است...).
2 ـ و نیز از حضرت نقل شده که فرمود: «اصل الرجل عقله، و حسبه دینه، و کرمه تقواه، و الناس فى آدم مستوون»(4)؛ (اصل مرد عقل او است، و حسب او دینش، و بزرگوارى او تقواى او است. و مردم در این که از آدم زاده شده اند با یکدیگر مساوى هستند).
3 ـ و نیز فرمود: «یابن آدم! ما لک تأسف على مفقود لایردّه الیک الفوت، و ما لک تفرح بموجود لایترک فى یدیک الموت»(5)؛ (اى فرزند آدم! تو را چه شده که تأسّف مى خورى بر شىء مفقودى که گذر زمان، آن را به سوى تو باز نمى گرداند، و تو را چه شده که به شىء موجودى شاد مى شوى که مرگ، آن را در دست تو رها نخواهد کرد).
4 ـ و فرمود: «الغضب مفتاح کلّ شر»(6)؛ (غضب کلید هر پلیدى است).
5 ـ و فرمود: «رأس الخیر التواضع. فقیل له: و ما التواضع؟ فقال: ان ترضى من المجلس بدون شرفک، و ان تسلّم من لقیت، و ان تترک المراء و ان کنت محقّاً»(7)؛ (رأس خیر تواضع است. به حضرت عرض شد: تواضع چیست؟ فرمود: این که در مجلس به مکانى پایین تر از شرفت راضى شوى، و این که هر کس را مشاهده نمودى بر او سلام کنى، و جدال را ترک کنى گرچه حقّ با تو باشد).
6 ـ و فرمود: «من اراد عزّاً بلاعشیرة و هیبة بلاسلطان، فلیخرج من ذلّ المعصیة الى عزّ الطاعة»(8)؛ (هر کس عزّتى بدون عشیره و هیبتى بدون سلطنت مى خواهد، باید از بار ذلت معصیت خارج شده و در عزّت اطاعت وارد شود).
7 ـ و فرمود: «من یصحب صاحب السوء لایسلم، و من یدخل مدخل السوء یتّهم، و من لایملک لسانه یندم»(9)؛ (هر کس با انسان بدکار مصاحبت کند سالم نمى ماند، و هر کس در مکان بد داخل شود متّهم مى شود، و هرکس زبانش را مالک نباشد پشیمان مى گردد).
8 ـ و فرمود: «حکمة تحریم الربا ان لایتمانع الناس المعروف»(10)؛ (حکمت تحریم ربا آن است که مردم از کار خیر بى بهره نشوند).
9 ـ و فرمود: «کفّارة عمل السلطان الإحسان الى الإخوان»(11)؛ (کفاره کار کردن براى سلطان، احسان و نیکى به برادران دینى است).
10 ـ و فرمود: «المؤمن اذا غضب لم یخرج عن حقّ، و اذا رضى لم یدخله رضاه فی باطل»(12)؛ (مؤمن هرگاه غضب کند غضبش او را از حق خارج نمى کند و هر گاه راضى شود رضایتش او را در باطل داخل نمى کند).
11 ـ و فرمود: «ثلاثة لایزید الله بها الرجل المسلم الاّ عزّاً: الصفح عمّن ظلمه، و الإعطاء لمن حرمه، و الصلة لمن قطعه»(13)؛ (سه عامل است که خداوند توسط آن ها عزّت مرد مسلمان را زیاد مى کند: گذشتن از کسى که به او ظلم کرده است. و بخشش بر کسى که او را محروم ساخته است. و صله رحم با کسى که از او قطع رحم کرده است).
12 ـ و فرمود: «الفقهاء أمناء الرسل مالم یأتوا ابواب السلاطین، فاذا رأیتم الفقهاء قد رکنوا الى ابواب السلاطین فاتّهموهم»(14)؛ (فقیهان، امین انبیاء هستند مادامى که به درب خانه هاى سلاطین نروند، و هر گاه فقها را مشاهده کردید که به درب خانه هاى سلاطین آمده اند آنان را متّهم سازید).
13 ـ و فرمود: «منع الجود سوء الظنّ بالمعبود»(15)؛ (امتناع از بخشش، سوء ظن به خدا است).
14 ـ و فرمود: «البنات حسنات و البنون نعم، و الحسنات یثاب علیها و النعم مسؤول عنها»(16)؛ (دختران حسنات، و پسران نعمت هاى الهى اند، بر حسنات ثواب داده مى شود، و از نعمت ها سؤال مى گردد).
15 ـ و فرمود: «لا زاد افضل من التقوى، و لا شىء أحسن من الصمت، و لا عدوّ اضرّ من الجهل، و لا داء ادوى من الکذب»(17)؛ (توشه اى بهتر از تقوا نیست. و چیزى بهتر از سکوت نیست. و دشمنى زیانبارتر از نادانى نیست. و دردى بى درمان تر از دروغ نیست). (18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.