پاسخ اجمالی:
با نگاهی به تاریخ در می یابیم که زهرای مرضیه(ع) در مقابل انحراف جامعه مسلمین از مسیر اصلی خود ساکت نماندند و در مواقع گوناگون اعتراض خود را نسبت به این مسأله ابراز داشتند، به عنوان نمونه دو خطبه ای که از فاطمه(س)، یکی زمانی که خبردار شد که ابوبکر فدک را از او باز داشته است و دیگری هنگام بیماری، زمانی که زنان مهاجر و انصار به عیادت او رفتند؛ از عمر بن شبّه در کتاب سقیفه تألیف ابی بکر احمد بن عبدالعزیز جوهری و همچنین دربلاغات النساء تالیف ابن طیفور نقل شده، نشانگر این اعتراض است.
پاسخ تفصیلی:
با نگاهی گذرا به تاریخ در می یابیم که زهرای مرضیه (علیها السلام) در مقابل انحراف جامعه مسلمین از مسیر اصلی خود ساکت نماندند و در مواقع گوناگون اعتراض خود را نسبت به این مسأله ابراز داشتند، به عنوان نمونه دو خطبه ای که از «عمر بن شبّه» در کتاب «سقیفه» تألیف ابی بکر احمد بن عبدالعزیز جوهری و همچنین در «بلاغات النساء» تالیف ابن طیفور(1) نقل شده، نشانگر این اعتراض است و ما از هر کدام، بخشی را در این جا ذکر می کنیم:
1- هنگامی که فاطمه(علیها السلام) خبردار شد که ابوبکر فدک را از او باز داشته است، مَقنعه خود را پوشید، و در جمع زنان و یاران و دوستان و بستگان خود، در حالی که دامنش روی زمین کشیده می شد، و هم چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله) راه می رفت به نزد ابوبکر آمد در حالی که مهاجرین و انصار در کنارش جمع شده بودند، و پارچه سفیدی بین او و آنان نصب نمودند، ایستاد و ناله ای کرد که قوم به یکباره از این ناله به گریه آمدند، حضرت صبر نمود، تا از شدت گریه آنان کاسته شد، و آرام شدند؛ پس شروع به سخن کرد... تا آنجا که فرمود: خداوند پیامبر(ص) خود را به سوی آخرت برگزید، و وعده هائی را که به او داده بود به انجام رساند، آنگاه دشمنی و کینه و نفاق ظاهر گردید، و لباس اسلام فرسوده گشت، آنان که دیروز لال بودند سخن گفتند و به نطق آمدند، و افراد پست جامعه روی کار آمدند، و قوچ کُفر، باد به غبغب انداخته به صدا در آمد، و با تکبر گام برداشت، شیطان از کمین گاه خود سر برآورد، در حالی که شما را می خواند، و دریافت که شما به او پاسخ مثبت می دهید، شما را به شورش وا داشت، او برای این منظور شما را مناسب یافت، و شما را تحریک نمود، و خشمگین یافت، در حالی که هنوز زمانی از رحلت پیامبر(ص)، و پیمان او نگذشته بود. زخم بزرگ است، و جراحت هنوز التیام نیافته است (2)...
2- حضرت در خطبه ای که هنگام بیماری _ زمانی که زنان مهاجر و انصار به عیادت او رفتند، و به او گفتند: ای دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شب را چگونه به صبح رساندی؟_ ایراد کردند، فرمود : شب را به صبح رساندم، در حالی که دنیای شما را دوست ندارم، و سخنان مردان شما را پس از این که آنان را آزمایش کردم دشمن می دارم، وای بر آنان. خلافت را از جایگاه استوار و متین رسالت، و ستونهای محکم نبوّت و محل فرود آمدن روح الامین، و آن که در امور دنیا و دین سختگیر است به کجا انتقال دادند؟ آگاه باشید این دگرگونی، زیان جبران ناپذیری در بر دارد، چه اشکالی بر ابوالحسن وارد بود؟ به خدا سوگند، ایرادش شمشیر برنده و کاریِ او (بر دشمن) و خشم، و غضب شدید او در راه خدا بود؛ به خدا سوگند اگر همگی از او اطاعت می نمودند، و تسلیم زمامی می شدند که رسول خدا(ص) به او سپرده بود، امت را به گونه ای هدایت می کرد که کوچکترین صدمه ای متوجّه آنان نشود، و سوار بر این مرکب، دچار کمترین اذیّت و آزاری نگردند، و آنان را به آبگاهی سر شار و لبریز رهنمون می کرد که از هر دو سوی آن آب سرازیر بود، و همگی از آب زلال و گوارای آن سیراب می گشتند. و در پنهان و آشکار آنان را راهنمائی و هدایت می کرد، و خود کمترین بهره ای از خلافت نمی برد، جز به اندازه رفع تشنگی و گرسنگی و برکات آسمان و زمین سرازیر می گردید، ولی خداوند آنان را دچار نتیجه اعمال خود خواهد نمود.
بزرگان قوم گمان دارند کار نیکو انجام می دهند، آگاه باشید آنان خود برپا دارنده فساد هستند، اما نمی دانند، وای بر آنان «أفمَن یَهدی الی الحقّ أحقّ أن یُتَّبع أمَّن لایَهدِی إلا أن یُهدی» آیا کسی که مردم را به سوی حق هدایت می کند، شایسته است از او پیروی شود، و یا آنکه هدایت نکند، مگر اینکه خود هدایت شود؟....(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.