پاسخ اجمالی:
این روایت بی اعتبار است. چون: 1- شبابه دشمن اهل بیت بود. و طبق گفته بخارى و نسائی، حدیث فرات بن سائب غیر مقبول و متروک است. همچنین عجلى و ابن حجر می گویند: میمون بن مهران، کینه على را در دل داشت. 2- رفت و آمد ابوبکر میان پیامبر(ص) و خدیجه، در هیچ یک از کتب سیره و تاریخ ثبت نشده. 3- روایت تقدم اسلام ابوبکر قبل از ولادت على(ع)، را تعدادى از حافظان، ضعیف دانسته اند. 4- در روایات مختلفی از پیامبر(ص) آمده که نشان می دهد علی(ع) اولین مسلمان بوده.
پاسخ تفصیلی:
از شبابه، از فرات بن سائب، نقل شده است: به میمون بن مهران گفتم: آیا ابوبکر صدّیق زودتر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان آورد یا على بن ابى طالب؟ گفت: سوگند به خدا همانا ابوبکر در زمان بحیراى راهب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان آورد، و بین آن حضرت و خدیجه رفت و آمد کرد تا خدیجه را به ازدواج آن حضرت درآورد، و همه اینها پیش از ولادت على بن ابى طالب بود.
ما در اینجا به بررسى اعتبار این روایت مى پردازیم:
امّا سند روایت ابن مهران :
1 ـ ابو عمرو «شبابة بن سوار»(1) مدائنى: از روایت ابو على مدائنى به دست مى آید: وى دشمن اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود ، و کسى او را نفرین کرد و گفت : خداوندا ! اگر شبابه دشمن اهل بیت پیامبرت مى باشد همین الآن او را فلج کن ، و او همان روز فلج شد و مُرد(2) .
2 ـ «فرات بن سائب جزرى» : بخارى نوشته است : «حدیث او مقبول نیست» . و نسائى نوشته است : «حدیث او متروک است»(3) .
3 ـ «میمون بن مهران» : عجلى نوشته است : او کینه على را در دل داشت ; همانگونه که در «تهذیب» ابن حجر آمده است(4) .
و اما دلالت آن: میمون بن مهران در حدیثش دو مطلب آورده است : اسلام ابوبکر در زمان بحیرا ، و رفت و آمد وى براى ازدواج پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) با خدیجه .
امّا رفت و آمد ابوبکر میان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خدیجه را هیچ فرد آگاهى خبر نداده است و آنچه در کتب سیره و تاریخ درباره این ازدواج آمده این است که: خدیجه کسى را نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرستاد و به خاطر قرابت و امانت و خوش اخلاقى و راستگویى آن حضرت ، مایل بود با آن حضرت ازدواج کند ، و خود را بر آن حضرت(صلى الله علیه وآله) عرضه کرد . پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى عموها بازگو کردند و عموى او حمزه به همراه او آمد ـ و در روایت ابن اثیر آمده است : حمزه و ابوطالب و دیگر عموهاى آن حضرت آمدند ـ تا بر خویلد بن أسد ، یا بر عمرو بن أسد، عموى خدیجه وارد شدند و از او خواستگارى کردند و آن حضرت(صلى الله علیه وآله) با او ازداوج کردند ، و ابوطالب خطبه ازدواج را خواند(5) .
پس پندار باطل ابن مهران از کجاى این تاریخ صحیح و متواتر بیرون آمده است؟! وانگهى ممکن نیست واسطه در به هم رسیدن مرد بزرگوارى مانند محمد(صلى الله علیه وآله) و زنى از خانواده مجد و ریاست مانند خدیجه، جوانى کم سن و سال چون ابوبکر باشد.
و امّا درباره اسلام ابوبکر قبل از ولادت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) باید گفت که این مطلب، از روایتى که ابن منده(6) از طریق عبدالغنى بن سعید ثقفى، از ابن عبّاس نقل کرده ، گرفته شده است .
در حالیکه این روایت را تعدادى از حافظان، ضعیف دانسته اند ; ذهبى در میزان الاعتدال نوشته است(7) : «ابن یونس ، عبدالغنى را ضعیف دانسته است» . و ابن حجر در کتاب «لسان المیزان(8)» به ضعف وى اقرار کرده و در «إصابه» نوشته است(9) : «وى از کسانى است که در نقل روایت ضعیف بوده و حدیثش مقبول نیست» .
اگر ابوبکر نخستین کسى است که اسلام آورد پس چرا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «لقد صلّت الملائکة علیَّ وعلى علیٍّ سبع سنین؛ لأنّا کنّا نصلّی ولیس معنا أحد یصلّی غیرنا»(10)؛ (همانا ملائکه تنها بر من و على (مدت هفت سال) درود فرستادند؛ زیرا ما نماز مى خواندیم و کسى با ما نبود که نماز بخواند) .
و اگر ابوبکر اوّلین مسلمان بود و قبل از ولادت على(علیه السلام) به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان آورد، پس او کجا بود روزى که عبّاس به عبدالله بن مسعود گفت : «ما على وجه الأرض أحد یعبد الله بهذا الدین إلاّ هؤلاء الثلاثة : محمّد وعلیّ وخدیجة»؛ (بر روى زمین کسى که خدا را به این دین عبادت کند نیست مگر این سه نفر: محمّد و على و خدیجه) (11) ؟!(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.