پاسخ اجمالی:
قوشجی در توجیه نظر عمر راجع به تحریم حج تمتع و ازدواج موقت و حی علی خیر العمل، این نظر را اجتهاد مجتهدی در برابر اجتهاد مجتهدی دیگر می داند. و این بسیار مایه تاسف است؛ زیرا نظرات نبی اکرم که طبق قرآن کلامش تماما وحی است کجا و اجتهاد شخصی چون عمر که احکام دین را با حمل فروع بر اصول و حدس و گمان به دست می آورد کجا؟ مخالفت در جایى جایز است که مجتهدى در برابر مجتهدى مثل خودش قرار بگیرد، نه این که اجتهاد در برابر نص ّ صریح قرارگیرد و مجتهد بر خلاف شرع فتوا دهد.
پاسخ تفصیلی:
«قوشجى» متوفّاى [879]، در «شرح تجرید»(1) در بحث امامت مى گوید: عمر در بالاى منبر گفت : «أیّها الناس ثلاث کنّ على عهد رسول الله(صلى الله علیه وآله) وأنا أنهى عنهنّ و اُحرمهنّ واُعاقب علیهنّ : متعة النساء ، ومتعة الحجّ ، و حیّ على خیر العمل»؛ (مردم! سه چیز در زمان پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) حلال بود و من آنها را حرام مى کنم، و هر کس آنها را انجام دهد او را مجازات خواهم کرد: ازدواج موقّت، حجّ تمتّع ، و حىّ على خیر العمل). آنگاه قوشجى کار او را چنین توجیه مى کند :
این کار عمر ، بر او خدشه اى وارد نمى سازد؛ زیرا مخالفت مجتهدى با مجتهد دیگر در مسائل اجتهادى امر تازه اى نیست؟!
بسیار مایه تأسف است که فردى همانند قوشجى، پیامبر بزرگوار(صلى الله علیه وآله) را همتاى فردى از عموم مردم قرار داده ، هر دو را مجتهد مى شمارد! او کجا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) کجا! مگر نه این است که هر چه را پیامبر امین مى گوید عین آن چیزى است که در لوح محفوظ ثبت مى باشد :«إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ یُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِیدُ ا لْقُوَى»(2)؛ ( آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست * آن کس که قدرت عظیمى دارد (جبرئیل امین) او را تعلیم داده است) . این ، با اجتهاد که حمل فرع بر اصل و به کار بردن حدس و گمان براى استخراج است ، چه مناسبت و ارتباطى دارد؟!
مخالفت در جایى جایز است که مجتهدى در برابر مجتهدى مثل خودش قرار بگیرد، نه این که اجتهاد در برابر نص ّ صریح قرار گرفته باشد و مجتهد در برابر قوانین صریح و روشن شرع مقدّس و بر خلاف آن فتوا صادر کرده و نظر بدهد !
از آن گذشته، کدام منطقى ، سرور خردمندان جهان را از حیث درک و فهم ، با فردى از عموم مردم در یک سطح قرار مى دهد تا آنگاه بتوان میان نظراتشان تقابل برقرار کرد؟!
آراء و نظرات تک تک جهانیان آنگاه که با قوانین شرع مقدّس مخالف باشد چه ارزش و بهایى دارد؟!
آیا مى توان شخصیتى را که در قرآن کریم، امر به اطاعتِ بدون قید شرط او نموده و او را به منطقى که از کلام وحى سرچشمه گرفته ستوده و هر گونه اشتباه و خطا را در قول و فعل از او نفى کرده است، همتاى خلیفه اى قرار داد که خود در موارد متعدّد، اعتراف به عجز و ناتوانى علمى مى نماید؟ نه هرگز! بشر عادى با سیّد مخلوقات قابل مقایسه نیست و نمى توان نظر او را در عرض نظر رسول اعظم(صلى الله علیه وآله) دانست.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.