پاسخ اجمالی:
ابن حزم مدعی است: پیامبر(ص)، تنها با ابوبکر پیمان اخوت بست و آنکه با علی پیمان اخوت داشت سهل بن حنیف بود نه پیامبر(ص). گذشته از بی اعتنایی علما به کتاب او به خاطر اخبار کذب آن و گذشته از اعتقاد ابن ابی الحدید به ساختگی بودن این حدیث و کلام ابن قتیبه که مى گوید: منظور از اُخوّت در این حدیث، برادرى و اُخّوت عامّ اسلامى است، نمی توان بر حدیث اخوت میان پیامبر(ص) و علی(ع) که در بسیاری از منابع روایی اهل سنت، مانند: صحاح سته نقل شده چشم پوشید و تنها به حدیث مجهول و ضعیفی چون این استناد کرد.
پاسخ تفصیلی:
ابن حزم اندلسى در کتاب الفصل مى نویسد:
پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفته است: «لو کنتُ متّخذاً خلیلاً لاتّخذتُ أبابکر خلیلاً، و لکن أخی و صاحبی»؛ (اگر من مى خواستم براى خود دوستى و خلیلى برگزینم، هر آینه ابوبکر را بر مى گزیدم، ولى ابوبکر برادر و یار من است)، و غیر از ابوبکر شخصى دیگرى با پیامبر برادرى نداشت، و امّا برادرىِ على فقط با سهل بن حنیف بود و بس.(1)
گرچه بارها اثبات شد که کتاب الفصل مجموعه ای از دروغ ها و خیال پردازی های ابن حزم است و اعتباری ندارد لکن در پاسخ به او مى گوییم: ما پیرامون حدیثى که وى صحیح مى داند، نمى خواهیم بحث کنیم و درباره صدور آن نیز مناقشه نمى کنیم، و به آن بهانه اى که عمر حدیث کتف و دوات را ردّ کرد، این حدیث را ردّ نمى کنیم؛ زیرا آن گونه که در «صحیحین»(2) آمده این حدیث، هم زاد و همانند آن حدیث است، و هر دو هنگام بیمارى منجرّ به وفات پیامبر، صادر شده اند؛ و سخن ابن ابى الحدید را نیز تکرار نمى کنیم آنجا که در شرحش بر نهج البلاغه(3) مى گوید: حدیث یاد شده ساختگى است و طرفداران ابوبکر آن را در برابر حدیث اُخوّت جعل کرده اند.
و پیرامون مفاد آن نیز آن گونه که از کلام «ابن قتیبه» در توجیه حدیث(4) استفاده مى شود، بحث را گسترش نمى دهیم؛ وى مى گوید: منظور از اُخوّت و برادرى در این حدیث، برادرى و اُخّوت عامّ اسلامى است که بر اساس آیه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»(5)؛ (مؤمنان برادر یکدیگرند) ثابت شده است و همه مسلمانان را برادر یکدیگر مى شمارد، مانند روایتى منقول از پیامبر که به عمر فرمود: «یا أخی»(6)؛ (اى برادر من)، و یا به زید: «أنت أخونا»(7)؛ (تو برادر ما هستى)، و یا به اُسامه: «یا أخی»(8)؛ (اى برادرم).
و همانا متن حدیثى که بخارى(9)، مسلم(10)، و ترمذى(11) نقل کرده اند: «لو کنتُ متّخذاً خلیلاً لاتّخذت أبابکر خلیلاً و لکن أخوّة الإسلام و مودّته»؛ (اگر مى خواستم دوستى انتخاب کنم، هر آینه ابوبکر را به دوستى بر مى گزیدم و لکن برادرى و محبّت اسلامى) مقصود از برادرى در آن حدیث را روشن مى کند. چنانکه دوستى نفى شده در آن حدیث، دوستى خاصّ است نه دوستى عمومى اى که طبق آیه: «الاَْخِلاَّ ءُ یَوْمَئِذ بَعْضُهُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ إِلاَّ ا لْمُتَّقِینَ»(12)؛ (دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران)، ثابت مى باشد.
از این رو منظور پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن، برادرى خاصّ نیست که در روز مؤاخات(13) به دستور وحى الهى میان اصحاب ایجاد کرد؛ چون آن برادرى بر اساس سنخیّت و همانندى و خصوصیّات نفسانى افراد صورت پذیرفت؛ یعنى دو نفرى که روح و نَفْسشان همانند هم و از یک سنخ بودند میانشان پیوند برادرى بست؛ چنانکه بسیارى از بزرگان به این موضوع اعتراف کرده اند. و در آن واقعه میان ابوبکر و عمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، ابو عبیده جرّاح و سالم مولى(غلام آزاد شده) ابوحذیفه، اُبىّ بن کعب و ابن مسعود، معاذ و ثوبان، ابو طلحه و بلال، عمّار و حذیفه، ابو درداء و سلمان، سعد بن ابى وقّاص و صهیب، ابوذر و مقداد بن عمرو، ابو ایّوب انصارى و عبدالله بن سلام، اُسامه و هند ـ حجامت کننده پیامبرـ، معاویه و حباب مجاشعى، فاطمه دخت پیامبر و امّ سلمه، و میان عایشه و زن ابو ایّوب، پیوند برادرى برقرار شد.(14)
و على(علیه السلام) را براى پیوند با خودش به تأخیر انداخت و به او فرمود: «والّذی بعثنی بالحقّ ما أخّرتک إلاّ لنفسی، أنت أخی ووارثی، أنت أخی ورفیقی، أنت أخی فی الدنیا والآخرة»(15)؛ (سوگند به حقّ! تو را به تأخیر نینداختم مگر براى خودم، تو برادر و وارث من، تو برادر و رفیق من، تو در دنیا و آخرت برادر من هستى).
آرى، شگفتا از گزافه گویى و خود پسندى که آدمى را به اینجا مى کشاند که فقط حدیثى را که به خیال خودش صحیح است، صحیح بداند، بدون آنکه معناى آن را بفهمد، و یا معناى آن را درک مى کند لکن دوست دارد مردم را با نادانى خود فریب دهد، و در پى آن، حدیثى را که مقبول همه امّت مى باشد و در کتب صحاح و مسانید ثبت و ضبط و نقل شده است، باطل بداند.!
آیا دوست داشتن چیزى، انسان را تا این حدّ کور و کر مى کند؟! آیا انسان این چنین ستمگر و نادان آفریده شده است؟!
و این برادرىِ به معناى خاصّ که براى امیرمؤمنان على(علیه السلام) ثابت مى باشد، بر اساس روایات صحیحه اى که خواهد آمد، نزد اصحاب همچون لقب مشهور، سخن هر محفل و مجلس بوده، و مورد احتجاج واقع شده و آمیخته با شعر شاعران مى باشد، و هر کسى غیر از او چنین ادّعایى کند، بدون تردید دروغگوست. و ما اگر بخواهیم روایات وارده در این مسأله را گردآورى کنیم، خود کتابى قطور خواهد شد، لکن [گزیده ای از آنها در شاخه حدیث «اخوت» بیان شد و] در اینجا نمونه ای از آنها را نقل مى کنیم:
پیامبر(صلى الله علیه وآله) میان اصحابش از جمله میان ابو بکر و عمر و دیگران به جز على عقد برادرى برقرار کرد به همین جهت على(علیه السلام) نزد پیامبر آمده، گفت: «آخیتَ بین أصحابک، فلم تؤاخِ بینی وبین أحد!»؛ (میان اصحاب عقد برادرى برقرار کردى، ولى میان من با کسى عقد برادرى نخواندى!). پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «أنت أخی فی الدنیا والآخرة»؛ (تو در دنیا و آخرت برادر من هستى).
سند این روایت به افراد زیر منتهى مى شود(16):
1 ـ امیر مؤمنان على(علیه السلام) 2 ـ عمر بن خطّاب 3 ـ انس بن مالک
4 ـ زید بن ابى أوفى 5 ـ عبد الله بن ابى أوفى 6 ـ ابن عبّاس
7 ـ مخدوج بن زید 8 ـ جابر بن عبدالله 9 ـ ابوذر غفارى
10 ـ عامر بن ربیعه 11 ـ عبدالله بن عمر 12 ـ أبی أمامه
13 ـ زید بن أرقم 14 ـ سعید بن مسیّب.
و به کتاب هاى(17) «جامع ترمذى»، «مصابیح بغوى»، «مستدرک حاکم»، «استیعاب» که حدیث مؤاخات را از روایات ثابته مى داند، «تیسیر الوصول»، «مشکاة المصابیح» ـ در حاشیه مرقاة ـ و«الریاض النضرة»، مراجعه کنید.
در «الریاض النضرة»(18) آمده است:
بهترین دلیل بر عظمت جایگاه على(علیه السلام) نزد پیامبر، عمل پیامبر در بستن پیوند برادرى است؛ زیرا حضرت هم شکل و هم سنخ ها را با هم پیوند زده، میانشان عقد برادرى و الفت ایجاد کرد، تا اینکه میان ابوبکر و عمر پیوند برادرى برقرار کرد، ولى على(علیه السلام) را براى خود انتخاب کرد و چه فخر و فضیلتى از این بالاتر.
و استاد عبدالفتّاح عبدالمقصود در کتاب «الإمام علیّ بن أبی طالب»(19) مى گوید:
اگر ابوبکر، وزیرِ صادق پیامبر باشد، على سایه متّصل به اوست؛ زیرا هرگز على از پیامبر فاصله نگرفته و دور نگشته است. میان مهاجران که با او آمده بودند و انصار که آنها را پناه داده بودند پیوند برادرى ایجاد کرد، امّا براى خود نه ابوبکر را انتخاب کرد و نه عمر را و نه حمزه ـ شیر او و شیر خدا ـ را، بلکه براى پیوند اُخوّت معنوى، تنها جوان دست پرورده خود، على را برگزید و او را بر همه دوستان چه نزدیک و چه دور ترجیح داد.
همه این آثار و مدارک، یکپارچه صراحت دارند که پیامبر میان ابوبکر و عمر عقد برادرى بست و هیچ نشانى از خیال پوچ ابن حزم در آنها یافته نمى شود.(20)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.