پاسخ اجمالی:
علماى اهل سنت در بحث «حجیّت اجماع» به حدیث نبوی «امّت من بر گمراهى اجتماع نمى کنند»، تمسک کرده اند. اما در پاسخ باید گفت: در مساله خلافت، در سقیفه اجماعی صورت نگرفت؛ بلکه بهترین صحابه پیامبر(ص) با خلافت ابوبکر مخالفت کرده در خانه حضرت علی(ع) تحصن کرند، ضمن اینکه این حدیث و احادیث دیگر با این مضمون، به اعتراف علمای اهل سنت با سندهای ضعیف و کم اعتبار و غیرقابل قبول نقل شده اند.
پاسخ تفصیلی:
علماى اهل سنت در بحث «حجیّت اجماع» به حدیث «لا تجتمع امّتى على ضلالة»؛ (امّت من بر گمراهى اجتماع نمى کنند)، تمسک کرده اند، به این معنا که امّت بر امر اشتباه اجماع نمى کنند و اگر در یک امرى امّت اتفاق کرد، آن امر بر حق است، پس خلافت ابوبکر نیز به جهت اجماع امت بر حق است.
لکن باید گفت: [اولا: اجماعی صورت نگرفت و بهترین صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) با خلافت ابوبکر مخالفت کردند؛
ثانیا:] این حدیث و احادیث دیگر به این مضمون با تمام طرق و سندهایش ضعیف است؛ زیرا بسیارى از علماى اهل سنت و شیعه آن را ضعیف مى دانند؛ که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
الف) ابن ماجه این حدیث را در سنن خود با سندى نقل کرده که در آن «ابوخلف اعمى» است، که به تصریح هیثمى در «مجمع الزوائد» ضعیف است. و ذهبى در «میزان الاعتدال» مى گوید: «یحیى بن معین او را تکذیب کرده است». ابوحاتم مى گوید: او منکر الحدیث است و در حدیث، قوى نیست».(1)
ب) ترمذى نیز آن را نقل کرده، ولى در سند آن «سلیمان بن سفیان مدنى» است، که نزد همه رجالى ها ضعیف است.
ج) ابوداود نیز این حدیث را نقل کرده، ولى در سندش «محمّد بن عوف طائى» است که ذهبى او را مجهول الحال مى داند.(2) و نیز «ابن زرعه» در سند آن وجود دارد که ابوحاتم او را تضعیف کرده است.(3)
همچنین محمّد بن عوف به «طریق وجاده»(4) نقل مى کند که اکثر اهل سنت نقل حدیث به نحو وجاده را قبول ندارند و تنها با قرائت در نزد استاد، حدیث را مى پذیرند.
و دیگر این که در سند آن «شریح» از «ابومالک اشعرى» نقل حدیث مى کند در حالى که او را درک نکرده است و از این رو حدیث از حیث سند مرسل و ـ در نتیجه ـ ضعیف است.
د) احمد بن حنبل نیز آن را در مسند خود با سندى آورده که در آن «ابن عیاس حمیرى» است و ذهبى نقل مى کند: او مجهول است.(5)
و نیز در سند آن «بخترى بن عبید» است که ابوحاتم او را تضعیف نموده است. و حافظ ابونعیم مى گوید: او از پدرش احادیث جعلى نقل مى کند. ابن عدى مى گوید: او از پدرش بیست حدیث نقل کرده که عموم آن ها منکرند.(6)
هـ) همچنین حاکم نیشابورى در «المستدرک على الصحیحین» آن را با هفت سند نقل کرده است که همه آن ها به معتمد بن سلیمان باز مى گردند.
ولى در آخر، حاکم عبارتى را نقل مى کند که از آن استفاده مى شود که او در صحت اسناد این روایت تردید داشته است.(7)
و اشکال دیگر این که در سند حدیث، سلیمان بن سفیان مدنى وجود دارد که ابن معین مى گوید: او ثقه نیست. ابن المدینى مى گوید: وى احادیث منکر روایت کرده است. و ابوحاتم مى گوید: او ضعیف الحدیث است و از افراد مورد اطمینان احادیثِ منکر روایت مى کند. دولابى و نسائى مى گویند: ثقه نیست. و دارقطنى او را ضعیف شمرده است... .(8)
و) این حدیث را شیخ صدوق(رحمه الله) نیز در کتاب خصال(9) نقل کرده است، ولى در سند آن افراد مجهولى وجود دارد که قابل اعتماد نیستند.
و نیز این حدیث را ابن شعبه در کتاب «تحف العقول»(10) از رساله امام هادى(علیه السلام) نقل کرده است ولى رساله امام هادى(علیه السلام) مرسل بوده و براى آن سندى نیست.
و نیز این حدیث را طبرسى در «احتجاج»(11) و مجلسى در «بحارالأنوار»(12) بدون سند نقل کرده اند.
از همه اینها گذشته [همانطور که بیان شد]ـ برفرض که حدیث صحیح باشد ـ آنچه در مورد خلافت ابوبکر از اصحاب صادر شد، یک اجماع همگانى نبود بلکه بسیارى از اصحاب نظرى دیگر داشته و عدّه اى دیگر از باب اعتراض به خلافت ابوبکر در خانه امیرالمؤمنان على(علیه السلام) تحصُّن کرده بودند. پس اجتماع حقیقى از سوى امّت هرگز در این مورد صورت نگرفت.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.