پاسخ اجمالی:
عمر درباره ارث جدّ، احکام مختلفی صادر می کرد؛ به گونه ای که عبیده نقل مى کند: من از عمر درباره مسأله جدّ، صد قضیّه را حفظ هستم که در تمام آن قضایا، بعضى برخى دیگر را نقض مى کند.
پاسخ تفصیلی:
از مسعود ثقفى نقل شده است : من شاهد بودم که عمر بن خطّاب برادران پدر و مادرى را با برادران مادرى در ثُلث (یک سوم) شریک کرد . شخصى به او گفت : در این قضیّه در سال اوّل قضاوت دیگرى کردى! گفت: چگونه قضاوت کردم؟گفت : آن را براى برادران مادرى قرار دادى ، و براى برادران پدرى و مادرى چیزى قرار ندادى.
عمرگفت:«تلک على ما قضینا وهذا على ما قضینا»؛ (آن، قضاوتى بود که (آن زمان) کردیم، واین هم قضاوتى است که(اکنون) کردیم).
و بنابر نقل دیگرى گفت : «تلک على ما قضینا یومئذ ، وهذه على ما قضینا الیوم»(1) ( آن براساس قضاوت آن روز بود، و این براساس قضاوت امروز).
همچنین دارمى(2) در سنن خود از شعبى نقل مى کند: اوّلین جدّى که در اسلام ارث برد عمر بود که تمام آن مال را گرفت. آن گاه على(علیه السلام) و زید به او اعتراض کردند که تمام این ارث براى تو نیست زیرا تو مانند یکى از دو برادر ارث مى برى (که در طبقه دوم ارث است) .
و از سعید بن مسیّب نقل شده است که عمر گفت: از پیامبر خدا درباره سهم جدّ سؤال کردم . پیامبر فرمود : «ما سؤالک عن ذلک یاعمر؟! إنّی أظنّک أن تموت قبل أن تعلم ذلک»؛ (براى چه در این باره این قدر سؤال مى کنى؟ من گمان مى کنم تو قبل از اینکه این مطلب را بدانى مرگت فرا رسد) . سعید بن مسیّب مى گوید : و عمر قبل از اینکه آن مسأله را بفهمد مُرد(3) .
بیهقى نیز در «السنن الکبرى»(4) از عبیده نقل مى کند : من از عمر درباره مسأله جدّ ، صد قضیّه را حفظ هستم که در تمام آن قضایا بعضى ، برخى دیگر را نقض مى کند.
ابن ابى الحدید نیز در «شرح نهج البلاغه» نقل مى کند(5):
عمر خیلى اوقات در مسأله اى حکمى مى کرد ولى سپس آن را نقض کرده و بر خلاف آن فتوا مى داد . درباره ارث جدّ با برادر احکام فراوان گوناگونى صادر کرد ، سپس از حکم کردن در این مسأله ترسید و گفت : «من أراد أن یقتحم جراثیم جهنّم فلیقل فی الجدّ برأیه»؛ (هر کس مى خواهد در قعر جهنّم بیفتد در مسأله جدّ به رأى و نظر خویش عمل کند) .(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.