پاسخ اجمالی:
از عایشه روایات زیادى در فضائل امام على(ع) در کتب معتبر اهل سنت نقل شده، از جمله: عایشه على(ع) را آگاه ترینِ مردم به سنّت و آگاه ترین یار پیامبر(ص) می دانست و کسی را از علی(ع) و همسرش محبوب تر نزد پیامبر(ص) سراغ نداشت. همچنین از پیامبر(ص) نقل می کند که: امّت من دو گروه مى شوند و بین آن دو، گروهى (از دین) جدا مى شوند...، محبوب ترین مرد امّت نزد من و خدا، آنان را مى کشد. عایشه وقتى فهمید على(ع) ذو ثُدیَه را کشت از پیامبر(ص) نقل کرد: او را بهترینِ امّتم پس از من، خواهد کشت.
پاسخ تفصیلی:
روایات زیادى در مورد فضائل امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در کتب معتبر اهل تسنن به نقل از عایشه موجود است که در ذیل به برخى از آن ها اشاره مى شود:
1.در التاريخ الكبير بخاري [به نقل از عایشه] آمده است: «أعلَمُ النّاسِ بِالسُّنّةِ عَلِىُّ بنُ أبى طالِب(علیه السلام)»؛ (آگاه ترینِ مردم به سنّت، على بن ابى طالب(علیه السلام) است).(1)
2. شواهد التنزيل از عايشه نقل مي كند كه: «عَلِىٌّ(علیه السلام) أعلَمُ أصحابِ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) بِما اُنزِلَ عَلى مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله)»؛ (عایشه: على(علیه السلام) آگاهترینِ یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) است بر آنچه که بر محمّد(صلى الله علیه وآله)نازل شد).(2)
3. تاريخ دمشق از جميع بن عمير نقل میكند كه: «دَخَلتُ مَعَ اُمّى عَلى عائِشَةَ، فَسَمِعتُها تَسأَلُها مِن وَراءِ الحِجابِ عَن عَلِىٍّ(علیه السلام)، فَقالَت: تَسأَلینى عَن رَجُل ما أعلَمُ أحَداً کانَ أحَبَّ إلى رَسولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) مِنهُ ولا أحَبَّ إلَیهِ مِنِ امرَأَتِهِ؟!»؛ (جمیع بن عمیر: همراه مادرم به خانه عایشه رفتیم. از پشت پرده شنیدم که مادرم درباره على(علیه السلام) از وى مى پرسد. گفت: از من درباره کسى مى پرسى که من، کسى را که از او و زنش نزد پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) محبوب تر باشد، نمى شناسم؟!).(3)
4. تاریخ دمشق عن صدقة بن سعید عن جمیع بن عمیر : «إنّ اُمَّهُ و خالَتَهُ دَخَلَتا عَلى عائشة، فَقالتا: یا اُمَّ المؤمنینَ، أخبِرینا عَن عَلِىٍّ(علیه السلام).
قالت: أىَّ شىء تَسألنَ؟! عن رجل وَضَعَ یَدَهُ مِن رسول اللهِ(صلى الله علیه وآله) مَوضِعاً فَسالَت نَفسُهُ فى یده فَمَسَحَ بِها وَجهَهُ، واختلفوا فى دفنه، فقال: إنّ أحبَّ البِقاعِ إلَى اللّهِ مکانٌ قُبِضَ فیه نَبیُّهُ؟!
قالَتا: فَلِمَ خَرَجتِ عَلَیهَ؟
قالَت: أمرٌ قُضِىَ؛ لَوَدِدتُ أن أفدِیَهُ بِما عَلَى الأَرضِ!»؛ (صدقة بن سعید به نقل از عمیر: مادر و خاله عمیر وارد خانه عایشه شدند و گفتند: اى مادر! از علىّ(علیه السلام) به ما خبر بده ـ عایشه ـ گفت: از چه چیزى مى پرسید؟! از مردى که دستش را در جایى از بدن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گذاشت که جان پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) از دست او گذشت و آن را به صورتش کشید. در محلّ دفن پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اختلاف کردند. فرمود: محبوب ترین مکان براى خدا، جایى است که در آن جا پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) قبض روح شده است.
گفتند: پس چرا بر وى (على(علیه السلام)) خروج کردى؟
گفت: حادثه اى بود که روى داد و من دوست داشتم همه آنچه را که روى زمین است، به عنوان تاوان آن کار، مى پرداختم!)(4)
5. نبیط بن شریط اشجعى مي گويد: هنگامى که على بن ابى طالب(علیه السلام) از جنگ با نهروانیان فارغ شد، ابو قتاده انصارى با شصت یا هفتاد نفر از انصار برگشتند. نخست به دیدار عایشه رفت.
ابو قتاده مى گوید: وارد خانه عایشه شدم، پرسید: چه خبر؟
به وى گفتم: هنگامى که حَکمیّتْ خواهان از لشکر امیر مؤمنان جدا شدند، با آنان روبه رو شدیم و آنان را کشتیم... .
عایشه گفت: آنچه که بین من و على(علیه السلام) اتّفاق افتاد، مانع از آن نمى شود که حقّ را بگویم. از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: «امّت من، دو گروه مى شوند و بین آن دو، گروهى (از دین) جدا مى شوند که سر هایشان را مى تراشند، سبیل هایشان را مى چینند، دامن هایشان تا نیمه ساقشان است، قرآن مى خوانند; امّا قرآن از گلویشان تجاوز نمى کند، محبوب ترین مرد امّت نزد من و خداى متعال، آنان را مى کشد».
گفتم: اى مادر مؤمنان! با این که موضوع را مى دانى، چرا آن کارها از تو سرزد؟
گفت: اى ابو قتاده! تقدیر الهى بود و سرنوشت، اسبابى دارد.(5)
6. مسروق مي گويد: عایشه وقتى که فهمید على(علیه السلام) ذو ثُدیَه را کشته است، به وى گفت: خدا عمرو بن عاص را لعنت کند! وى به من نوشت و خبر داد که ذو ثدیه را در اسکندریه کشته است. آنچه در دل دارم مانع از آن نمى شود که چیزى را که از پیامبر خدا شنیدم، بگویم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «او را بهترینِ امّت من پس از من، خواهد کشت».(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.