پاسخ اجمالی:
در قرآن فرشتگان مجازات قوم لوط، براى بشارت فرزند، نزد ابراهيم (ع) مى آيند او مى خواهد از آنها پذيرايى كند، اما آنها چیزی نمی خورند، چيزى نمى گذرد كه از ماجرا آگاه مى شود. او در صدد شفاعت بر مى آيد و... در اين هنگام به او و همسرش بشارت تولد فرزند مى دهند. در تورات کنونی خدا و سه فرشته با ابراهیم ملاقات می کنند و از غذایی که آماده کرده می خورند. بعد خدا بشارت فرزند را به ساره می دهد و او می خندد ولی وقتی خدا به او می گوید چرا خندیدی منکر می شود... .
پاسخ تفصیلی:
قرآن مجيد در سوره هود آيات 69 تا 76، داستان آمدن فرشتگان به نزد ابراهيم(عليه السلام) در مسير خود به سوى قوم لوط براى مجازات آنها را اين گونه بيان مى كند: «فرستادگان ما (فرشتگان)براى ابراهيم بشارت آوردند؛ گفتند: سلام! (او نيز) گفت: سلام! و چندان درنگ نكرد كه گوساله بريانى (براى آنها) آورد. ـ (امّا) هنگامى كه ديد دست آنها به آن نمى رسد (و از آن نمى خورند) آنها را نا آشنا (و دشمن) شمرد؛ و از آنان احساس ترس نمود. به او گفتند: نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ايم. و همسرش ايستاده بود، (ازخوشحالى) خنديد؛ پس او را به اسحاق، و بعد از اسحاق به يعقوب بشارت داديم. ـ گفت: اى واى بر من! آيا من فرزند مى آورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است! ـ گفتند: آيااز فرمان خدا تعجّب مى كنى؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است؛ چرا كه او ستوده و داراى مجد و عظمت است. ـ هنگامى كه ترس ابراهيم فرو نشست، و بشارت به او رسيد، درباره قوم لوط با ما مجادله مى كرد؛ (و تقاضاى عفو آنان را داشت) ـ چرا كه ابراهيم، بردبار و دلسوز و همواره رجوع كننده (به سوى خدا) بود. ـ (گفتيم:) اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده؛ و به يقين عذاب بدون بازگشت (الهى) به سراغ آنها مى آيد.»
در اين فراز تاريخى به چيز عجيب و پيچيده و غير مأنوس يا غير منطقى مطلقاً برخورد نمى كنيم، جريانى كاملا روشن است؛ فرشتگانى مأمور مجازات قوم لوط شدند و قبلا براى بشارت فرزند، نزد ابراهيم (عليه السلام) مى آيند او مى خواهد از آنها پذيرايى كند. چيزى نمى گذرد كه از ماجرا آگاه مى شود. او در صدد شفاعت بر مى آيد و به زودى مى فهمد كه كار از كار گذشته و قوم لوط قابل شفاعت نيستند. در اين هنگام به او و همسرش بشارت تولد فرزند مى دهند و ماجرا پايان مى يابد.
امّا طبق نوشته تورات، در فصل هيجدهم از سفر تكوين، خداوند و سه نفر از فرشتگان در بلوطستان ممرى در يك روز گرم بر ابراهيم آشكار گرديدند ابراهيم از آن سه فرشته پذيرايى گرمى مى كند و آنها غذاى او را مى خورند ـ بعضى از اين عبارات فهميده اند كه خداوند هم از غذاى او خورد! يا اين كه آن سه نفر مظاهر سه گانه خدا طبق عقيده تثليث بودند ـ به هر حال خداوند بشارت فرزند به ساره داد ولى ساره از اين بشارت خنديد خداوند ساره را مؤاخذه كرده كه چرا خنديدى او منكر شد كه نخنديدم ولى خداوند تأكيد كرد كه خنديدى.
سپس آنها روانه شدند و ابراهيم آنها را مشايعت كرد و وسط راه خداوند فكر مى كند چرا ابراهيم را از اقدامى كه مى خواهد درباره قوم لوط انجام دهد بى خبر بگذارد؛ لذا به او گفت: "سر و صداى زيادى از شهرهاى قوم لوط شنيدم و گناهان زيادى از آنها نقل مى كنند. از آسمان فرود آمده ام تحقيق كنم ببينم راستى آنچه به من گزارش داده اند درست بوده يا نه اگر درست بوده آنها را هلاك خواهم كرد".
سپس آن سه نفر روانه به سوى سدوم شدند امّا ابراهيم همچنان در حضور خداوند ايستاده بود و شروع به جر و بحث ـ به اصطلاح چك و چانه ـ كرد و گفت: از عدالت دور است كه اگر در اين شهرها 50 نفر صالح باشند آنها را هلاك كنى؛ خداوند اطمينان داد كه اگر 50 نفر صالح در آنجا پيدا كند هلاكشان نكند.
ابراهيم با احتياط كامل عدد را پايين كشيد و هر بار براى اين كه اوقات خداند تلخ نشود! با اعتذار و پوزش تمام سخن را آغاز مى كرد؛ حتى دو مرتبه صريحاً گفت: تمنا دارم عصبانى نشوى تا اين كه عدد به 10 نفر رسيد مثل اين كه ابراهيم جرأت نكرد بيش از اين پائين بيايد؛ لذا در همين جا سكوت را بر ادامه سخن ترجيح داد؛ و هنگامى كه بحث به اينجا كشيد كلام خدا با ابراهيم تمام شد. خداوند به سوى سدوم روانه شد و ابراهيم به مكان خود بازگشت. با توجه به اين كه مسلماً منظور از خداوند در اين آيات (يا صحيح تر جمله ها) همان خداوند جهان است، مطالب زير را مى توان نتيجه گرفت:
1. نسبت جسميت به خداوند! اين مطلب در چندين مورد از اين عبارات به چشم مى خورد.
2. نسبت عدم اطلاع به خداوند! زيرا مى گويد به زمين آمد تا درباره قوم لوط تحقيق كند.
3. عصبانيت و خشونت خداوند! تا آنجا كه ابراهيم تقاضا كند خشمناك نشود و با لطائف الحيلى مى خواست از خشم و خشونت او درباره بندگانش بكاهد.
4. فرشتگان غذا مى خورند!
5. ساره آن زن با ايمان و معرفت از بشارت خداوند خنديد و سپس منكر هم شد!
اينها نقاط ضعف روشن اين افسانه دروغين است كه در تورات تحريف يافته، به خداوند نسبت داده شده است.
ولى هنگامى كه اصل جريان را در قرآن مطالعه مى كنيم هيچ يك از اين اشتباهات و نسبت هاى ناروا را در آن نمى بينيم و با اين مقايسه حقايق بسيارى روشن مى شود.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.