پاسخ اجمالی:
گرچه اجابت دعوت مردم کوفه در قیام امام حسین(ع) مؤثر بود، اما مهمترین عامل پیدایش قیام حسینی، امر به معروف و نهی از منکر بود که امام(ع) با عبارات مختلفی در وصیت نامه و خطبه های خود به آن اشاره نموده است، در حالی که اگر دعوت مردم کوفه عامل اساسى بود، وقتى خبر رسید که زمینه رفتن به کوفه منتفى شده است، طبعاً امام از ادامه سفر به سوى عراق صرف نظر مى کرد ولی می بینیم داغ ترین خطبه هاى امام حسین (ع) و شورانگیزترین و پرهیجانترین سخنان او، بعد از ماجراى شهادت حضرت مسلم است.
پاسخ تفصیلی:
بى شک عامل اجابت دعوت مردم کوفه ارزشى بسیار دارد، زیرا حضرت در پاسخ مردمى که از اطاعت یزید سرپیچى نموده و او را براى رهبرى خود دعوت کرده بودند آمادگى خود را اعلام کرد، و اگر اوضاع و شرائط مساعد بود، اقدام به تشکیل حکومت اسلامى مى نمود. اما خوددارى حضرت از بیعت یزید ارزشى بیشتر دارد ؛ زیرا امام بارها اعلام کرد که به هر قیمت و در برابر هر گونه فشارى، با یزید بیعت نخواهد کرد و این امر، ایستادگى و مقاومت حضرت را در برابر زور و فشار نشان مى دهد ولى بیشترین ارزش را امر به معروف و نهى از منکر دارد، زیرا در اینجا اقدام حضرت نه جنبه عکس العمل و دفاع داشت و نه جنبه همکارى و تعاون و اجابت دعوت، بلکه جنبه تهاجم و پرخاش و اعتراض داشت.
اگر دعوت مردم کوفه عامل اساسى بود، وقتى که خبر رسید که زمینه کوفه منتفى شده است، طبعاً امام دست از سخنان و مواضع خود برمى داشت و از ادامه سفر به سوى عراق صرفنظر مى کرد، اما مى بینیم داغترین خطبه هاى امام حسین (علیه السلام) و شورانگیزترین و پرهیجانترین سخنان او، بعد از ماجراى شهادت حضرت مسلم است. از اینجا روشن مى گردد که امام حسین (علیه السلام) تا چه اندازه روى عامل امر به معروف و نهى از منکر تکیه داشت و تا چه حد نسبت به حکومت فاسد یزید مهاجم و پرخاشگر بود؟(1)
برای روشن شدن این مطلب به چند سند و گواه زنده اشاره کرده و سپس نتیجه گیری مى کنیم:
۱- وصیت نامه اعتقادى - سیاسى امام
امام حسین (علیه السلام) پیش از حرکت از مدینه، وصیتنامه اى خطاب به برادرش «محمد حنفیه» نوشت و طى آن علت قیام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر، و زنده کردن سیره جدش پیامبر و پدرش على معرفى کرد. امام در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، چنین نوشت: «...من، نه از روى خودخواهى و سرکشى و هوسرانى (از مدینه) خارج مى گردم، و نه براى ایجاد فساد و ستمگرى، بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهى از منکر است و مى خواهم سیره جدم (پیامبر) و پدرم على بن ابیطالب را در پیش گیرم. هر کس در این راه به پاس احترام حق از من پیروى کند، راه خود را در پیش خواهم گرفت، تا خداوند میان من و این قوم داورى کند که او بهترین داوران است...»(2)
چنانکه مى بینیم امام در این وصیتنامه، انگیزه قیام خود را چهار چیز اعلام مى کند:
۱- اصلاح امور امت؛
۲- امر به معروف؛
۳- نهى از منکر؛
۴- پیروى از سیره جدش پیامبر و پدرش على (علیه السلام) و زنده کردن سیره آن دو بزرگوار.
۲- سکوت نابخشودنى
امام حسین (علیه السلام) هنگام عزیمت به سوى عراق در منزلى بنام «بیضه» خطاب به سپاه «حر» خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
«مردم! پیامبر خدا (صل الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر مسلمانى با سلطان ستمگرى مواجه گردد که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان الهى را در هم مى شکند، با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت در آمده در میان بندگان خدا راه گناه معصیت و عدوان و دشمنى در پیش مى گیرد، ولى او در مقابل چنین سلطانى، با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت نکند، برخداوند است که این فرد (ساکت) را به کیفر همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه) اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را برخود فرض نموده اند، فساد را ترویج و حدود الهى را تعطیل نموده، فئ را (که مختص به خاندان پیامبر) به خود اختصاص داده اند و من به هدایت و رهبرى جامعه مسلمانان و قیام بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم...»(3)
۳- محو سنتها و رواج بدعتها
امام حسین (علیه السلام) پس از ورود به مکه نامه اى به سران قبایل «بصره» فرستاد و طى آن پس از اشاره به دوران خلفاى گذشته که در آن پیشوایان راستین اسلام را از صحنه سیاست کنار گذاشتند، و این پیشوایان براى جلوگیرى از اختلاف و تفرقه و به خاطر مصالح عالى اسلام این وضع را تحمل کردند، چنین نوشت:
«...اینک پیک خود را با این نامه به سوى شما مى فرستم. شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت مى کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر بکلى از بین رفته و بدعتها زنده شده است. اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هداست خواهم کرد. درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد!»(4)
۴-دیگر به حق عمل نمى شود
حسین بن على (علیه السلام) در راه عراق در منزلى بنام «ذى حسم» در میان یاران خود بپاخاست و خطبه اى بدین شرح ایراد نمود:
«پیشامد ما همین است که مى بینید. جداً اوضاع زمان دگرگون شده، زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است، و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات ته مانده ظرف آب باقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى برند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبدیل شده است.
آیا نمى بینید که دیگر به حق عمل نمى شود، و از باطل خوددارى نمى شود؟
در چنین وضعى که دارد که شخص با ایمان (از جان خود گذشته) مشتاق دیدار پروردگار باشد، در چنین محیط ذلتبار و آلوده اى، مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم.
این مردم بردگان دنیا هستند، و دین لقلقه زبانشان مى باشد، حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجا است که زندگیشان همراه با رفاه و آسایش باشد، و آن گاه که در بوته امتحان قرار گرفتند، دینداران کم خواهند بود.»(5)،(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.