پاسخ اجمالی:
پس از نزول سوره برائت، رسول اکرم(ص) ماموریت یافت که بیزارى خدا و پیامبر او را از مشرکان در مراسم حج، اعلام بدارد. به این منظور ایشان نخست ابوبکر را به حضور طلبید و قسمتى از آیات آغاز سوره برائت را به او آموخت و او را با چهل تن روانه مکه ساخت، تا در روز عید قربان، این آیات را بر آنان فرو خواند. اما پیک وحی نازل شد و گفت کسی جز شخص پیامبر(ص) یا کسی که از او باشد صلاحیت انجام این کار را ندارد به همین دلیل حضرت این ماموریت را به امیرالمومنین(ع) واگذار کردند.
پاسخ تفصیلی:
متجاوز از بیست سال بود که منطق اسلام بر ضد شرک و بت پرستى در سرزمین حجاز میان قبائل مشرک عرب انتشار یافته بود و در این فاصله اکثریت قریب به اتفاق آنان از منطق اسلام درباره بتان و بت پرستان، آگاهى پیدا کرده بودند و مى دانستند که بت پرستى چیزى جز تقلید کورکورانه از نیاکان نیست و معبودهاى باطل آنان، آنچنان ذلیل و خوارند که نه تنها نمى توانند درباره دیگران کارى انجام دهند، بلکه نمى توانند حتى ضررى را از خود دفع کنند و یا نفعى به خود برسانند و چنین معبودهاى زبون و بیچاره اى، هرگز در خور ستایش و خضوع نیستند.
گروهى که با وجدان بیدار و دلى روشن به سخنان رسول گرامى گوش فرا داده بودند، در زندگى خود دگرگونى عمیقى پدید آورده و از بت پرستى به آیین توحید و یکتا پرستى گرویده بودند. خصوصاً، هنگامى که پیامبر مکه را فتح نمود، گویندگان مذهبى توانستند در محیط آزاد به بیان و تبلیغ این دین بپردازند و در نتیجه اکثریت قابل ملاحظه اى در شهرها و بخشها و دهکده ها به بت شکنى پرداختند و نداى جانفزاى توحید در بیشتر نقاط حجاز طنین انداز گردید. ولى گروهى متعصب و نادان که رها کردن عادات دیرینه براى آنان، بسیار سخت بود و پیوسته با وجدان و سرشت انسانى خود در کشمکش بودند، از عادات زشت خود دست برنداشته و از خرافات و اوهام که دهها مفاسد اخلاقى و اجتماعى را در برداشت، پیروى مى کردند. بنابراین، وقت آن رسیده بود که پیامبر گرامى هر نوع مظاهر بت پرستى و حرکت غیرانسانى را با نیروى نظامى در هم بکوبد و با توسل به قدرت، بت پرستى را که سرچشمه مفاسد اخلاقى و اجتماعى و اصولاً یک نوع تجاوز به حریم انسانیت است، ریشه کن سازد.
در این هنگام آیات سوره «برائت» نازل شد و پیامبر اسلام ماموریت یافت که بیزارى خدا و پیامبر او را از مشرکان در مراسم حج، در آن اجتماع بزرگ که حجاج از همه نقاط در مکه گرد مى آیند، اعلام بدارد و با صداى رسا، به اطلاع بت پرستان حجاز برساند که باید وضع خود را تا چهار ماه آینده روشن کنند: هرگاه به آیین توحید بگروند در ردیف دیگر مسلمانان قرار خواهند گرفت و به سان دیگران از مزایاى مادى و معنوى اسلام بهره مند خواهند بود و اگر بر لجاجت و عناد خود باقى بمانند پس از چهار ماه باید آماده نبرد شوند و بدانند در هر لحظه اى که دستگیر شوند کشته خواهند شد.
آیات سوره برائت، موقعى نازل شد که پیامبر تصمیم بر شرکت در مراسم حج نداشت زیرا در سال پیش که سال فتح مکه بود، خانه خدا را زیارت کرده بود و تصمیم داشت در سال آینده که آن را بعدها «حجه الوداع» نامیدند، شرکت کند، از این جهت ناگزیر بود کسى را براى ابلاغ پیام الهى انتخاب کند. بدین منظور نخست ابوبکر را به حضور طلبید و قسمتى از آیات آغاز سوره برائت را به او آموخت و او را با چهل تن روانه مکه ساخت، تا در روز عید قربان، این آیات را بر آنان فرو خواند.
ابوبکر راه مکه را در پیش گرفت که ناگهان وحى الهى نازل گردید و به پیامبر دستور داد که این پیامها را، باید خود پیامبر و یا کسى که از او است به مردم برساند و غیر از این دو نفر، کسى براى این کار صلاحیت ندارد.(1)
آیا این فردى که از دیدگاه وحى از پیامبر بود و این جامه بر اندام او دوخته شده بود چه کسى بود؟
چیزى نگذشت که پیامبر على (علیه السلام) را احضار نمود و به او فرمان داد که راه مکه را در پیش گیرد، و ابوبکر را در راه دریابد و آیات را از او بگیرد و به او بگوید که وحى الهى، پیامبر را مامور ساخته است که این آیات را یا خود پیامبر و یا فردى که از او است باید براى مردم بخواند، از این جهت انجام این کار به من محول شده است.
على (علیه السلام) با «جابر» و گروهى از یاران رسول خدا، در حالى که بر شتر مخصوص پیامبر (صل الله علیه واله وسلم) سوار شده بود، راه مکه را در پیش گرفت و سخن پیامبر را به ابوبکر رسانید. او نیز آیات را به على (علیه السلام) تسلیم نمود.
امیر مومنان وارد مکه شد و روز دهم ذى الحجه بالاى جمره عقبه، با ندایى رسا، آیات نخستین سوره برائت را قرائت نمود و اخطاریه چهار ماده اى پیامبر را با صداى بلند به گوش تمام شرکت کنندگان رسانید(2) با این پیام، همه مشرکان فهمیدند که تنها چهار ماه مهلت دارند که تکلیف خود را با حکومت اسلامى روشن سازند. آیات قرآن و اخطاریه پیامبر تاثیر عجیبى در افکار مشرکین بخشید و هنوز چهار ماه سپرى نشده بود که آنان دسته دسته رو به آیین توحید آوردند، در سال دهم هجرت به آخر نرسیده بود که شرک در حجاز ریشه کن گردید.
هنگامى که ابوبکر از عزل خود آگاه شد با ناراحتى خاصى به مدینه بازگشت و به حضور پیامبر (صل الله علیه واله وسلم) رسید و زبان به گله گشود و گفت:
مرا براى این کار (ابلاغ آیات الهى و خواندن اخطاریه) لایق و شایسته دیدى، ولى چیزى نگذشت مرا از این مقام عزل و برکنار نمودى، آیا در این مورد فرمانى از خدا رسید؟
پیامبر در پاسخ فرمود: پیک الهى در رسید و گفت جز من و یا کسى که از خود من است، شخص دیگرى براى این کار صلاحیت ندارد.(3)، (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.