پاسخ اجمالی:
ازدواج دائمی زن بعد از سه طلاق با مرد دیگر، مخصوصاً با این قید که باید آمیزش جنسى نیز صورت گیرد، سدّ بزرگى براى ادامه طلاق و طلاق کشى است. ولی «میرزا بهاء» آنرا حرام می داند. او معلوم نکرده که: تکلیف این مرد و زنی که سه مرتبه از همدیگر جدا شده اند چیست؟ آیا باید در مرتبه سوّم باز به همدیگر رجوع کنند و یا بعد از آن، دیگر با کسی ازدواج نکنند؟ تنها چیزی که از نوشته های "سیّد باب" فهمیده می شود این است که مرد تا نوزده مرتبه می تواند بعد از طلاق دادن به همسر خود رجوع نماید.
پاسخ تفصیلی:
همان گونه که ازدواج، یک امر حیاتى و ضرورى است، طلاق هم در شرایط خاصى، ضرورت پیدا مى کند، لذا اسلام بر خلاف مسیحیتِ تحریف یافته، طلاق را مجاز شمرده، ولى از آنجا که از هم پاشیدن خانواده ها زیان هاى جبران ناپذیرى براى فرد و اجتماع دارد، با استفاده از عوامل مختلفى، طلاق را تا آنجا که ممکن است محدود ساخته، و احکامى تشریع نموده که با توجه به آنها طلاق به حداقل مى رسد.
موضوع الزام به ازدواج مجدد یا مُحَلِّل، که بعد از سه طلاق در آیه 230 سوره ی بقره آمده است، یکى از آن عوامل محسوب مى شود؛ زیرا ازدواج رسمى زن بعد از سه طلاق با مرد دیگر، مخصوصاً با این قید که باید آمیزش جنسى نیز صورت گیرد، سدّ بزرگى براى ادامه طلاق و طلاق کشى است.
به کسى که مى خواهد دست به طلاق سوم بزند هشدار مى دهد که راه بازگشت براى او ممکن است براى همیشه بسته شود؛ زیرا راه بازگشت، از مسیر یک ازدواج دائم با مرد دیگرى مى گذرد.
و همسر دوم ممکن است او را طلاق ندهد، و به فرض که طلاق بدهد، این جریان مى تواند وجدان و عواطف مرد را جریحه دار سازد، لذا تا مجبور نشود، دست به چنین کارى نخواهد زد.
در حقیقت، موضوع مُحَلِّل و به تعبیر دیگر، ازدواج دائمى مجدد زن با همسر دیگر، مانعى بر سر راه مردان هوسباز و فریبکار است، تا زن را بازیچه هوا و هوس خود نسازند و به طور نامحدود از قانون طلاق و رجوع استفاده نکنند، و در عین حال، راه بازگشت نیز به کلى بسته نشده است.
شرائطى که در این ازدواج شده، مانند: دائم بودن، مى فهماند هدف ازدواج جدید این نبوده که راه را براى به هم رسیدن زن به شوهر اول، هموار کند؛ زیرا چه بسا شوهر دوم حاضر به طلاق نشود، ازدواج موقت نیست که زمان آن پایان یابد، بنابراین، از این قانون نمى توان سوء استفاده کرد. (1)
"میرزا بهاء" با این موضوع مخالفت نموده و در "اقدس" می گوید: «قدنهاکم الله عمّا عملتم بعد طلقات ثلث فضلا من عنده لتکونوا من الشاکرین فی لوح کان من قلم الامر مسطورا»؛ (نهی کرده است خداوند شما را از آنچه بجا می آورید بعد از طلاق سومی، و این فضلی است از جانب او تا شکرگزاری کنید و این حکم از قلم امر در لوح نوشته شده است. (2)
اسلام می گوید: اگر میان زن و شوهر اختلاف افتاد و کارشان به طلاق کشیده شد و پس از طلاق دادن باز با یکدیگر ازدواج نمودند و این کار سه مرتبه تکرار شد پس از طلاق سوّم، این زن و شوهر نمی توانند با یکدیگر ازدواج کنند؛ زیرا مکرّرا به تجربه رسید که این دو نفر با هم سازگار نیستند و باید با شخص دیگری ازدواج نمایند (مرد با زن دیگر و زن هم با مرد دیگر) ولی "میرزا بهاء" می گوید: شما را از این عمل نهی کردیم.
آری، بعضی تصور می کنند که: منظور و مقصود اسلام این است که بعد از طلاق سوّم، چون خواستند در مرتبه سوّم نیز به همدیگر رجوع کنند، لازم است مرد دیگری را پیدا کرده و این زن را به مدت یک ساعت به ازدواج او در بیاورند، و سپس از او طلاق گرفته، و به همان مرد اولی ازدواج کند، و اسم این مرد را محلّّل می گویند، ولی این برداشت ربطی به حکم مقدّس اسلام ندارد، و این نقشه یک کلاه شرعی است که مردم درست می کنند و حقیقت قانون اسلام، غیر از آن است. و ظاهراً جناب "بهاء" نیز از این حقیقت بی اطلاع بوده است.
جناب "بهاء" از ازدواج دوّمی نهی کرده است، ولی معلوم نکرده است که: تکلیف این مرد و زنی که سه مرتبه از همدیگر جدا شده اند چیست؟ آیا باید در مرتبه سوّم باز به همدیگر رجوع کرده و با آن سختیها و مشکلاتی که در زندگی داشته و دیده بودند، باز خود را به معرض پیش آمدهای مخالف بگذارند، و یا بعد از آن، دیگر با کسی ازدواج نکنند؟
تنها چیزی که از نوشته های "سیّد باب" فهمیده می شود این است که مرد تا نوزده مرتبه می تواند بعد از طلاق دادن به همسر خود رجوع نماید. (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.