پاسخ اجمالی:
محبّت اثر «عیب پوشى» عجیبى دارد، تا آن جا که اگر کسى کمترین پند و اندرزى به این «عاشقان بیقرار» بدهد با واکنش شدیدى روبه رو مى شود، امّا هنگامى که عشق هاى بى پایه فروکش کند، یکباره پرده ها کنار مى رود و چه بسا ندامت و افسردگى غیر قابل توصیفى او را در بر گیرد. دوستان چنین اشخاصى باید مسائل را به طور غیر مستقیم با آنها طرح نمایند، و اشتباهات آنها را غالباً به صورت «سؤال» بازگو کنند، و اجازه دهند راهى را که رفته آهسته آهسته با پاى خود باز گردد.
پاسخ تفصیلی:
«عشق» به معناى «یک کشش و جاذبه فوق العاده نیرومند» میان دو انسان، یا دو موجود به طور کلى، در راه رسیدن به یک هدف پاک، یکى از عالى ترین تجلیّات روح انسانى، و از پرشکوه ترین شاهکارهاى آفرینش است.
اگر زیربناى ازدواج دو همسر بر چنین علاقه اى، باشد علاقه اى ریشه دار و واقعى، نه دروغین و سطحى، مسلّماً چنین بنایى بسیار استوار خواهد ماند، و در حالى که «خلل پذیر بود و هر بنا که مى بینى» این چنین بنایى که بناى محبّت و عشق پاک است خالى از خلل مى باشد، و چنین ازدواج هایى پرثمر، مفید، قابل اطمینان، و آرام بخش خواهد بود.
ولى این، غیر از عشق هاى دروغین و قلابى است که غالباً بى اندازه به ظاهر آتشین و سوزان هم هستند!، و غیر از هوس هاى زودگذرى است که نقطه نهایى هدف کامجویى هاى نامشروع و بى قید و شرط و سپس به گوشه اى خزیدن و همه چیز را فراموش کردن مى باشد، و معمولا به جاى عشق هاى پاک و مقدّس قالب زده مى شود.
در همان عشق ها و علاقه هاى پاک واقعى هم خطرات بزرگى هست که هرگز نباید آنها را از نظر دور داشت:
محبّت هاى عادى تا چه رسد به علاقه هاى شدید و فوق العاده اثر «عیب پوشى» و پرده افکنى عجیبى دارند.
یعنى اگر فى المثل انسان دو چشم داشته باشد یکى چشم «رضا» و دیگر چشم «نفرت» چشم دوّم به هنگام عشق به کلى بسته مى شود که حتى بدترین «عیوب» را - با توجیه و تفسیرهاى عجیب و شگفت آورى ـ بهترین «حسن» معرفى مى کند.
تا آن جا که اگر کسى کمترین پند و اندرزى به این «عاشقان بیقرار» بدهد با واکنش شدیدى روبه رو مى شود، کینه او را به دل مى گیرند و چنین مى پندارند که او انگیزه اى جز دشمنى، حسد، تنگ چشمى و... ندارد، لذا با او به ستیزه بر مى خیزند.
چنین کسانى که در کوران عشق شدیدى قرار گرفته اند معمولا پیش خود فکر مى کنند در پرتو این عشق درکى پیدا کرده اند که سایر مردم از آن محرومند و اگر مردم قضاوتى مى کنند، و پندى مى دهند، همه معلول بى اطلاعى و عدم درک صحیح، و ارزیابى هاى غلط آنان نسبت به واقعیات این زندگى است - اگر بر دیده مجنون نشینى *** به جز نیکویى لیلى نبینى- این جاست که نصیحت به چنین عاشقى هیچ سودى ندارد، بلکه گاهى فوق العاده خطرناک است.
امّا هنگامى که این گونه «عشق هاى آتشین» ولى بى پایه، با آمیزش جنسى خاموش شد یکباره پرده ها کنار مى رود و چشم واقع بینى باز مى شود عاشق بى قرار مثل این که از یک خواب عمیق و لذت بخش طولانى بیدار شده باشد، احساس مى کند از عالم خیال انگیزى گام در یک جهان واقعى گذارده است.
ارزش ها، همه جابه جا شده، موجودات رنگ دیگرى به خود گرفته، همه چیز قیافه دلپذیر و خالى از نقص و عیب سابق را از دست داده اند!
در این هنگام چه بسا ندامت و افسردگى غیر قابل توصیفى سایه شوم و سنگین خود را بر روى او مى اندازد، ظلمت و تاریکى خفقان آورى سراسر روح او را مى پوشاند. و گاه فاصله میان این دو حالت به اندازه اى زیاد است که تمام زندگى او در میان آن دفن مى شود، و از وحشت دست به انتحار مى زند!
گرچه جلوگیرى از این حالت و عوارض آن کار آسانى نیست، و عاشق بى قرار و کسانى که هم درس او هستند تمام اوراق را شسته اند «که درس عشق در دفتر نباشد» و به همین دلیل استدلالات عقلى سودى به حال آنها نمى دهد، چه این که آنها در آن حال، منطقى غیر از منطق سایرین پیدا مى کنند، و فاصله میان عالم آنها و عالم دیگران به قدرى زیاد مى شود که اصولا زبان مشترکى که با آن بتوان با دیگران تفاهم کنند میان آنها و سایرین وجود ندارد!
آنها تنها با زبان عشق سر و کار دارند و دیگران با زبان منطق و عقل و میان این دو بى اندازه فاصله است.
ولى علاقه مندان و دوستان چنین اشخاصى که متوجه اشتباه دوست و رفیق خود هستند باید از طرق روانى و با نهایت ظرافت و دقّت، بدون این که احساسات آنها را - که جریحه دار ساختنش خطرناک است - جریحه دار سازند آهسته در آنها نفوذ کنند، و مسائل را به طور غیر مستقیم با آنها طرح نمایند.
واقعیات و اشکالات و اشتباهات آنها را غالباً به صورت «سؤال» بازگو کنند، و اجازه دهند که عاشق بى قرار که گرفتار اشتباه در عشق خود شده، راهى را که رفته آهسته آهسته با پاى خود باز گردد، و چنین تصوّر کند که خودش واقعیات را درک کرده، و به اشتباهات خویش واقف شده و صددرصد به اراده خود باز مى گردد نه این که دیگرى به او الهام کرده است.
خود جوانان در حالات عادى نیز باید امکان این خطر بزرگ را به خود تلقین کنند تا در ناخودآگاه آنها بطور قاطع قرار گیرد، و از آن جا که امواج نیرومند ناخودآگاه حتى در چنان حالت بحرانى که منطق و دستگاه خود آگاه به کلى تعطیل مى شود، از اثر نمى افتد، مى تواند کمک قابل ملاحظه اى به چنین افراد کند و آنها را از این گونه خطرات عشق تا حدود زیادى باز رهاند.
جوانان باید به خود تلقین کنند که همیشه براى گفته دیگران (افراد فهمیده و آگاه و جهان دیده) ارزش قائل شوند و در این مسائل روى آن تکیه نمایند.
موافقت هاى ضمنى با چنین عاشقان بى قرار و شمردن نقاط قوت محبوب آنها، و اعتراف به این نکته که آنها در تشخیص خود صد در صد در اشتباه نیستند اثر عمیقى در جلب اعتماد آنها به گوینده و احترام به افکار او، و توجه به نصایح او خواهد داشت.
باید توجه داشت تحقیر و سرزنش چنین افرادى اثر بسیار نامطلوبى دارد و باید به شدت از آن احتراز جست بعلاوه از جوانمردى و انصاف هم دور است که چنین افرادى را که در چنان کوران داغ و خطرناکى افتاده اند ملامت و سرزنش نمود. (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.